لیلا پیرعلی: عبدالله کوثری در سال ۱۳۲۵ در همدان متولد شد. وی فارغالتحصیل رشتهی اقتصاد دانشگاه ملی (شهید بهشتی) است. کوثری بیش از پنجاه کتاب در دو رشته ادبیات و اقتصاد ترجمه کرده است. از آثار ترجمه شدهی او میتوان به «پوست انداختن»، «آئورا»، «جنگ آخر زمان»، «سور بز»، «مرگ در آند» و ... اشاره کرد.
۱ . آیا اثر جدیدی در دست ترجمه دارید؟
بله، «کنستانتیا» از کارلوس فوئنتس، نشر ماهی و «گزیدهی شعر جورج سِفِریس» که انتشارات مروارید آن را چاپ میکند.
۲. آیا اثری در دست چاپ دارید؟
بله، «زندگینامهی آیزایا برلین» اثر مایکل ایگناتیف که نشر ماهی آن را چاپ خواهد کرد و «دُن کاسمورو» از ماشا دِ آسیس که نشر نی آن را چاپ میکند.
۳. شما از چه زمانی خواندن آثار کلاسیک را شروع کردید؟
من از ده سالگی با سعدی خواندن آثار کلاسیک ایرانی را شروع کردم ولی کلاسیکهای یونان را از پانزده سالگی.
۴. کدام یک از آثار کلاسیک بیشتر مورد توجهتان قرار گرفته است؟
جدا از شعر فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی، مولوی و خاقانی که به گمانم جایگزین ندارند، در نثر «تاریخ بیهقی»، «تاریخ بلعمی»، «تذکرهالاولیاء»، «مکتوبات عینالقضات» و «مقالات فارسی شیخ اشراق» لازمههایی هستند که باید مطالعه شوند.
۵. آیا یک مترجم خوب الزاما باید تمام متونی که نام بردید، بخواند؟
نه نباید اینطور نگاه کرد. کسی که میخواهد ترجمه کند قبل از هر چیز باید نثر امروز را از مشروطه به بعد بداند. مترجم به مرور حس خواهد کرد که به خواندن نثرهای کلاسیک نیاز دارد ولی این بدان معنا نیست که اگرکسی «تاریخ بیهقی» نخوانده، نثر خوبی ندارد. اینها جزء ضروریات مطالعهاند و نیازی نیست جوان ۲۰ سالهای که تازه میخواهد کار ترجمه را شروع کند حتما اینها را بخواند بلکه باید مطالعه را از دورهی مشروطه شروع کند، مثلا «سفرنامهی ابراهیم بیک» را مطالعه کند تا بداند ریشههاینثر امروز ما از کجاست و همینطور پیش برود تا به آثار هدایت، جمالزاده، گلشیری، سیمین دانشور و دیگران برسد. بعد نوبت به آثار مترجمان خوب میرسد. من واقعا معتقدم که جدا از چند نویسنده بزرگ مثل جمالزاده که فارسینویسی یاد میدهند و گلشیری و دولتآبادی که زبان را یاد میدهند، بخشی از نثر امروز ما به دست مترجمان خوب ساخته شده است؛ چون این همه کتاب در زمینههای مختلف فلسفه، علوماجتماعی، رمان و غیره را ترجمه کردهاند و بخش بزرگ زبان ما را مترجمان ساختهاند. حتا زبان روایت ما از ترجمه شکل گرفته است. بنابراین ابتدا باید آثار مترجمان را از همان زمان محمدطاهر میرزا قاجار تا میرزاحبیب اصفهانی تا امروزبهاءالدین، نجفی، قاضی، دریابندری، سیدحسینی بخواند بعد که از اینها سیراب شد تازه باید سرچشمه را پیدا کند و آثار کلاسیک را بخواند.
۶. با توجه به اینکه مترجم اشعار جورج سفِریس بودهاید، اشعارش چه ویژگیهایی را دارند؟
اصولا جورج سِفِریس را پیشگام شعر معاصر یونان میدانند. یعنی کسی که راه را باز کرد نه اینکه پیش از او شعر معاصر نبود، ولی یکی از کسانی بود که با چند شعر مهمش میتهیستوریا که ترکیبی است از اسطوره، تاریخ و داستان است، زبان و نگرش جدیدی را آورد. او در سال ۱۹۰۰ به دنیا آمد و در سال ۱۹۶۳ برندهی جایزهی نوبل شد. شاعری است که هیچکس مثل او نتوانسته یونان را در گذشته و امروز تصویر کند. بنابراین شعرش ترکیب عجیبی است از یونان گذشته و یونان امروز، اسطوره در شعر سِفِریس به صورت مردهی تاریخی نیامده بلکه اسطورهها زندهاند چرا که ماهیت اسطوره، زندگی جاودانش است. یعنی اسطوره آیینهی تمامنمای هستی انسان در هر ملتی است. پس در هر زمان میتوان ما به ازای کنونی اسطوره را پیدا کرد. این کاری است که سِفِریس کرده است. یعنی قهرمانان اساطیر یونان نه به عنوان یادگار گذشته بلکه به صورت انسانهای اکنونی در شعر سِفِریس میآیند. جدای از اینکه علاقهی زیادی به تراژدی یونان دارم و این مساله در شعر سِفِریس هم خیلی منعکس شده است واقعا فکر کردم معرفی او از ایننظر مهم است که در شعر معاصرمان اینطور پرداختن مداوم و معنادار به اساطیر و تاریخ را نداریم. در حافظ آگاهانه از اساطیر استفاده شده است:
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
حافظ اشعاری از این دست بسیار دارد که نشان میدهد چقدر به نقش اسطوره و استفاده از آن آگاه بوده است. در شعر معاصر هم شاملو و اخوان از اساطیر استفاده کردهاند. گرچه بیشتر اساطیر شاملو مسیحی هستند. این یک پیشنهاد است که ما با این سابقهی تاریخی و این عظمت اساطیری که داریم چگونه از اسطورههایمان استفاده کنیم و مثل سِفِریس که تمام هستی و زبانش تبدیل به تاریخ و اسطوره شده عمل کنیم.
۷. چرا تا کنون اثری از سفریس در ایران ترجمه نشده است؟
چون آدم دشواری است. سی سال است که این کتاب در دست من است. مدتها جرات نمیکردم که سراغ این ترجمه بروم چون شعر آن شعر تامل و اندیشه است در عین اینکه عاطفه هم جای خودش است ولی او آدم عجیب و عمیقی است و شعرش تا مدتها برای من دستنیافتنی بود. در پانزده سال اخیر یک دفعه گرفتار این ترجمه شدم.
۸. شعرهایی که ترجمه کردهاید کوتاه بودند یا بلند؟
شعرهای بلندی دارد مثلا این میتهیستوریا ۳۷ صفحهای که من ترجمه کردهام و شعر است، دو، سه شعر هم دارد که بیش از ۱۰ صفحه است.
۹. منظورتان این است که در شعرها روایت دارد که اینقدر طولانی هستند؟
بله،گاهی روایت میشود و انگار اسطوره را دارد طور دیگر بیان میکند مثلا آرگوناتها به دنبال پشم زیرین، ولی با یک نگاه دیگر است.
۱۰. کل ترجمهی این اثر چه مدت طول کشید؟
چون شعر را نمیتوان مثل رمان ترجمه کرد من این کتاب را ظرف چهار سال ترجمه کردم و در این مدت خودم را موظف میدیدم که ترجمهی این اثر را حتما دنبال کنم. هر وقت احساس میکردم آمادگی ترجمهی این اثر را دارم مینشستم و ترجمه میکردم. من یک مجموعه کاملش را هم سال گذشته گرفتم که کار خودم را با آن ترجمه دیگر تطبیق دادم و یک سری شعر هم که در آن گزیده نبود، از این کتاب انتخاب و ترجمه کردم و فکر میکنم که گزیدهی خوبی برای چنین شاعری شد.
۱۱. دوست دارید ترجمهی بعدیتان از چه کسی باشد؟
حالا اگر فرصتی باشددوست دارم سراغ کاوافی هم بروم او در اسکندریه زندگی میکرد و شاعر غنایی است ولی سفریس شاعر تاریخی ـ اساطیری است.