کد مطلب: ۲۶۶۲۲
تاریخ انتشار: شنبه ۱ آبان ۱۴۰۰

هنر درمان

گسترش فرهنگ و مطالعات: «هنر درمان» منتشر شده در نسخه‌ی اصلی به سال ۲۰۰۲، چکیده‌ی تجربه‌ی بالینی منحصربه‌فرد اروین یالوم، در زمینه‌ی روان‌درمانی اگزیستانسیال و گروه‌درمانی، است. مخاطبان آن، روان‌درمانگران نسل جدید و نیز بیمارانشان هستند. پس یالوم در این کتاب، مخاطب عادی و متخصص را با هم فرا می‌خواند؛ او قصه نمی‌گوید که سرگرم‌تان کند؛ درس زندگی، درمانگری و ارتباط می‌دهد، ولی با کلامی چنان جذاب که در غیرروان‌درمانگران و غیربیماران هم وسوسه‌ی قدم نهادن به دنیای بیمار_درمانگر را پدید می‌آورد. کتاب حاصل دانش عمیق، سال‌ها کار بالینی، استعداد، ذکاوت و طنازی نویسنده‌ی آن است.  همان‌طور که در این کتاب خواهید دید، عشق وسواس‌گونه‌ی یالوم به روان‌درمانی موجب شده او رویکردهای درمانی متنوعی را تجربه کند؛ از مکاتب مختلف روان‌شناسی خوشه بچیند، بی‌آنکه به دام تعصب خشک بیفتد؛ با صراحت تمام خود و دیگران را نقد کند؛ بارها و به شیوه‌های گوناگون درمان شود و همه و همه فقط به این دلیل که به بصیرتی هیجانی در درک انسان نایل آید و برای هر بیمار، درمان خاص او را ابداع کند. دانش بشری تاکنون با پدیده‌ای پیچیده‌تر از هزارتوی مغز و ذهن و روان آدمی روبه‌رو نشده است. برقراری ارتباط با این دستگاه پیچیده و درک آن، کاری سترگ است و مهارت‌های خاص خود را می‌طلبد. همه‌ی ما نیازمند برقراری ارتباط انسانی درست با همنوع‌مان هستیم و هریک از ما در این کتاب نکته یا سرنخی خواهیم یافت که جایی و در ارتباط با یک انسان (موجود منحصربه‌فردی که می‌تواند درمانگر یا بیمار خوانده شود) به کارمان بیاید. تفاوتی نمی‌کند که رویکرد مورد علاقه‌ی ما برای درمان کردن یا درمان شدن چه باشد: چه روانکاوی سنتی را چاره‌ی کار بدانیم، چه دیدی صرفاً بیولوژیک و فارماکولوژیک داشته باشیم و چه جایی میان این دو سر طیف را برگزینیم.

ممکن است با برخی نظریات یالوم موافق نباشید، بعضی از عناوین فصل‌ها را بحث‌برانگیز بدانید و بخشی از توصیه‌هایش را بر خصوصیات فرهنگی جامعه منطبق ندانید، ولی فراموش نکنید که هدف نویسنده از نگارش این کتاب همان‌طور که خود می‌گوید، پرهیز از فرقه‌گرایی و رواج تکثرگرایی در درمان است، نه چیز دیگر. همین که شما را به اندیشه وادارد و خلاقیت‌تان را برانگیزد، به نتیجه‌ای که می‌خواسته، رسیده است.

یالوم نگران آینده‌ی روان‌پزشکی و روان‌درمانی است و به همین دلیل هنر درمان را نوشته است. با پیشرفت برق‌آسای دانش روان‌پزشکی در چند دهه‌ی اخیر، کسی نمی‌تواند منکر ارزش‌یافته‌های جدید و لزوم به کار گیری آن‌ها باشد. کار به جایی رسیده که جایگاه عشق مادرانه را هم در MRI فونکسیونل مغزی می‌جویند و می‌یابند و این تازه ابتدای راه است.

 

قسمتی از کتاب هنر درمان:

حمایت‌کننده باشید

یکی از ارزش‌های مهم درمان فردی، تجربه‌ی دریافت حمایت مثبت است. پرسش: «وقتی بیماران سال‌ها بعد به گذشته می‌نگرند، از تجربه‌ی درمان چه چیز را به خاطر می‌آورند؟» پاسخ: «نه بینش و نه تعبیر و تفسیرهای درمانگر را. تنها گفته‌های حمایت‌کننده‌ی درمانگر است که در خاطر می‌ماند.»

من مرتباً افکار و احساسات مثبتم را درباره‌ی بیماران به زبان می‌آورم. این کار طیف وسیعی از خصوصیات آن‌ها را شامل می‌شود، از جمله مهارت‌های اجتماعی، کنجکاوی روشنفکرانه، ملایمت، وفاداری به دوستان، فصاحت، جرئت رویارویی با دیوهای درونی، میل به تغییر، تمایل به خودافشاگری، عشق لطیف به فرزندان، تعهد به شکستن دور باطل سوءرفتار و تصمیم به نسپردن «سیب‌زمینی داغ» به نسل بعد. خسیس نباشید. دلیلی برای خست وجود ندارد؛ برعکس، دلایل زیادی برای بیان این مشاهدات و احساسات مثبت‌تان موجود است؛ ولی مراقب تعریف‌های پوچ و توخالی باشید: حمایت شما باید به اندازه‌ی بازخوردها و تعبیر و تفسیرهایتان قاطع باشد. اقتدار عظیم درمانگر را به خاطر بسپارید: اقتداری که حاصل ورود به حریم خصوصی‌ترین وقایع زندگی، افکار و تخیلات بیمار است. پذیرش و حمایت از سوی کسی که شما را این‌گونه از نزدیک می‌شناسد، بسیار تأییدکننده است.

وقتی بیماران گام درمانی مهم و جسورانه‌ای بر می‌دارند، از آن تعریف کنید. اگر چنان مجذوب درمان شده باشم که از تمام شدن وقت متأسف شوم، به بیمار می‌گویم از اینکه مجبورم جلسه را ختم کنم، بیزارم و یک اعتراف: این موضوع را به‌صورت غیرکلامی اثبات می‌کنم و در افزودن چند دقیقه به‌وقت ملاقات تردید به خود راه نمی‌دهم - بالاخره هر درمانگری برای خود، پستویی پنهانی حاوی خطاهای کوچک دارد!

بیشتر اوقات، درمانگر تنها شنونده و بیننده‌ی نمایش‌های بزرگ و دلاوری‌هاست. این امتیاز، واکنشی نسبت به بازیگر را می‌طلبد. هر چند ممکن است بیماران رازداران دیگری هم داشته باشند، هیچ‌چیز به پای درک فراگیر درمانگر از لحظات خطیر نمایش نمی‌رسد. برای مثال، سال‌ها پیش، بیماری به نام مایکل که نویسنده بود، به من اطلاع داد که مدت کوتاهی است صندوق پستی مخفی‌اش را مسدود کرده است. این صندوق سال‌ها راهی بود برای برقراری روابط طولانی نامشروع خارج از ازدواج. پس مسدود کردن این صندوق، عملی خطیر به شمار می‌آمد و من وظیفه‌ی خود دانستم از شجاعت فراوان او در این اقدام تقدیر کنم و به او خاطرنشان کردم احترام زیادی برای این کار او قائلم و او را تحسین می‌کنم.

تا چند ماه بعد، او همچنان با تصاویر تکرار شونده‌ی آخرین معشوقه‌اش و اشتیاق فراوان به او شکنجه می‌شد. من حمایتش کردم.

- می‌دانی مایکل، احساس و اشتیاق از نوعی که تو تجربه کرده‌ای، به‌سرعت نابود نمی‌شود. البته که بارها آرزوی آن را خواهی کرد. این اجتناب‌ناپذیر است؛ بخشی از انسان بودن توست.

- منظورت این است که بخشی از ضعف من است. کاش از فولاد بودم و آن زن را به‌راحتی کنار می‌گذاشتم.

- ما برای آن مردان فولادی نام مخصوصی داریم: آدم ماشینی و خدا را شکر که تو آدم ماشینی نیستی. من بارها از حساسیت و خلاقیت تو سخن گفته‌ام، این‌ها گرانبهاترین سرمایه‌های توست. به‌خاطر آن‌هاست که نوشته‌های تو تا این حد تأثیرگذار است و دیگران این‌گونه مجذوبت می‌شوند؛ ولی این ویژگی‌ها، روی تاریکی نیز دارد: تشویش؛ نمی‌گذارد تو در چنین شرایطی با متانت و آرامش زندگی کنی.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST