کد مطلب: ۹۸۸۵
تاریخ انتشار: دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۶

شاعرانی که با «وانت‌ پراید» به جنگ تاریکی می‌روند

هادی حسینی‌نژاد

آنا: «توسعه فرهنگی»، «شاخص فرهیختگی»، «سرانه مطالعه» و ترکیباتی از این دست که در حوزه کتاب و کتاب‌خوانی، پشت دیوارِ ناعدالتی‌های فرهنگی باقی می‌مانند؛ آنچنانکه تمرکزگرایی باعث شده است صنعت نشر در تهران و تا حدودی در چند مرکز استان خلاصه شود و باقی شهرها و روستاها گاهی حتی از داشتن یک کتاب‌فروشی درست‌ودرمان محروم بمانند.

بدون شک یکی از اصلی‌ترین مشکلات در بازار بحران‌زده کتاب کشور، اقتصاد ضعیف نشر است. می‌گویند جامعه کتاب‌خوان نیست و کتاب نمی‌خرند. حتی بعضی تنها به گران بودن کتاب تاکید می‌کنند و آن را عامل اصلی نچرخیدن چرخ صنعت نشر می‌دانند اما همانطور که در گزارش‌ها و مطالب متعددی که در همین رسانه (آنا) منتشر شده است، پیش از پرداختن به مسائل اقتصادی باید به بررسی شرایط شبکه‌های توزیع ناکارآمد کتاب در کشور پرداخت؛ شبکه‌هایی که شاید بیشتر از ۸۰ درصد تمرکزشان به کتاب‌فروشی‌های تهران و نهایتاً چند مرکز استان پرجمعیت خلاصه می‌شود. وقتی پای صحبت آن‌ها می‌نشینی؛ می‌گویند ارسال کتاب به سراسر کشور، به صرفه نیست... فروش نمی‌رود.... کتاب‌فروشی ندارند.... چک‌هاشان برگشت می‌خورد و هزار و یک دلیل و بهانه دیگر. اما دو شاعر بندرعباسی دست به انجام کاری زده‌اند که دستِ کم نظریه مردم کتاب نمی‌خوانند را تا حدودی به چالش کشیده است و ثابت کرده که اگر درایت و تدبیر مسئولانه‌ای در کار بود، امروز بعد از گذشت سی‌وچند سال شاهد بحران در اقتصاد نشر، سرانه مطالعه و باقی شاخصه‌های فرهنگی در کشور نبودیم.

داستان (چیچکا به معنای داستان و افسانه است) از آنجا شروع می‌شود که سعید آرمات، شاعر اهل بندرعباس در اقدامی اعتراض‌آمیز، برای فروش مجموعه شعرهای خود اقدام به شعرخوانی در پیاده‌روهای شهر خود می‌کند. طولی نمی‌کشد که جمعی از شاعران و هنرمندان (از موزیسین و نوازنده بگیر تا نقاش و بازیگر و ...) به او می‌پیوندند و جریان «هنر در پیاده‌رو» را راه می‌اندازند؛ جریانی که به مناسبت‌های مختلف، در پارک‌ها و فضاهای شهری تجمع دارند، کتاب می‌خوانند، به ارائه آثار نقاشی و کتاب و موسیقی می‌پردازند و برای عابران، نمایش اجرا می‌کنند. این رویه ادامه پیدا می‌کند تا اینکه سعید آرمات به همراهی جواد قاسمی دیگر شاعر اهل بندرعباس، یک دستگاه «وانت پراید» خریداری می‌کنند؛ وانتی که کابین آن با طراحی خاصی به یک کتاب‌فروشی سیار تبدیل می‌شود. آن‌ها با این کار سعی کرده‌اند خلاء کتاب‌فروشی‌های حرفه‌ای و کارآمد را در بندرعباس و استان هرمزگان پُر کنند؛ آستین‌ها را بالا زده‌اند و با فعالیت ارزشمند خود، بسیاری از تصورات را تغییر داده‌اند: شاعرانی که با «وانت پراید» به جنگ تاریکی می‌روند.

در ادامه گپ‌وگفتی که با سعید آرمات و جواد قاسمی داشته‌ایم را می‌خوانید:

انگیزه‌تان! پیش از هرچیز بگویید انگیزه‌تان از پروژه کتابرانه و راه‌اندازی کتاب‌فروشی سیار چه بود؟

آرمات: انگیزه‌مان، نیاز بود. در وهله اول نیاز خودمان به کتاب بود که انگیزه آغاز این پروژه را به ما داد. در بندرعباس کتاب‌فروشی درست و حسابی وجود ندارد که بتوان کتاب‌های جدی را از آن‌ها خرید. بیشترشان دنبال کتاب‌های پروفروش هستند که طبیعتاً عمده این کتاب‌ها هم به کتاب‌های درسی و کمک‌درسی خلاصه می‌شود. دریغ از کتاب‌های ارزشمند در حوزه ادبیات، جامعه شناسی، روان‌شناسی و... که اهل مطالعه بتوانند نیاز خود را برآورده کنند.

خود ما هم برای خرید تهیه کتاب‌های مورد علاقه‌مان مشکل داشتیم و یا باید اینترنتی خرید می‌کردیم که به دلیل اضافه شدن هزینه ارسال و پست، بسیار گران تمام می‌شد، یا اینکه مثل بسیاری دیگر از مردم کشور، به تهران می‌آمدیم و کتاب‌های مورد نیازمان را می‌خریدیم که این کار هم کار سخت و هزینه‌بری بود. این شد که ایده «کتابرانه چیچکا» را عملی کردیم. حالا دیگر یک ویترین کوچک داریم که امکان دسترسی به کتاب را برای بسیاری از علاقه‌مندان به کتاب، مهیا می‌کند.

قاسمی: ما در استان هرمزگان که بخش بزرگی از جنوب کشور را تشکیل می‌دهد، به شدت دچار فقدان کتاب و کتاب‌فروشی هستیم. به خاطر همین است که اهالی کتاب، سعی می‌کنند سالی یک‌بار به تهران بیاییند،‌ در نمایشگاه کتاب شرکت کنند و نیاز سالانه خود را از این طریق فراهم آورند. این کار، هم هزینه‌بر است و هم دشوار. این دغدغه که شخصاً نیز با آن مواجه بودیم، باعث شد به فکر بیفتیم و کاری بکنیم. فکرش را بکنید: حتی کتاب‌های خود ما که چاپ می‌شد، به بندرعباس نمی‌آمد. کتاب‌فروشی‌های ما، بیشتر لوازم‌التحریر فروشی هستند و اینکه بخواهیم هربار از آن‌ها خواهش کنیم کتاب ما یا کتاب مورد علاقه‌مان را بیاورند، آزاردهنده بود.

کتاب‌فروشی‌های ما دغدغه ارائه کتاب‌های جدی را ندارند. دنبال فروش هستند. مثلاً اگر کتاب فلان ترانه‌سرا منتشر شود، پوسترش را هم می‌زنند پشت شیشه اما کتاب‌های شعر جدی، برای آن‌ها مهم نیست. این بحث را با دوستان، خصوصاً سعید آرمات داشتیم تا اینکه کار جلو آمد و رسیدیم به «کتابرانه چیچکا».

http://www.ana.ir/media/image/1396/01/20/636273425788259291.jpghttp://www.ana.ir/media/image/1396/01/20/636273425476228155.jpg

یعنی این طرح، پیشینه‌ای هم دارد.

قاسمی: بله. سعید قبل از این ماجرا، فروش کتاب‌های خود در پیاده‌رو را آغاز کرده بود. در پیاده‌رو شعرخوانی می‌کرد و کتاب می‌فروخت. کمی بعد، باقی دوستان هم به او پیوستند و تنهایش نگذاشتند. اینطور شد که جریان «هنر در پیاده‌رو» آغاز شد و برای آن صفحاتی را در تلگرام، اینستاگرام و ... ایجاد کردیم. این جریان به تمام هنرها، به جز سینما توجه دارد. ما به مناسبت‌ها و بهانه‌های مختلف، در پیاده‌روها و پارک‌ها برنامه اجرا می‌کنیم: موسیقی، پرفورمنس، شعرخوانی و ... با رسیدن به تابستان و گرمای بندر (سال گذشته) کمی برنامه‌ها پراکنده شد اما همچنان برگزار می‌شود و ادامه خواهد داشت.

در ادامه، به فکر بودیم که یک پکیج کامل‌تر و تخصصی‌تر درحوزه کتاب داشته باشیم و ایده کتاب‌فروشی سیار مطرح شد. هدف ما این بود که در بندرعباس و سایر شهرهای استان که قطعاً وضعیت کتاب‌فروشی‌هاشان بدتر از بندر است، کتاب‌بفروشیم، آن هم با یک وانت. پس کارمان را از مهرماه سال گذشته شروع کردیم. البته «کتابرانه چیچکا» فقط کتاب‌فروشی‌نیست. ما در کنار کتاب‌فروشی، گاهی برنامه رونمایی کتاب برگزار می‌کنیم و برنامه‌های شعرخوانی و ... حتی مسابقه‌ای را راه‌انداختیم برای جمع‌آوری داستان‌های بومی که در ادامه به یک بانک صوتی تبدیل شود.

مشتری‌هاتان بیشتر از چه قشری هستند و بیشتر چه کتاب‌هایی می‌فروشید؟

آرمات: یک‌سری از مشتریان ما، دوستانمان هستند که به واسطه ادبیات و کتاب با هم دوست شده‌ایم. این دسته از مشتریان همیشه با ما در ارتباط هستند، کتاب‌های مورد علاقه‌شان را از ما می‌خواهند و در صورت سفارش، کتاب‌های مورد نیاز را برای‌شان تهیه می‌کنیم. یک‌سری دیگر هم مشتریانی هستند که در مناطق و محلات مختلف به سراغ کتابرانه می‌آیند، سری می‌زنند و در صورت نیاز، کتاب می‌خرند.

هدف ما این است که بهترین کتاب‌ها را ارائه کنیم. به همین خاطر کتاب‌های کتابرانه چیچکا، از سطح کیفی خاصی برخوردار هستند؛ یعنی حتی اگر مشتریان از ما کتاب‌های سطح پایین را بخواهند که احتمالاً با آن‌ها خاطره دارند، آن کتاب‌ها را برایشان نمی‌آوریم. به عبارت دیگر کتابرانه چیچکا، معرف و ارائه دهنده کتاب‌های ارزشمند است. البته اینکه کتاب‌ها در چه ژانر و گروهی باشند، اصلاً برای ما مهم نیست. معتبر بودن کتاب‌ها است که برای ما اهمیت دارد.

درباره موضوعات هم باید بگویم به خاطر اینکه بیشتر در زمینه ادبیات اشراف داریم، طبیعی است که بیشتر کتاب‌های ما در حوزه شعر و داستان باشند اما در سایر حوزه‌ها، سعی می‌کنیم با راهنمایی گرفتن از افراد آگاه به انتخاب کتاب و ارائه آن‌ها بپردازیم. البته یک‌سری از کتاب‌ها هم با یکدیگر بی‌ارتباط نیستند و مخاطبان مشترکی دارند. مثلاً کتاب‌های حوزه اندیشه، برای اهالی ادبیات هم جذاب است و خود ما هم به خواندن آن‌ها علاقه داریم.

و به چه مناطق و شهرهایی سفر می‌کنید؟ چقدر می‌مانید؟

قاسمی: تا حالا به شهرها و شهرستان‌های مختلفی سفر کرده‌ایم: میناب، پارسیان، بندر لنگه، فین و... اینکه چقدر در آن شهر بمانیم هم بستگی دارد به ظرفیت آنجا. گاهی شده چند روز بمانیم و گاهی کمتر. بعضی مناطق مشتری کتاب خیلی کم است و آن‌هایی که سراغ کتابرانه می‌آیند، دنبال تقویم و دفتر ۱۰۰ برگ می‌گردند تا کتاب. اما بعضی در مناطق و شهرها خیلی تقاضا زیاد است. مثلاً در پارسیان چند روز ماندیم و حتی ظرفیت این را داشت که بیشتر بمانیم. شهرهای مختلفی هم هستند که از ما دعوت کرده‌اند به آنجا برویم، مثل بستک که هنوز میسر نشده است. برایمان سخت است که به همه شهرها برویم به خاطر همین شاید در آینده بتواینم یک کتابرانه دیگر هم اضافه کنیم.

البته در کنار کتاب‌فروشی، گاهی هم به توزیع کتاب‌هایی که به عنوان خیریه به دست‌مان می‌رسد می‌پردازیم. مسابقاتی ترتیب می‌دهمی و این کتاب‌ها را که بیشتر مناسب کودکان و نوجوانان هستند، در قالب جایزه به بچه‌ها می‌دهیم.

 

به عنوان شاعر و فعالان حوزه کتاب و کتاب‌فروشی، وضعیت چرخه نشر و توزیع و فروش کتاب را چطور می‌بینید؟

آرمات: وضعیت کتاب و توزیع و فروش آن در شهرها و شهرستان‌ها، فاجعه‌بار است. فکرش را بکنید: در استان هرمزگان با این عظمت و با این مساحت، دسترسی به کتاب به شدت سخت است. ما به وضوح ضعف در ارائه کتاب و کتاب‌فروشی‌ها را در تشنگی علاقه‌مندان به کتاب می‌بینیم؛ وقتی به کتابرانه ما مراجعه می‌کنند، کتاب‌ها را ورق می‌زنند، درباره‌شان سؤال می‌کنند و... این در حالی است که تعداد کتاب‌های موجود در کتابرانه، نهایتاً هزار جلد است که آن‌ها را به زور جا داده‌ایم!

اینکه می‌گویند کتاب‌خوان نداریم؛ حرف درستی نیست. مشکل اصلی این است که کتاب‌های ارزشمند در دسترس علاقه‌مندان به کتاب در سراسر کشور قرار نمی‌گیرد. ما متقاضیان زیادی داریم که از ما دعوت می‌کنند به منطقه یا شهر و روستای‌شان برویم. اگرچه ما هم محدودیت‌هایی داریم اما به هر حال میل به کتاب و کتاب‌خوانی را در استان خود می‌بینیم.

از یک‌طرف می‌گوییم علاقه به مطالعه وجود دارد و از طرف دیگر می‌گوید صنعت نشر دچار بحران اقتصادی است. به نظر شما مثلاً در شهر بندرعباس، مشکل از کجاست؟

آرمات: در بندرعباس اجاره بهای مغازه‌ها بالا است و گاهی به چند میلیون تومان می‌رسد. اما اگر مسئولان تسهیلاتی را برای کم شدن نرخ اجاره کتاب‌فروشی‌ها ارائه کنند یا فروشگاه‌هایی را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهند، قطعاً مشکل دسترسی به کتاب در این شهر حل خواهد شد و علاقه‌مندان به کتاب می‌توانند نیاز خود را برآورده سازند. اما تا زمانی که کتاب در مجاورت مردم نیست و عرضه نمی‌شود، چطور می‌توان انتظار داشت سرانه مطالعه افزایش داشته باشد؟ وقتی کتاب و کتاب‌فروشی نیست؛ چطور می‌گویند جامعه ما کتاب‌خوان ندارد؟

قاسمی: ما دلمان به حال شرایط و وضعیت کتاب و کتاب‌خوانی در استان و شهرمان می‌سوزد. به همین خاطر تصمیم گرفتیم به سهم خودمان در شرایط تغییر ایجاد کنیم. من خودم را کتاب‌فروش نمی‌دانم و بیشتر دوست دارم یک فعال فرهنگی باشم. به اعتقاد من نمی‌شود گفت همین است که است... باید از یک جایی تغییر را شروع کرد. حالا هرکسی به اندازه خودش. به نظر من اگر تغییرات از چنددهه اخیر شروع می‌شد، الان کشورما پر بود از کتاب و کتاب‌خوان!

بخشی از مشکلات هم متوجه خود ناشران است. بعضی از ناشران کتاب‌هاشان را به تعبیر من «احتکار» می‌کنند. یعنی یا فقط در کتاب‌فروشی‌های خودشان می‌فروشند و یا تنها به یک یا دو مرکز پخش می‌سپارند که کتاب گرفتن از آن‌ها هم برای ما ممکن نیست. این انحصارگری‌ها را باید کنار بگذارند. این نگاه‌های بازاری، با نگاه فرهنگی منافات دارد.

ناشری هم از شما حمایت کرده است؟

قاسمی: بله. در ابتدای کار، چند ناشر به ما کمک کردند. اولین ناشر، نشر افراز بود که یک کارتن کتاب برای ما فرستاد. بعد هم نشر آوانوشت، موسسه رشد و ... ناشران دیگری هم به ما کتاب امانی دادند و اینطور از ما حمایت کردند.

«کتابرانه چیچکا» صرفه اقتصادی دارد؟ یعنی می‌شود کتاب‌فروشی سیار را به عنوان یک شغل دید؟

آرمات: شغل کتاب‌فروشی، شغلی نیست که بتوانی با آن صاحب خانه و خودرو آنچنانی شوی و پول پارو کنی! هر جایی که باشد، کتاب‌فروشی بیشتر کار دل است تا کار امرارمعاش. البته بدون معاش هیچ کاری شدنی نیست اما کسی که می‌خواهد کتاب‌فروش شود، باید با عشق کار کند و طمع نداشته باشد. با این اوصاف، همین «کتابرانه چیچکا» می‌تواند در حد معمول بازده اقتصادی داشته باشد. البته همانطور که گفتم موانعی وجود دارد که ما نمی‌توانیم به شکل مستمر کار کنیم. مثلاً با وجود دعوت شهرها و روستاهای مختلف، امکان سفرهای مستمر برای ما وجود ندارد چراکه پراید، ماشین سبکی است و نمی‌توان با این‌همه بار، با آن به سفرهای متعدد و دور رفت.

قاسمی: بله... برج ۱۰ هم تصادف کردیم. مشکل حل شد اما به هرحال سفر کردن مداوم می‌تواند این مشکلات را تشدید کند. مشکلات دیگری هم وجود دارد. مثلاً با گرم شدن هوا، رطوبت بسیار بالا می‌رود و کتاب‌ها از بین می‌روند. تنها راهکار ما استفاده از نایلون است اما آن‌هم کاملاً جوابگو نیست. به خاطر همین است که امکان سفر دائم و در تمام فصول وجود ندارد مگر اینکه راه حلی پیدا کنیم.

هدف ما رساندن کتاب به کل کشور است اما بضاعت و توانایی ما در همین اندازه است. این را هم بگویم که ما از محل دیگری امرار معاش و درآمد داریم، ولی با تمام این اوصاف، تجربه به ما نشان داده که کتابرانه چیچکا می‌تواند به لحاظ اقتصادی هم به‌صرفه باشد. به عبارت دیگر می‌شود این‌کار را به عنوان یک شغل دید.

فکر می‌کنید این کار،‌ امکان توسعه و گسترش را هم داشته باشد؟

آرمات: بله؛ دارد! دوست داریم کارمان را توسعه بدهیم اما اگر از این طرح حمایت بشود. به هر حال سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف می‌توانند در زمینه توسعه کتاب و کتاب‌فروشی نقش داشته باشند. مثلاً شهرداری‌ها می‌توانند در نقاط مختلف شهر، غرفه‌ها و دکه‌هایی -مثل آن‌ها که در اختیار گل‌فروشان قرار می‌گیرد- را به فروش کتاب اختصاص دهد و...

قاسمی: دلمان می‌خواهد سازمان‌های مختلف از طرح کتابرانه حمایت کنند. البته انتظار حمایت مالی نداریم... همینکه بستر کار را برای ما مهیا کنند و مانع از فعالیت ما نشوند، کافی است. از استانداری به ما گفته‌اند که کارمان را پسندیده‌اند و می‌خواهند از گسترش این طرح حمایت کنند. قرار است با آن‌ها مذاکراتی داشته باشیم که باید دید به کجا می‌رسد. البته ما به آن‌ها گفته‌ایم که در هرصورت، استقلالمان را حفظ خواهیم کرد.

من به شخصه دوست دارم کتابرانه به سایر استان‌های کشور هم برود. حتی به کشورهای دیگر مثل افغانستان و تاجیکستان. اینکه بتوانیم کتاب‌هامان را با کشورهای فارسی زبان تبادل کنیم، اتفاق بسیار خوبی است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST