ایلنا: نشست تخصصی نقد اجتماعی مرگ چهرهها و امر پزشکی با حضور ارسیا تقوا، بابک قراییمقدم، فرزانه طاهری و یوسف اباذری در دانشکده جامعه شناسی دانشگاه تهران برگزار شد.
یوسف اباذری(جامعهشناس)در این نشست علاقه ایرانیها به بیمار بودن را یکی از نکات جالب برای پژوهش دانست و گفت: نکنه مهم این است که چرا ایرانیها علاقه دارند بیمار باشند. ایرانیها بیماری را دوست دارند و کوچکترین تردیدی نسبت به این مسئله ندارم. با این حال جالب است هیچکدام از پزشکان و حتی روانپزشکان و روانشناسان کوچکترین اشارهای به این مسئله نمیکنند. اصلاً بیماری از نظر جامعه ایرانی رمانتیک است.
این جامعه شناس علت علاقه ایرانیها به بیماری را رابطه آن با آزادی معرفی و بیان کرد: بین بیماری و آزادی رابطه مستقیم وجود دارد، افراد بیمار آزاد هستند و از هرگونه مسئولیت و وظیفهای در هر زمینهای راحت میشوند. پس هر کس بیمار میشود نتیجهاش کسب آزادی است. متاسفانه این موضوع اصلاً مطرح نشده و به بحث گذشته نشده است.
او سپس گریزی به فوت عباس کیارستمی و پرنده پزشکی او زد و اظهار داشت: در مورد پرونده عباس کیارستمی دو مسئله قابل بحث است، اول اینکه گفته شده کادر درمانی او را نشناخته و به همین دلیل توجهات لازم در طی درمان صورت نگرفته است. یعنی مثلاً سیستم درمانی ما به سلبریتی ها توجه کامل دارد و به مردم عادی خیر. نکته دیگری که از این توجیه میتوان دریافت کرد و از قبلی هم وحشتناکتر است آنکه جامعه درمانی و پزشکان ما مطلقاً از فضای فرهنگی جامعه به دور هستند. متاسفانه پزشکان ما در حیطه اطلاعات عمومی در پایین سطوح قرار دارند. حالا کیارستمی را به چهره نمیشناختند، اما ندانستن نام او واقعاً وحشتناک است.
اباذری افزود: ما خودمان را به دست پزشکانی میسپاریم که کوچکترین اطلاعی از وضعیت فرهنگی و فلسفی ایران و جهان ندارند. البته دوستانی هم هستند که عرفان و فلسفه میخوانند، اما شخصاً از این جداسازیها متنفرم چون آن وقت همه خودشان را در طیف گروه فرهنگ محور ارزیابی میکنند.
این جامعه شناس یادآور شد: در روان شناسی خود فروید هم میگوید فرد بیمار باید وقار از دست رفته خودش را بازیابی کند، اما در حال حاضر دیگر هیچ کس موقر نیست.
اباذری سپس با اشاره به دو محور اصلی در رابطه پزشک و بیمار گفت: رابطه پزشک و بیمار یا دارو محور است که از دوره روشنگری به جا مانده و همه انسانها را دارای کارکرد یکسان میداند. در این شیوه اصلاً اهمیتی ندارد که خود بیمار چه شرح حالی عنوان میکند و این تنها پزشک است که با اتکا به دانش تشخیص میدهد از کدام عمل جراحی یا دارو برای درمان او استفاده کند.
او اضافه کرد: در مقابل این شیوه در جهان بیمار محور وجود دارد که به عوارض یا کارایی متفاوت داروها و درمانها بر افراد مختلف تاکید دارد. در این شیوه ارتباط پزشک و بیمار جزو اخلاق پزشکی نیست بلکه بخشی از ذات حرفه پزشکی است. قدم اول برای ما هم شکل گیری ارتباط درست پزشک و بیمار است.
این جامعه شناس همچنین درباره ورود دیدگاه عقلانی و تکیه بر منطق در حرفه پزشکی از غرب به ایران اظهار داشت: اعمال شیوههای عقل محور یا تجربی در روند درمانی در ایران به اسباب و لوازم پزشکی وجه جادویی داد. آزمایش و شیوههای بررسی بدن دیگر بیمار را به فرمولی ریاضی تبدیل کرد. کار تا جایی پیش رفته که تنها مبنای قضاوت و تشخیص درمان نتیجه آزمایش است نه خود بیمار و شرح حالی که ارائه میدهد. باید در روند درمان بپذیریم که مرکزیت با بیمار است نه دارو و آزمایش.
اباذری متذکر شد: با این نگاه صرف تجربی، مسئله اصلی را عکس و آزمایش مشخص میکنند و بیمار آدم یتیمی است که درباره خودش مزخرف میگوید و محل درست درد را نه او که عکس و آزمایش تشخیص میدهند. عقلاتیت معطوف به هدف که به ایران صادر شده ابعاد تحول آسای عجیبی پیدا کرده است. درست این است که به عکس و آزمایش استناد شود ولی تجربه بیمار را هم در نظر بگیریم. پزشک ایرانی این تجربه را فراموش کرده است و قطع ارتباط بیمار و پزشک او را به عدد و فرمول در نتیجه آزمایش مبدل کرده است.
این جامعه شناس افزود: پیش از اینها پزشک خانوادگی وجود داشت که حتی میدانست فلان بچه امروز به دلیل امتحان خودش را به بیماری زده است. نولیبرالیسم میخواهد این پزشک خانوادگی را از بین ببرد. قدیم بر اساس تشخیص خود پزشک کار درمان قطعی میشد امروز ۹۰ درصد موارد به ام آر آی و... ارجاع داده میشود. قوه تشخیص به دلیل همین تکیه بر عقلانیت تجربی از بین رفته و کاملاً به آزمایش و عکس سپرده شده است. مثل تکیه زدن بر نیروی جادو.
او سپس درباره ورود پزشکی در حیطه زیباییهای مصنوعی نیز گفت: نولیبرالیسم ساخته شده تا رضایت و اعتماد به نفس مصنوعی بیافریند. دیگر مد تنها منحصر به لباس و پوشش نیست و عملهای جراحی زیبایی عملاً بدن را هم برای اعمال مد به کار گرفتهاند. در چنین شیوه درمانی و پزشکی عملاً طبقات پایین به کلی رانده و طرد شدهاند و بیمارستان هتل به وجود آمده است.
اباذری گریزی هم به پدیده گورخوابی زد و گفت: فرد معتادی که گور خواب شده دیگر توان و تحمل این رقابت و مبارزه برای کسب اعتبار کاذب را ندارد و به سبکی از لذت میرسد که به تعبیر فروید فراسوی آن مرگ است. تعبیری که به نوعی با عرفان هم همخوانی دارد.
این جامعه شناس البته ایرادات مطرح شده را نه شخصی که ساختاری دانست و تاکید کرد: اگر گاهی در بیان معضلات ساختاری سیستم پزشکی به صورت موردی هم نمونههایی عنوان میشود ناظر بر اشخاص نیست. ما از ایرادات ساختار نظام پزشکی صحبت میکنیم پزشکان به صورت فردی می گویند که ما انسانهای شریفی هستیم. اساساً تمامی مشکلات در جامعه ما ساختاری است حتی در همین حوزه جامعه شناسی.
اباذری متذکر شد: ما از نواقص ساختار می گوییم فارغ از افرادی که در درون آن ساختار فعالیت میکنند. مسئله ما ساختار نظام پزشکی است که به سمت نئولیبرال شدن پیش میرود و وزیر بهداشت هم از آن دفاع میکند. ساختاری که وضعیتی به وجود آورده که طبقاتی از جامعه حتی نمیتوانند نام پزشک را بیاورند چه برسد به دریافت خدمات درمانی. همین ساختار است که حتی یک برنامه مبتذل سطحی طنز را هم تحمل نمیکند و باعث شده این نواقص در هالهای از تقدس قرار بگیرند.
او افزود: برای بیان مشکلات ساختاری ناچاریم از برخی عاملین و علتها نام ببریم. علم پزشکی ریشه در علم و اخلاق و فلسفه دارد چرا باید با کوچکترین انتقاد آشفته شوند؟
وی درباره برخی نظریهها در مورد توجه به تفاوت فرهنگها در ارائه خدمات پزشکی نیز بیان کرد: لیبرالیسم وقتی به کارگران ارزان احتیاج داشت مسئله تنوع فرهنگی و همزیستی فرهنگی را مطرح کرد که امروز با روی کار آمدن ترامپ صد در صد شکست خورده است. برای حل مسائل نه فقط در بحث پزشکی و سلامت در کلیه امور دو راه حل داریم یا رویکرد فاشیستی مثل ترامپ یا تشدید دموکراسی و اجازه حضور و استفاده از امکانات برای همه مردم در هر سطحی.
اباذری در پایان تاکید کرد: تغییر ساختار و گفتمان غالب بسیار مشکل است. سیستم پزشکی ایران که مبتنی بر حکمت بود امروز به این ساختار معیوب رسیده است و مشکلات آن یک شبه حل نمیشود. امیدوارم پزشکان جوان بیایند و در مقابل این وضعیت ایستادگی کنند و ساختاری جدید و درست ارائه کنند. مردم هم پشت آنها بایستند و از آنها پشتیبانی کنند. اصولاً وقتی نمیتوانیم سیستمی را اصلاح کنیم باید دوباره آن را بسازیم.
فرزانه طاهری نیز با اشاره به پرونده پزشکی هوشنگ گلشیری مجدد بر لزوم آشنایی بیماران و همراهان آنها به حقوق بیمار و درمانی تاکید کرد.
طاهری در بخشی از سخنان خود گفت: پزشکان از حقوق خود آگاه هستند اما مردمی که گذرشان به سیستم درمانی می افتد کوچکترین اطلاعی از حقوق خود و وظایف پزشکان ندارند. اگر هم آدمها در جامعه ما عادت به تحقیر شدن کردهاند در رابطه با پزشک نباید این تحقیر مجدد تکرار شود. چرا پزشکان از خود نمیپرسند این اقبال گسترده عمومی به طنزهایی که برای آنها میسازند چیست؟ واقعاً پزشکان امروزی دیگر کوچکترین شباهتی به پزشکان دوره کودکی و نوجوانی من ندارند.
این مترجم تاکید کرد: موضع گیری و نگاه از بالا چنان بیمار را مرعوب میکند که نمیتواند شرح حالی از خود ارائه بدهد. وقتی از اتانازی یا سقط جنین صحبت میشود به سرعت پای اخلاق را به میان میکشند اما وقتی صحبت از قصور درمانی و پزشکی به میان میآید توجهی به جان انسانها نمیشود.
او ادامه داد: ساحت پزشکی آنقدر در هالهای از احترام فرو رفته که بیمار را در حد یک رعیت پایین میآورد. اعتماد بیمار به دانش پزشک برای درمان او قطعاً بار سنگینی بر دوش پزشک میگذارد اما بیشتر مواقع بیمار سؤالات یا نیاز به توضیح بیشتر را در خود سرکوب میکند چون پزشک را قادر مطلق میبیند که نمیخواهد از چشم او بیفتد و میخواهد خود را برای پزشک عزیز نگاه دارد. آنقدر در مباحث اولیه اخلاق پزشکی درجا میزنیم که واقعاً صحبت از اخلاق پزشکی در حوزهای مثل سلولهای بنیادی دیگر تجملی از سر بی دردی به نظر میرسد.
طاهری یادآور شد: پزشکان باید آموزش ببینند و تمرین کنند تا مهارتهای ارتباط با بیمار را بیاموزند و آن را به کار ببرند. امروزهشان وظیفه انسانی در رابطه پزشک و بیمار فراموش شده است.