کد مطلب: ۹۶۸۱
تاریخ انتشار: دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵

این بود پایان ماجرا

شرق: «روز روشن و بهاری به شامگاه نزدیک می‌شد. ابرهای گلی‌رنگ کوچکی بر فراز آسمان صاف دیده می‌شد. به‌نظر می‌آمد ابرها در عرض آسمان شناور نیستند، بلکه به اعماق لاجورد فرو می‌روند. جلو پنجره گشوده ساختمانی زیبا در یکی از خیابان‌های حاشیه شهر مرکزی اُ... (ماجرا به سال ۱۸۴۲ بازمی‌گردد) دو زن نشسته بودند: یکی حدود پنجاه سال داشت و دومی دیگر پیرزنی هفتادساله بود. نام خانم اولی ماریا دمیتریونا کالیتینا بود. شوهرش، دادستان پیشین ایالت، که خبرگی‌اش در امور زبانزد خاص و عام بود، مردی بود مصمم و پرانرژی، کج‌خلق و یکدنده، که ده‌سالی پیش از آن مرده بود. او تحصیلات شایسته‌ای داشت و در دانشگاه درس خوانده بود، ولی چون اصل و نسبش به طبقه‌ای فقیر می‌رسید، خیلی زود دریافت که باید راه خود را هموار کند و به پول و پله‌ای برسد. ماریا دمیتریونا با عشق به همسری او درآمد: او مرد بدقیافه‌ای نبود، عاقل بود و اگر می‌خواست، بسیار بامحبت هم می‌شد. ماریا دمیتریونا (که نام خانوادگی‌اش پیش از ازدواج پستوا بود) در کودکی پدر و مادرش را از دست داد، چندسالی را در مسکو،‌ در انستیتو سپری کرد و، پس از بازگشت از آنجا، به همراه عمه‌جان و برادر بزرگترش در پنجاه‌کیلومتری اُ... در املاک خانوادگی خود در روستای پاکروفسکویه ساکن شد...» رمان «آشیانه اشراف» اثر ایوان تورگنیف با این جملات آغاز می‌شود. این رمان روایت زندگی رودین، شخصیت محوری آن است که به‌نوعی آدم زیادی است. فردی از طبقه اشراف، تحصیل‌کرده و پُر از ایده‌هایی که تنها در سر موجودیت می‌یابند و در عمل چندان به‌کار نمی‌آیند. تورگنیف را در کنار دو غول ادبی روسیه و جهان، داستایفسکی و تولستوی از بزرگ‌ترین نویسندگان روسیه دانسته‌اند. تورگنیف را بسیار متأثر از قیام دکابریست‌ها می‌دانند که تأثیری عمیقی بر تاریخ روسیه گذاشت و این تأثیر را می‌توان در آثار او و حتا تولستوی و داستایفسکی هم سراغ گرفت. ترجمه آثار این نویسنده روس که بیش از دیگران او را غربی خوانده‌اند، به دهه بیست بازمی‌گردد. همین کتاب «آشیانه اشراف» نیز که با لحنی گزارشی وضعیت حاکم بر جامعه دوران خود را توصیف می‌کند و روایت افول اشرافیت در روسیه است، پیش‌تر در اوایل دهه شصت با ترجمه محمود محررخمامی درآمده بود. پیش از آن نیز در دهه سی تورگنیف در ایران با اقبال بسیاری مواجه شده بود و جالب آنکه مترجمان آثار او در این دهه غالبا از سفرا و افرادی بودند که مترجم ادبی محسوب نمی‌شدند و این شاید نشانه‌ای باشد برای شناختِ سمت‌وسوی آثار تورگنیف و تفاوتی که او با نویسنده‌ای چون داستایفسکی داشت. اخیرا نیز ترجمه‌ها و انتشار آثاری از ادبیات روس نشان از همین روحیه دارد. همین که او را غربی‌ترین نویسنده روس خوانده‌اند خود نشان از فاصله او با فضای حاکم بر ادبیات قرون نوزدهم و بیستم روسیه دارد. البته این غربی‌بودن را صرفا باید فاصله‌گرفتنی آشکار با ایده‌های کمونیسم و رئالیسمِ آن دوران دانست. خودِ تورگنیف معتقد است «آشیانه اشراف» ازجمله آثار اوست که با اقبال بسیار مواجه شد و همین رمان او را به نویسنده‌ای سرشناس در میان خوانندگان بدل کرد. رمانی که حوالی دویست صفحه به سرگذشت بسیاری از آدم‌های موجود در جامعه خودش ازجمله رودین می‌پردازد و سرآخر سرانجام آنها را به نقل‌قول‌ها می‌سپارد و سرنوشت قطعی افراد را بیان نمی‌کند. «خواننده ناراضی شاید بپرسد: این بود پایان ماجرا؟ ولی چه می‌توان گفت درباره انسان‌هایی که هنوز زنده‌اند، ولی دیگر از کار و بار زندگی زمینی دست شسته‌اند... لحظات و احساساتی در زندگی هست که... تنها باید اشاره‌ای به آن‌ها کرد و از کنارشان گذشت.» جمله اخیر شاید مانیفست تورگنیف در ادبیات نیز باشد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST