در ژرفای تاریخ، جایی که امواج دریاها پیامآور دوستی ملتها بودهاند، ایران و ژاپن همواره با نگاهی فراتر از فاصلههای جغرافیایی به یکدیگر رسیدهاند. از روزگاری که کشتیهای بازرگانان ایرانی ردّ خود را بر آبهای شرق آسیا به جا میگذاشتند تا امروز که هنر و اندیشهی ژاپنی از راه کتاب، سینما و صنایع دستی به خانههای ایرانی راه یافته، این دو ملت با زبانی مشترک سخن گفتهاند؛ زبانی که فراتر از واژگان، که از جنس احترام، زیباییشناسی و جستوجوی حقیقت و انسانیت است.
رشتهی این دوستی و دانایی، نه مرز میشناسد و نه غبار فراموشی را میپذیرد. گاهی این پیوند در لوح چوبی ارزشمندی از قرن هشتم میلادی در شهر نارا، پایتخت باستانی ژاپن، آشکار میشود که نام یک آموزگار ایرانی را در دربار امپراتوری ثبت کرده است. این لوح چوبی که با استفاده از فناوریهای نوین تصویربرداری مادون قرمز خوانده شده، گواهی بر حضور اندیشمندان ایرانی در ژاپن آن روزگار است که احتمالاً در علومی چون ریاضیات به تدریس مشغول بودهاند. این نام، سندی بر آغاز یک گفتوگوی تمدنی دیرینه است. در کنار آن، آثاری چون شیشهگریهای ساسانی که در گنجینهی امپراتوری «شوسوئین» در نارا نگهداری میشوند، تأثیر عمیق هنر ایرانی بر زیباییشناسی ژاپنی را روایت میکنند.
اما شاید شاعرانهترین برگ این تاریخ مشترک، کاغذی باشد که در سال ۱۲۱۷ میلادی، از ملوانی ایرانی به یادگار مانده است. در آن سال، راهبی ژاپنی با تاجری ایرانی دیدار کرد و از آنان خواست تا یادگاری برایش بنویسند. آن دریانوردان، نه نام خود، که چکیدهی حکمت سرزمینشان را بر آن کاغذ نشاندند؛ ابیاتی از شاهنامه فردوسی و ویس و رامین اثر فخرالدین اسعد گرگانی:
«جهان یادگارست و ما رفتنی
بمردم نماند به جز مردمی»
این کاغذ، با امواج و بادها سفر کرد تا به معبدی در ژاپن برسد و قرنها بعد، همچون پیامی که از دل اقیانوسها و اعصار عبور کرده، بازخوانی شود. این بیتها امروز به عنوان یک «مالکیت فرهنگی مهم» در ژاپن به ثبت رسیده و نمادی از این حقیقت است که انسان، تنها با منش نیک و نام نیک، جاودانه میماند.
این پیوند در دوران معاصر نیز با شور و عمق بیشتری ادامه یافته است. برای ایرانیان، نام ژاپن تنها یادآور صنعت پیشرفته نیست، بلکه چهرههای آشنا و داستانهایی را به خاطر میآورد که در حافظهی جمعی ما حک شدهاند. سریال «سالهای دور از خانه» (اوشین)، با روایت تأثیرگذارش از رنج و استقامت، نسلها را در ایران با خود همراه کرد و «اوشین» را به الگویی برای صبر و امید بدل ساخت. همزمان، شاهکارهای سینمایی آکیرا کوروساوا، همچون «هفت سامورایی» و «ریشقرمز»، با نگاه عمیق انسانی و مضامین جهانشمول، جایگاهی ویژه در میان سینمادوستان ایرانی یافتند. این آثار، دروازههایی فرهنگی بودند که از طریق آنها، دو ملت یکدیگر را بهتر شناختند و به هم نزدیکتر شدند.
در دهههای اخیر، این ارتباط فرهنگی بُعدی تازه به خود گرفته است. ادبیات ژاپن با روایتهای ظریف و نگاههای نو به زندگی، جایگاه ویژهای در بازار نشر ایران یافته است. امروزه در قفسهی کتابفروشیها، آثار نویسندگانی چون هاروکی موراکامی، یوکو اوگاوا و کازوئو ایشیگورو در کنار کلاسیکهای جهان میدرخشند و خوانندگان ایرانی، بهویژه نسل جوان، در خلوت خود با شخصیتهای داستانهای ژاپنی همنشین میشوند. بر پایهی آمارها، تاکنون نزدیک به چهار هزار و پانصد عنوان کتاب از نویسندگان ژاپنی یا با موضوع ژاپن در ایران منتشر شده است؛ رقمی که خود گویای رودخانهای آرام و پیوسته از گفتوگو و همدلی میان دو فرهنگ است.
شهرکتاب، به عنوان خانهای برای کتاب، اندیشه و هنر، با افتخار این پیوند دیرینه را پاس میدارد. در میان قفسههای ما، صدها عنوان کتاب ترجمهشده از ادبیات ژاپن، همچون پلهایی کوچک، دو فرهنگ را به هم متصل کرده و خوانندگان را به سفری ژرف در اعماق گذشته برای تدارک آینده فرامیخوانند.
این دیدارها، هم یادآور گذشتهای پربار و هم نویدبخش آیندهای است که در آن ایران و ژاپن همچنان همسفر خواهند بود. در جهانی که گاه در شتاب و هیاهو غرق میشود، گفتوگو و شناخت متقابل همان چراغی است که راه را روشن میسازد. امروز، با خوشامدگویی به سفیر محترم ژاپن در این خانهی فرهنگی، به یاد میآوریم که میان ما نه تنها تاریخ، که رویاها و امیدهای مشترکی جاری است؛ امید به جهانی که در آن زیبایی و خرد، همچون شکوفههای گیلاس، گسترده شود.
—
تصویر: ساخته شده توسط هوش مصنوعی از دیدار بازرگانی ایرانی و راهب ژاپنی در حال تبادل شعر، سال ۱۲۱۷ میلادی
برچسبها:دیپلماسی فرهنگی, ژاپن, شهرکتاب مرکزی, علی جعفرآبادی