ابتکار: زندگی، سپهر و گستره فراخ و میدان فعالیت وسیعی است که هر چیزی در آن هستی و اثر و معنای خود را متجلی و نمایان میسازد؛ یکی از قواعد چیزها و موجودات در صحنه زندگی و هستی این است که اساساً، هر چیزی واجد یک معنا و مفهوم نیست، بلکه هر چیزی دارای معانی متعدد و گوناگون است؛ این گوناگونی و تعدد معانی به واقعیت و موثریت و ایفای نقش هر چیزی در زندگی و جهان هستی مربوط میشود.
به تصور و اندیشه صاحب این فکر و قلم، حداقل از
پنج جهت چیزها دارای معانی مختلف هستند: ۱- چیزها و موجودات در عین و عمل صاحب قابلیتها
و ظرفیتها و توانش های گوناگون میباشند؛ این ظرفیتها، سبب متعدد معانی میشود،
زیرا در هر دورهای و در هر موقعیت و وضعیتی، بخشی از قابلیتها به فعلیت تبدیل میگردد
و ظهور میکند و تجلی مییابد؛ همانند، سنگ، سنگ در حالات و محل و موقع ها
کاربردهای متفاوت دارد، بنابراین؛ بر اساس ظرفیتها، عملکردها و کاربردها گوناگونی
پیدا میکند. ۲- هر چیزی
و موجودی در زندگی؛ با اشیاء و پدیدهها و امور و مفاهیم و معانی مختلف در ارتباط
و اتصال است؛ هر ارتباطی معنی و اثر خاصی دارد؛ به عبارت دیگر، در هر نسبتی اثری و
خاصیتی و در نتیجه معنایی ظاهر میشود؛ پس بنابراین؛ چیزها و موجودات معانی گوناگون
پیدا میکنند؛ مثلاً، معنا و اثر گیاهان در کوه و جنگل و مزارع با پارکها و بوستانها
و کوچهها و خیابانها و خانهها، یکسان نیست. ۳- از جهت پیدایش و فراهم شدن و ایجاد شرایط
نوین و تازه نیز چیزها و موجودات و پدیدارها در عمل و واقعیت، معانی گوناگون و
متعدد پیدا میکنند؛ یک انسان و فرد در یک شرایط خاص نقش و اثر معینی ظهور میکند،
مثلاً، در موقعیت اداری یک نقش مشخصی ظاهر میسازد؛ ولی همین شخص در خانه و پیش
دوستان نقش و اثر دیگری بروز میدهد، یعنی، معانی گوناگون از یک فرد تولید میشود.
۴- و از جهت
و حیث فاعل نیز اشیاء و موجودات و پدیدهها و امور و کارها و افعال، معانی گوناگون
دارد؛ یعنی، خواست و اراده فاعل و جهت فاعلیت، موجب ایجاد و پیدایش و ظهور معانی
متعدد میگردد؛ مثلاً، فاعل عاقل و مختار، در به کارگیری مواد و مصالح و با لحاظ
منافع و خیر خود و یا نفع نوع، شیوهها و تکنیکهای مختلف بکار میبرد و در نتیجه
اثر و معانی مختلف آشکار میشود؛ یعنی، با دخالت فاعل معانی جدید از اشیاء و امور
رخ میتاباند. این وجوه و ابعاد معانی چیزها، عملاً و بطور کاربردی در زندگی انسان
مدخلیت دارند. حال پرسش اساسی و اصلی دیگری مطرح میشود چگونه میتوان معانی گوناگون
و متعدد اشیاء و موجودات و چیزها و امور را شناخت؟
در اینجا حداقل به شش نشانه و علامت برای شناخت
معانی گوناگون چیزها و کارها، اشارت میکنیم:
۱- فهم و
شناخت و دقت در عملکردها و کاربری چیزها و افعال و امور، یک دلیل شناخت و اندیشیدن
به معانی است، هر چیزی برای چه کاری، بکار میآید؟ آن عملکرد و آن کار در واقع
سطحی و وجهی از معنی هستی و بودن و فعالیت و خاصیت چیزها را نشان میدهد، مثلاً،
تدبیر و دوراندیشی در آدمیان به چه کار آید؟ و در زندگی چه اثری دارد؟ تدبیر یک
فعالیت عقلانی و انسانی است، پس عملکرد و کاربرد خاصی در زندگی ایفا میکند؛ این
عملکرد، یک راه برای شناخت معانی است، چون معنا، با عملکرد و کاربرد نسبت ظهور و
واقعی دارد؛ چیزی تا در صحنه زندگی و در متن حیات فعالیت و کار ویژه خود را به
ظهور نرساند؛ معنای خویش را بروز و تجلی نمیدهد.
۲- شناخت و
ادراک اغراض و اهداف چیزها و امور و کارها و فعالیتها، راه و طریق دیگر پی بردن
به معانی چیزها و حقیقت و اثر آنها است؛ در این نکته مضامین و مفاهیم عمیق و دقیقی
نهفته است؛ یعنی، شناخت اهداف و اغراض و غایات چیزها و کارها؛ فهم جایگاه و نقش
آنها در نظام عالم و در خلقت جهان و حکمت هستی است؛ این شناخت، گویی، چکیده و
عصاره حکمت نظری و عملی قدمای حکما است؛ هر چیزی در نظام حکمت و خلقت برای اثری
آفریده شده است؛ فهم آن اثر و اصل، یعنی، درک معنای آن چیز و آن پدیده و آن موجود.
مثلاً، غرض و هدف از خلقت انواع و اقسام انسانها چیست؟ گوناگونی آدمیان چه معانی
دارد؟ گوناگونی رنگها و شکلهای مختلف آدمی چه حکمتی دارد؟ این حکمت همان معنای چیزها
و موجودات و افراد و اشخاص است.
۳-اثر بخشی و تأثیر گذاری چیزها و کارها و
امور و پدیدارها و موجودات، راه و رسم دیگر شناخت معانی است؛ هر چیزی را در نظر
بگیریم، برای تولید و ایجاد اثر ویژه است؛ پرسش از اثربخشی امور، یک راه شناخت
معنای کارها و چیزها است؛ مثلاً، همکاری آدمیان چه اثری در زندگی آنها دارد؟ اگر انسانها
بجای تنازع و ستیزه، تعاون و تعامل و تفاهم پیشه کنند، زندگی چه وضعی و حالتی پیدا
میکند؟ پس، هر چیزی و کاری و مفهومی اثری دارد؟ شناخت این اثربخشی، به فهم معانی
چیزها یاری میرساند.
۴- یکی از راههای
شناخت معانی چیزها و کارها در زندگی، درک ثمر و لمس نتیجه و احساس نقش آنها در
صحنه حیات اجتماعی است؛ یعنی، هر کاری و چیزی ثمری دارد که آن ثمر بطور ملموس و
مشهود در زندگی نقش ایفا میکند؛ اگر ثمر دهی امور و کارها و چیزها نبود؛ در عمل
اشیاء و اعمال اثر خود را نشان نمیدادند، پس، شناخت ثمرها، یک راه برای درک
معناها است؛ در واقع، ثمر اخص از اثر است؛ مثلاً، داد و ستد و بازار آثار و نتایج
گوناگون دارد، لیکن، سود بخشی و کسب نفع اصل داد و ستد و مبادله کالاها و خرید و
فروش و تجارت و بازرگانی است.
۵- وجود کنشها
و واکنشهای فعال و پویا در ارتباطات و تعاملات موجودات و پدیدهها و کارها، از جمله طرق شناخت معانی چیزها
است؛ این کنشها و واکنشها، گاهی بصورت علمی و گاهی بصورت اجتماعی و گاهی بصورت
های دیگر در زندگی ظاهر میشوند؛ هر چه کنشها فعالتر و پویاتر باشد، ظهور معانی
بیشتر و افزونتر خواهد بود؛ در نتیجه شناخت معناها سهلتر و روشنتر صورت خواهد
گرفت؛ مثلاً، کنش سالم و پراثر اجتماعی یک جامعه علامت فعال بودن آن جامعه و جدیت روابط
اجتماعی است؛ از این کنشها و واکنشهای آگاهانه و آزادانه معانی متکثر ظاهر میشود؛
بنابراین، یک شیوه برای شناخت معانی مطالعه در کنشها و واکنشها و نحوه ارتباطات
و مناسبات زندگی است. ۶-از جمله راههای شناخت معانی مطالعه در متن و واقعیت زندگی است؛ اگر
زندگی روی به سمت فضایل و نیکیها و خیرها و سامان و نظم و راستی و درستی پیش رود،
نشان معناداری و معنابخشی زندگی است؛ و اگر کژیها و رذایل و ناراستیها و بد خلقیها
در زندگی رواج و رونق داشته باشد، نشان بی معنایی و کج معنایی چیزها و امور در زندگی
است؛ زندگی قلمرو و صحنه و نمایشگاه معانی است؛ مطالعه و بررسی در اصل و حقیقت
زندگی، مبین و نمایانگر، معانی واقعی و حقیقی از بی معنایی است و کم معنایی ۰ پس،
معاینه و شناخت نقش چیزها در واقعیت زندگی راهی برای فهم و درک و اهتمام عملی به
معانی است. مثل
شناخت معانی، مثل شناخت یک درخت است؛ یک درخت دارای ریشه و تنه و ساقه و شاخه و
برگ و براست، همین درخت آثار و نتایج و میوه و ثمر و نقشهای زیادی دارد؛ مثلاً،
درختی سایهاش خوب است، پرسایه است ۰ درختی مشهور به میوه لذیذ و خوش مزه و مقوی است، پر ثمر؛ درختی چوب و
تخته مناسب دارد، پر نفع؛ درختی موجب طراوت و سرسبزی است؛ پر نشاط؛ درختی اساساً،
زیبا است و در زندگی سبب زیبایی و حسن و جمال میشود، ثر جمال؛ درختی از حیث علمی
و مطالعات گیاه شناسی و اکوسیستم و محیط زندگی و زیست مناسب و لازم است. با دقت در
مییابیم، مثلاً، یک چیز "
درخت" چقدر خاصیت و معنا و ثمر و نتیجه و حقیقت وجودی دارد؛
معانی حقایق وجودی و اثری اشیاء و چیزها است. پس بنابراین، برای شناخت معانی، لاجرم و بایسته و شایسته است؛ وجوه
گوناگون و مختلف چیزها و امور و افعال و کارها و مفاهیم و عملها و اندیشهها را
شناخت؛ این شناختن همان ورود به ساحت تفکر و اندیشیدن است؛ چون تنها تفکر و
عقلانیت است که قدرت شناسایی موسع و فراخ مند و ذو ابعاد دارد نه احساس و عاطفه
صرف، اگرچه آنها نیز لازم است و شرط معرفت هستند؛ پس، هر چیزی معانی گوناگون دارد،
و هر معنایی اثری در زندگی ایفا میکند و زندگی مجموع کنش و واکنش این معانی، و
این حقایق اشیاء و امور و کارها است؛ زندگی هم به ریشهها، هم به ساقهها و هم به شاخهها
هم به برگها و هم به میوهها نیاز دارد؛ چون هر یک از اینها در جای خود معنا و
اثر وجودی هستند؛ تفکر جان مایه و زندگی سرمایه انسان است؛ شناخت معانی در رشد
واقعی اشخاص و بالندگی جامعه و بلوغ عقلانی بسی مؤثر و اثربخش میتواند باشد.