ابتکار: ایران و ایرانی در طی سالی که گذشت وضعیتها و موقعیتهایی را تجربه
کرد که برای بسیاری دشوار و غیرقابل پیش بینی جلوه میکرد! اگر بخواهیم بصورت کلی آنچه
در این یک سال گذشت را تشریح کنیم، میتوان گفت: در عرصه معیشت و اقتصاد اگرچه بی نظمیها
و نابسامانیها تاحدی کنترل شده بود و سیاستهای دولتی از بهبود سخن می راند ولی
باز فشار اقتصادی پدیدهای غیرقابل انکار بود و مباحث اشتغال و تولید گری در ظرف
اقتصاد کنونی ما نمیگنجید! در حوزه سیاست ورزی همچنان شکافها و جدایی ادامه دارد و طرح و بسط
اندیشه مصالحه و مدارا همچنان مغفول مانده است! و صحبت از طرح آشتی ملی به طنز بیشتر
شبیه نیست! در این حوزه به نقطه رسیدهایم که در بسیاری از موارد دچار خشونت
نمادین گشتهایم و نقطهای امیدی برای افزایش سطح مذاکره و تعامل اجتماعی وجود
ندارد! در عرصه
اجتماعی نیز وجدان جمعی بیش از پیش جریحه دار شد از حادثه پلاسکو گرفته تا پدیده
ریزگردها و گورخوابی و...
مقدمهای که در بالا آمده شرحی بود بر وضعیت
جامعه ایرانی در سالی که گذشت، جامعهای که نیاز به ترمیم و مرمت دارد، و اعتماد و
تعلق اجتماعی در آن به شدت لطمه خورده است.
هانا آرنت از اصطلاح " جامعه ذرهای " استفاده میکند، جامعه ذرهای جامعه است که ذرهها
هر یک با قرار گرفتن در حوزه فعالیتهای شخصی و خصوصی به تکاپو برای رفع نیازهای
شخصی و آنی خود هستند و نسبت به منافع عمومی و ملی بیتوجه گشتهاند، به نظر میرسد
جامعه ما به جامعه ذرهای مدار تبدیل گشته است و این انسان ذرهای در شرایط ناامن
و بیثبات صرفاً منتظر تغییرات شدید میماند و از خود واکنشی نشان نمیدهد، در
چنین وضعیتی شهروندان به افرادی هوشیار، منفعت جو، فرصت طلب، بی تفاوت نسبت به
دیگران و جامعه تبدیل میشوند. جامعه ذرهای " یعنی جامعهای که همه با عینک آفتابی بر چشم و با هدفن بر گوش بی
تفاوت از کنار هم رد میشوند، یعنی دیگر برای کم فروشی نه تنها وجدانی به درد نمیآید
بلکه زرنگی تلقی میشود، جامعه ذرهای یعنی: رانت، بی اعتمادی، شکاف، تبعیض، خشونت، دروغ، بی مسئولیتی، ترس، نقض
قانون و بی تعهدی به منافع و منابع جمعی ...
اما این روزها در پایان سال و در آستانه عید
نوروز به سر میبریم و این در نوع خود بستری است که میتواند از آن بعنوان نقطه
امید بخش اجتماعی برای پایان بخشیدن به شکافها و بحرانهای جمعی از آن یاد کرد و
به زبانی دیگر میتوان نوروز و مناسک آن را یک شروعی برای از میان بردن شکافها و خشونتی
که جامعه دچار آن شده است استفاده کرد. نوروز را میتوان یک سرمایه اجتماعی تلقی
کرد، سرمایه اجتماعی به تعبیر بوردیو"
اعتماد و شبکههای تعاملی که میتواند با تسهیل اقدامات هماهنگ،
کارایی گروه را در دستیابی به برخی اهداف خود بهبود بخشد. نقش چشمگیر سرمایه
اجتماعی و نحوه حضور آن در زندگی کنشگران اجتماعی به عنوان راه درمانی برای برون
رفت مشکلات عمومی و جمعی میباشد، اعیاد و مناسک همواره نقش مهمی در ایجاد همدلی و
پایه گذاشتن سرمایه اجتماعی داشتهاند و عید نوروز به دلیل پیامدهای جمعی که در
عرصه اجتماعی و فرهنگی دارد از این نظر بسیار مورد توجه است.
نوروز در ایران یک مجموعه اقتصادی، فرهنگی، دینی
و سیاسی است، به نوعی میتوان گفت حال وهوای حاکم بر نوروز گویای شرایط حاکم بر
جامعه میباشد، قبل از شروع نوروز شور نشاط، مهربانی، انرژی مثبت در میان جمعیت که
در خیابانها مشغول خرید هستند موج میزند و افراد این فرصت را بدست میآورند تا
چند صباحی دغدغهها و مشکلات خود را فراموش کنند یا برآن غلبه کنند، نوروز را میتوان
یک بازسازی نامید که به تزریق انرژی جدید و تولید امید در جامعه میپردازد. نوروز از
طریق از دید بازدیدهای موجود در آن همبستگیهای اجتماعی ایجاد میکند و از طریق آیینهای
مختلف مانند چهارشنبه سوری، خانه تکانی و...جامعه را بازسازی میکند.
بدون برگزاری مراسم سال نو روزمرگی بر جامعه حاکم
میشود و در این شرایط جامعه دچار رخوت و سکون میشود.
درسال جدید لباسها، وسایل خانه و همچنین روابط
میان انسانها نو میشود، مشخصه دیگر که میتوان از آن سخن گفت این است فرهنگ از
طبیعت الهام میپذیرد، نوروز یاد آور سرنوشت مشترک میان انسان با طبیعت میباشد،
نوروز از نظر زمانی در اوایل بهار قرار رخ می دهدکه نماد بازسازی و نوسازی طبیعت
است، پیوند میان فرهنگ و طبیعت به وضوح مشاهده میشود.
در زمان کنونی ارتباط انسانها به رابطهای سرد
وبی روح تبدیل گشته است و کنش میان افراد جامعه به ارتباطات شغلی و کاری محدود شده
است، نوروز میتواند به بازسازی انرژی اجتماعی کمک کند و مناسبات مارا با همدیگر
از طریق آیینی مانند صله رحم بهبود بخشد. نوروز میتواند دارای کارکردهای اقتصادی باشد، در این ایام تولید
کنندگان و بنگاههای اقتصادی شرایط رونق را تجربه میکنند عید روح تازهای به چرخه
اقتصادی جامعه میبخشد، فرصت تسویه حسابهای مالی میباشد و افراد تلاش میکنند بدهیهایشان
به سال جدید موکول نشود، در نوروز شکاف طبقاتی، اجتماعی کم رنگ میشود و ثروتمند و
فقیر بیشتر احساس نزدیکی میکنند.
نوروز از لحاظ سیاسی نیز دارای کارکرد است و میتوان گفت نوروز و
سیاست در ارتباط متقابل باهم میباشند، نوروز زمان به تخت نشستن جمشید و آغاز
حکومت ایرانی بوده است، در گذشته پادشاهان در این ایام مردم را در دربار خود میپذیرفتند
و آنها را صله میدادند و زندانیان را میبخشیدند و فضای همدلی و سازش را برجامعه
حاکم میساختند، امروزه ما میتوانیم از این ظرفیت به نحو احسن استفاده کنیم. آیین هر
ملتی درخور فرهنگ همان ملت میباشد، مسیحیان در کریسمس شخصی به نام بابا نوئل را دارند
که با ریش سفید و نماد پیران جامعه برای کودکان هدیه میآورند، که این امر پیوند
کودکان با پیران و ارتباط نسلهای قدیمی با نسلهای جدیدتر را تشدید میبخشد؛ این
امر باعث میشود کودکان از همان ابتدا با فرهنگ کشورشان جامعه پذیر شوند در فرهنگ نوروز
شخصی مانند حاجی فیروز میتواند مانند پیام آور شادی و خرسندی باشد.
در پایان نوروز را میتوان بستری برای باهم زیستن
و در قبال هم مسئولیت داشتن تلقی کرد و هنوز امیدوار بود در یک جامعه مهربان و نه
تندخو، مسئولیت پذیر و نه بی تعهد زندگی کرد. و نطفههای مدارا و همزیستی را در جامعهای
که در آن ارتباطات و مناسبات آسیب دیده کاشت..