اعتماد: آیا میدانستید «ارامنه ایران» (دقت کنید که ننوشتم «ایرانیان ارمنی» و این خود نکته مهمی است) نوروز را جشن نمیگیرند؟ آنها در خانهشان بیشتر وقتها کانالهای تلویزیونی ارمنستان را تماشا میکنند، در میان خود به ارمنی آمیخته به واژگان فارسی که کم و بیش شبیه ترکی ترکهای ایران است، تکلم میکنند، اگر از ایشان بپرسید وطنشان کجاست، بیشترشان اگر صادقانه جواب دهند، خواهند گفت ارمنستان. نکتهای که ممکن است برای غیرارمنیهای ایرانی عجیب به نظر برسد، اما روبرت صافاریان، با صراحت و مستدل این سوال را پاسخ میدهد: «چرا باید عجیب باشد. مگر ایرانیهایی که در امریکا به دنیا آمدهاند و بزرگ شدهاند، وقتی با حرارت از وطنشان صحبت میکنند، مقصودشان ایران نیست؟ با وجود اینکه برخی از آنها ممکن است حتی ایران را ندیده باشند».
نکات بالا را از کتاب بسیار خوب و خواندنی و جذاب «ساکن دو فرهنگ: دیاسپورای ارمنی در ایران» آموختم، نوشته روبرت صافاریان، منتقد، نویسنده، مترجم مدرس و تحلیلگر نامآشنای سینمای ایران. این کتاب شامل یادداشتها و نوشتههای اوست که بین سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ عمدتا در دو هفتهنامه دو زبانه هویس (امید) منتشر شده و حالا در قالب یک کتاب در چهار بخش موضوعی عرضه شده است: تاریخ، فرهنگ زندگی، هنر و ادبیات و نژادکشی. همه ما غیرارمنیهای ایرانی، به احتمال قریب به یقین دوست و رفیقهایی ارمنی داشتهایم یا داریم، در محله یا در مدرسه و دانشگاه یا محل کار یا ... این ارتباط دوستانه اما کمتر به شناخت عمیق و دقیق آنها منجر شده و میشود، چرا که بهطور طبیعی گاردها از هر دو سو بسته است و تنها در نتیجه معاشرت و دوستی طولانیمدت است که میتوان به برخی از ظرایف و جزییات به ظاهر ساده فرهنگ زندگی روزمره ایشان پی برد، نکاتی که در نظر اول دم دستی و غیر مهم به نظر میرسند. البته مطالعه «ساکن دو فرهنگ» نه فقط برای شناخت نکات مذکور و دیدن جامعه ارامنه از منظری درونی بسیار مفید است، بلکه به دلیل موضع نویسنده، برای شناخت و فهم وضعیت اقلیت بودن اهمیتی اساسی دارد. مثلا جایی که صافاریان درباره ترجمه و زبان صحبت میکند یا جایی که به نقد اظهارنظرهای کوتاه اما بعضا برخورنده آل احمد در مورد ارامنه میپردازد، به نکاتی اشاره میکند که تنها یک اقلیت به دلیل بودن در آن موضع میتواند متوجه آنها شود. البته بسیاری از نکاتی که صافاریان به آنها اشاره میکند، ممکن است خوشایند و مورد پسند جامعه اقلیت ارمنه هم نباشد. او خود به این نکته اذعان دارد، مثل وقتی که درباره ترجمه به مثابه خیانت اینطور مینویسد: «حتی همین الان که من دارم اینها را به فارسی مینویسم احساس میکنم شاید دارم کار بدی میکنم. هر چیزی را که نباید به فارسی (یا زبان دیگری) نوشت». اما با وجود این، صافاریان با شجاعت و صداقتی مشابه هانا آرنت که در انتهای کتاب از او ستایش شده، تعارف را کنار میگذارد.
ساکن دو فرهنگ پنجرهای گشوده و فراخواننده است به ویژه برای غیرارمنیها تا با فراتر رفتن از کلیشههای رایج، بتوانند با دوستان و همسایگان و رفقای ارمنی خود گفتوگو و معاشرت کنند و آنها را بیش از پیش به درستی بفهمند و درک کنند. به ویژه در روزگار امروز که وضعیت اقلیتبودگی، دیگر یک انگ منفی نیست و انسانها با معیارها و شاخصهای متفاوت، میتوانند همزمان به اکثریتهای گوناگون و اقلیتهای متفاوت متعلق باشند. قرار نیست تفاوتها محو شود و همه سر از کار یکدیگر در آورند، بلکه مهم آن است که ما تا سر حد امکان، روادارتر و متساهلتر باشیم، وظیفه اخلاقی خود نسبت به دیگران را فراموش نکنیم و به حقوق آنها احترام بگذاریم.