مهر: سومین روز از ماه شعبان، سرآغاز اعیاد مبارک این ماه جشنها و مولودیهاست؛ ماهی که شهادت هیچ یک از حضرات معصومین (ع) در آن اتفاق نیفتاده است:
امروز
که بلبلان ترنّم کردند
با یکدگر از عشق تکلّم کردند
چون
غنچه و گُل، علی و زهرا از شوق
بر روی حسینِ خود، تبسّم کردند
و اینچنین بود که نوگل بوستان علوی پا به عرصه وجود گذاشت و عالم را پر از نور و روشنی کرد:
از
خاطر دهر کی رَوَد یاد حسین
گلبانگ عدالت است؛ فریاد حسین
بر
خلق ستم دیده مبارک بادا
مرگ ستم است؛ روز میلاد حسین
اکنون و در این نوشتار، مروری بر اشعار شاعران آئینی ایران زمین درباره این مبارک فرخنده داریم. حامد ظفر یکی از همین شاعران است که اینگونه مولودی خود را تقدیم کرده است:
با
اجازه از حضرت زهرا
اذن میخواهم از تو یا مولا
میروم
تا خدا به آن بالا
تا بخوانم ز علم الأسماء
شاد و
خرسند کلّ ارض و سماست
روز میلاد سیدالشهداست
مینویسم
به وسعت دنیا
جوهرم آب آبی دریا
دفترم
شد تمام صحراها
تا نویسم زِ مدح آن آقا
با
تو طی شد تمام روز و شبم
"یا
حسین" ست تا ابد به لبم
و اما بخشی از شعر حسن کردی هم درباره این عید بزرگ اینچنین است:
گفتم حسین و میل پریدن شروع شد
در سینهام، دوباره
تپیدن شروع شد
واژه به حدّ وصف تو شرمندهام
که نیست
اما تو خواستی و دمیدن
شروع شد
از التقاط موج دو دریا
کنار هم
مرجان ظهور کرد و رسیدن
شروع شد
پاداش آفریدنتان را خدا
گرفت
خندید فاطمه و خریدن
شروع شد
حالا علی کنار تو احساس میکند
زیباترین بهانه دیدن
شروع شد
ای دلنواز عشق من ای
دلرباترین
تا آمدی تو؛ ناز کشیدن
شروع شد
انگشت در دهان تو دارد
نبی چرا
یعنی خدا که دایه بهتر
نداشته ست
وقتِ «حسین منّی» پیغمبر
است تا
باور شود حسین برابر
نداشته ست
جبریل معتکف شده بر گاهوارهات
تا خندهات ندیده سرش
برنداشته ست
ای بوی سیب شهر سحرهای
فاطمه
سجاده بهشتیِ دنیای فاطمهای
بالش سرت شده بال فرشتهها
آرام میشوی تو به لالای
فاطمه (س)
رنگ و بو گرفتن بهشت خدا با میلاد حضرت اباعبدالله (ع) هم نکتهای است که در بخشی از شعر محسن ناصحی دیده میشود:
عشق از ازل مسیر خودش را نمیشناخت
تو آمدی و عشق تو را سمت
و سو گرفت
هیچ آب و تاب و رنگ،
بهشتِ خدا نداشت
تو آمدی بهشت خدا رنگ و
بو گرفت
از ابتدا تولّد انسان
بهانه بود
آدم به یُمن آمدن ات
آبرو گرفت
از ذکر نام توست؛ به جز
این نبود و نیست
"یا ایّها الّذین" اگر "آمنوا" گرفت
جبریل از آسمان به امید
تو پر کشید
فُطرس دوید و فرصت او را
از او گرفت
شوری فتاد در دل عالم که
حد نداشت
تو آن نمونهای که خدای
اَحد نداشت
اینبار هم خدا برکاتی نو
آفرید
عکس تو را مقابل روی
خودش کشید
میخواست که بیایی و خون
خدا شوی
خاک تو را ز ماهیت خویش
آفرید
تو آمدی و گفت؛ اَلا ای
ملائکه
او را به احترام، نزد من
آورید
جبریل، آمد و سر قنداقه
را گرفت
چشمی به هم زدن به
سماوات پر کشید
تو آمدی و زینت دوش نبی
شدی
عطر بهشت از نَفَست بر
جهان وزید
و این هم بخشی از شعر جواد حیدری در پاسداشت عید سوم شعبان که پایان آن، روضهای منظوم است:
گر چشم حسین بن علی در این جهان وا شد
فقط امید دارد تا ببیند
صورت زینب
همین خواهر، برادر،
آبروی دین و قرآنند
برای یکدگر جانند و
معشوقند و جانانند
الا ای نوکران حضرت
ارباب برخیزید
برای یک نگه بر صورت
ارباب برخیزید
بگیر از حضرت زهرا هر
آنچه دوست میداری
گدا باشید؛ سوی رحمت
ارباب برخیزید
الهی مهدیاش آید بگوید
ای حسینیان
دگر آمد زمان دولت ارباب
برخیزید
«حسینٌ مِنّی» پیغمبر
اینجا خوب معنا شد
که ماه حضرت خاتم از او
پاک و مصفا شد
«الم نشرح لک صدرک» از این مولود شد تفسیر
که شرح صدر پیغمبر این
نوزاد زیبا شد
خدا "لا
تقنطوا" گفته به جمع ما گنهکاران
که باب توبهی ما در
میان روضهها وا شد
صفا و بندگی، رحمت،
مروت، عاشقی اینجاست
که هیئت مورد لطف و عطای
خاص زهرا شد
شب میلاد او چون روز
عاشورا عزاداریم
به سر شور و هوای قتلگاه
کربلا داریم.
هاشم طوسی هم از شاعرانی است که در این عید نورانی، مولودی دارد که ابیاتی از آن را با هم از نظر میگذرانیم:
پای قلم دوباره رسیده سرِ قرار
ای آسمان به دفتر شعرم
غزل ببار
تندیس دلربایی و ای
مُنتهای عشق
لطفی کن و به خانهی
چشمم قدم گذار
امشب برای بوسه به جای
قدوم تو
قلب فرشتهها همه بی تاب
و بیقرار
در پای گاهوارهی تو
فُطرسِ مَلَک
دل در دلش نبود و نگاهش
به انتظار
بالی شکسته دارد و چشمان
مُلتمس
گشته دخیل روی توای یارِ
گلعذار
آنقدر بال و پر روی
قنداقه ات کشید
آخر شفا گرفت ز دستانت
ای نگار
بنگر چگونه دور تو پرواز
میکند
آری خدا به خلقت تو ناز میکند
در پیش ماه بس که زلال و
مُنوّری
شایستهتر به گفتن
"الله اکبر"ی
در برق چشمهای شما هیبت
علی ست
پیوستگی بین دو ابروت،
حیدری ست
خیره شده به سمت شما چشم
عرشیان
وقتی به خواب ناز در
آغوش مادری
باید پدر عقیقه کند هرچه
زودتر
از ترس چشم زخم و نظر بس
که محشری
هر چند این قبیله همه
نور واحدند
اما حسین فاطمه، تو چیز
دیگری
گاهی تو دلبری کنی و لحظهای
حسن
خورده به پای نام شما
مُهر دلبری
پایان بخش این مولودی منظوم هم بخشی از شعر شاعر پیشکسوت آئینی، ولی الله کلامی زنجانی است با این مضمون:
من آن شبخیزِ بیدارم؛ ز جان مشتاق دیدارم
به نان او خریدارم؛ حسین
را دوست میدارم
حسین را دوست میدارم که او پرورده زهراست
حسین آزاده سردارِ کفن
پوشانِ عاشوراست
جهان تشنه، حسین سقا، همه قطره، حسین دریا
حسین، گُل، من ولی خارم؛
حسین را دوست میدارم
حسین را دوست میدارم سر و جانم به قربانش
شب میلاد آمد فُطرس و
بگرفت دامانش
خدایش بر حسین بخشید چون بود از محبانش
بگفتا نوکر یارم؛ حسین
را دوست میدارم
حسین را دوست میدارم چو او محبوب جانان شد
ورا در سوم شعبان،
مَلَک، گهواره جُنبان شد
امین وحی از رویش ببوسید و ثناخوان شد
کهای خلّاق دادارم،
حسین را دوست میدارم