اعتماد: علامه طباطبایی یکی از بزرگترین اندیشمندان تاریخ
معاصر ایران است، حکیمی صاحب نظر به دقیقترین معنای این تعابیر که بی تردید، میراثدار
راستین حکمت اسلامی- شیعی- ایرانی بود و اگر چه با هوش و درایت مثال زدنیاش،
بادهای تغییر در فضای فکر و اندیشه جدید را حس میکرد اما درخت تفکرش ریشههای عمیقی
در خاک فکر و اندیشه هزار ساله داشت و مواجهاتش با اندیشههای نو همچنان از منظر
آن سنت ستبر و درازدامن صورت میگرفت. البته بماند که برخی از اهل فلسفه به درستی معتقدند
که برخی نوآوریهای علامه طباطبایی به ویژه در بحث اعتباریات، اگر لوازم، مقتضیات
و پیامدهای آن در نظر گرفته شود، میتواند پایه گذار ورود حکمت سنتی به
فلسفه جدید تلقی شود.
در بحث کنونی، سخن بر سر اندیشههای فلسفی و حتی نوآوریهای
تفسیری علامه در قرائت متن مقدس نیست بلکه به مناسبت بزرگداشت سی و نهمین سالروز
درگذشت او نگاهی خواهیم انداخت به سیر و سلوک و شیوه زیست آن حکیم بلندپایه. علامه
چنانکه اشاره شد چهرهای دوست داشتنی هم در میان حوزیان و تحصیلکردگان مدارس سنتی
و هم در بین روشنفکران و دانشگاهیان است. بسیاری از روشنفکران معاصر درباره سیره
عملی و ویژگیهای شخصیتی او خاطرات شیرین و جذابی روایت کردهاند، یکی از مشهورترین
آنها، خاطرات زندهیاد داریوش شایگان از جلساتی است که در دهه ۱۳۴۰ با حضور علامه و پروفسور هانری کربن، فیلسوف مستشرق معاصر فرانسوی
در خانه ذوالمجد طباطبایی برگزار میشد و در آنها اساتید و علما و روشنفکران نامآوری
چون محمدکاظم عصار، بدیعالزمان فروزانفر، سیدجلالالدین آشتیانی، محمد معین، مرتضی
مطهری و... حضور داشتند.
به تازگی نیز کتاب کم حجم اما خواندنی و جذابی با عنوان
اقیانوس علم و معرفت در احوالات علامه سیدمحمدحسین طباطبایی نوشته محمدکریم
پارسا به همت دانشگاه علامه طباطبایی و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر شده است.
نویسنده این کتاب یکی از شاگردان علامه است که در سالهای
پایانی عمر زندگی نویسنده المیزان یعنی سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۰ با او مراوده داشته و محضرش را درک کرده است. نویسنده در مقدمه تاکید میکند
که این کتاب، رمان نیست و نگارنده رماننویس نیست و از کتابهای رمان خوشش نمیآید
و اضافه میکند «بعضی مطالبی را به عنون روش زندگی حضرت
علامه نوشتهاند که بالقطع و الیقین و بلاشبهه و لااشکال از واقعیت و حقیقت دور
است و سزاوار است که گفته شود رمان نوشتهاند.» او سپس مینویسد که مطالب کتاب
خود را بدون هیچ گونه تکلف نوشته نه اینکه خیالاتی در ذهن باشد و از
داستانهای گذشتگان که شنیده، خیالاتی به هم رسانیده و بخواهد بر علامه طباطبایی
تطبیق بدهد.
شیوه نگارش این خاطرات، شباهتی به زندگینامهها یا
خاطرهنویسیهای جدید ندارد و بیشتر شبیه تذکرهنویسیهای قدما درباره بزرگان است
مثلا در جای جای کتاب، تعابیری مشابه این میخوانیم:«این ناچیز محمدکریم پارسا میگوید»
یا «نویسنده گوید» و کل کتاب نظم زمان شناختی یا روشمند
ندارد یعنی نویسنده بعد از اشاره به نحوه آشنایی خود با علامه و راه یافتن به محضر
او، زندگینامه خودنوشت علامه را میآورد و بعد بدون نظم و ترتیبی مشخص، خاطراتی از
او و درباره او نقل میکند.
در نظر اول این شیوه قدمایی کتاب ممکن است برای
مخاطب امروزی کتابهای زندگینامهای
و شرح خاطرات، خسته کننده و عجیب بنماید اما اگر با این سبک نگارشی کنار بیاییم، میتوانیم
به زوایای کمتر بیان شده زندگی علامه، خلق و خو و شخصیتش و ارتباط او با سایر علما
پی ببریم. البته نگارنده کتاب در بیان خلقیات علامه بسیار محتاط و شاید بتوان گفت
محافظهکارانه عمل کرده مثلا جایی(ص ۱۷۳) به صراحت مینویسد:«بنده
بحث را درباره دکتر علی شریعتی ادامه دادم ولی به خاطر ملاحظاتی این بحث را
نمیآورم.»
اما در همین مقدار هم میتوان نکات جذاب و خواندنی
بسیاری جست. برای مثال در فصلی از کتاب از مکاشفه علامه در مسجد کوفه سخن به میان
آورده یا به جلسات تفسیر اشعار حافظ علامه اشاره میکند یا دیوان اشعاری که خود
علامه آن را معدوم کرده (ص ۱۷۱). در جای دیگری از کتاب(ص ۱۶۱) نظر استاد درباره شاگردانش بیان میشود که با توجه به ادعاهایی که بعدا
بسیاری در مورد رابطهشان با علامه کردند، جالب توجه است: «روزی از ایشان سوال کردم
که کدامیک از شاگردان شما واصلند؟ به خدا رسیدهاند؟ ایشان فرمودند:
«هیچکدام»، عرض کردم: چرا؟ فرمودند: خدا نخواست.» یا در
جای دیگری (ص ۱۷۴)
نظر علامه راجع به فخررازی که او را یک «ملای بیربط» میخواند
که «در فلسفه کامل نبوده» و میگوید: «تفسیرش اتفاقا راجع به علم کلام است. خوب هم
نیست» (همان). البته این دست اظهارنظرها و دیدگاهها باید به طور جدی مورد نقد و
بررسی قرار بگیرد و صرف ادعای نویسنده برای استناد آنها به علامه کفایت نمیکند
به خصوص که در بالای همان صفحه ۱۷۴ صراحتا بیان میشود که علامه مخالف
اظهارنظرهای تند و صریح نسبت به شیخ بهایی به عنوان یکی از علمای اسلام است. کوتاه
سخن آنکه کتاب «اقیانوس علم و معرفت» اطلاعات و
دادههای جالبی درباره یکی از مهمترین چهرههای فکری معاصر ارایه میکند اما چنانکه
رسم اهل تحقیق است نباید این سخنان را به عنوان حقایق غیرقابل انکار در نظر گرفت و
آنها را صرفا روایت نویسنده از چند سال معاشرت با علامه طباطبایی در نظر گرفت.