کتابها نه با اولین جمله که با نامشان آغاز میشوند و شاید از اینروست که معمولاً نویسندگان مدتها به انتخاب نامی مناسب برای داستانها یا رمانهایشان فکر میکنند. «طرز تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق» نامیست که در همان نگاه اول تاملبرانگیز است، چرا که نه به مفهوم آشنا و تکرارشوندهی تنهایی که به «تهیهی» آن اشاره میکند. گویی به محض اینکه مخاطب کتاب را در دست میگیرد، نویسنده میگوید: «گاه فکر میکنم که تنهایی موقعیتی نیست که انسان گرفتارش شود، بلکه چیزیست که خواسته یا ناخواسته، به دست خود یا با همدستی دیگران و به مرور زمان تهیهاش میکند.»
همهی کاراکترهای جداافتاده یا تنهاماندهی این کتاب الزاماً عاشق نیستند، ولی تنهایی، درونمایهی بیشتر داستانهاست. راوی داستان اول روشهای گوناگونی را برای تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق پیشنهاد میکند و در هر دستور پخت، چاشنیهای مختلفی را برای تندوتیزترکردن طعم تنهایی به آن میافزاید! مردی که در داستان «جفتشش» در موقعیتی تراژیک روبهروی پدر نشسته، حین بازی تختهنرد، او را بازخواست میکند که چرا آش تنهایی را برایش پخته! راوی داستان «سوارکار نقابدار» در اندیشهی تنهایی خودخواستهی عموی درگذشتهاش است. آدمهای داستان «خانهی بازی» با جستوجوی کودکیِ نازیسته و ازدسترفتهی خود، میخواهند در کنار هم طعم تلخ تنهایی را فراموش کنند. راوی داستان «نقطهی خروج» حین تلاش برای زندهماندن بالاخره به خود اعتراف میکند که سالها خودش را فریب داده، چون ساعتها بیهدف روبهروی مانیتور نشستن نه برای نوشتن داستان که به قصد تنهاماندن بوده. جمع پرهیاهو و شاد دوستان در داستان «جادوگر درخت سیب» که حتی سالها بعد از فارغالتحصیلی، همچنان پیگیرانه دور هم جمع میشوند، چنان از هم دورند که از درک رفتار عجیب رفیق قدیمیشان عاجزند و اهالی یک روستا در داستان «روزهای عادی فصل» حس میکنند به حال خود رها شدهاند و باید به هر قیمتی که هست راهی بیابند برای رساندن صدایشان به گوش مسئولین دولت و... بله. هر کس به نوعی تنهاست، ولی باید دید که چه کسی، چه وقت و چرا تنهایی را «تهیه» کرده است.
چند سال پیش که با یکی از دوستان و با هدف معرفی نویسندگان معاصر ترکیه، کتابها، نقدها و جوایز ادبی را بررسی میکردیم، در همان گام اول، یعنی تهیهی فهرستی از کتابهایی که نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کردهاند، نام کتاب یکتا کوپان توجهمان را جلب کرد و بعد از خواندن داستانهایش، فکر کردیم ارزش ترجمهشدن را دارد. چرا که ما، داستاننویسان و مترجمان، سالهاست از اهمیت «معرفی» نویسندگان کشورهای دیگر به مخاطب ایرانی حرف میزنیم و خود نیز مایلیم بدانیم نویسندگان کشورهای همسایه که شرایط سیاسی و اجتماعیشان تا حدی به اوضاع مملکت ما نزدیک است چه دستاوردی داشتهاند. با این حساب منطقی بود کتابی که سال 2002 جایزه ادبی سعید فائیک را از آن خود کرده ترجمه شود تا دوستداران ادبیات با نویسندهای آشنا شوند که علاوه بر جایزهی مذکور، دو جایزهی مهم هالدون تانر و یونس نادی را نیز در کارنامهاش دارد و از سویی در بین هموطنانش نامآشنا و محبوب است.
قضاوت درست دربارهی ادبیات ترکیه فقط زمانی امکانپذیر است که ما، مترجمان زبان ترکی استانبولی، سختی بررسی آثار ادبی ترکیه را به جان بخریم، با تلخی احتمال قدرندیدن زحماتمان کنار بیاییم و به مرور آثاری را ترجمه کنیم که نامشان برای مخاطب ایرانی آشنا نیست، اما در ترکیه قدر دیده و بر صدر نشستهاند، یا حتی در خود ترکیه نیز به دلایلی مهجور ماندهاند، اما واقعاً ارزشمندند(مسئلهای که در ادبیات ایران نیز با آن مواجهیم). شاید آنروز، که بیشک نزدیک نیست، بدون مطالعه و تحلیل درست، آثار ادبی ترکیه را در کنار برخی سریالهای بیمحتوایش قرار ندهیم! شاید برسد روزی که منتقدان و صاحبنظران ایرانی پس از تحلیلهای موشکافانه به مخاطبان بگویند ادبیات ترکیه از آنچه فکر میکردیم غنیتر است یا نه، همانطور که بسیاری از ما اعتقاد داشتیم کشور همسایهمان نویسندهای ندارد جز یاشار کمال و اورهان پاموک! و من در حین ترجمهی «طرز تهیهی تنهایی در آشپزخانهی عشق»، اولین ترجمهام از آثار ادبی ترکیه، به همان روزی فکر میکردم که بتوان ادبیات کشور دوست و همسایه را منصفانه و هوشمندانه قضاوت کرد و باید بگویم فکر میکنم آقای کوپان، خوششانس بوده و همانطور که خود در صفحهی مجازیاش نوشته، باید از ترجمهی اثرش به زبان شیرین فارسی شاد باشد و به داشتن مخاطبان ایرانی افتخار کند!