کد مطلب: ۱۰۴۲۷
تاریخ انتشار: دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶

وقتی نویسندگی شعبه‌ای از نمایش می‌شود...

پولاد امین

ایسنا: یک زمانی بود که نویسندگانی که کتاب می‌نوشتند، آثارشان را بی‌سروصدا روانه بازار کتاب می‌کردند. آن‌روزها همه‌چیز سرجای خودش بود. نویسنده می‌نوشت، ناشر چاپ می‌کرد و خواننده می‌خواند. خبرنگار و منتقد نیز اگر کاری در حد و اندازه لازم بود، تحلیلی و نقدی یا مصاحبه‌ای انجام می‌دادند و... تمام. آن‌روزها کسی نبود که نویسندگان را به چهره بشناسد، مگر این‌که جزو شاخص‌ترین‌ها بودند، در حد احمد محمود و دولت‌آبادی و گلشیری مثلاً. روزنامه‌ای نبود که عکس نویسندگان را بی‌بهانه و با بهانه چاپ کند، مگر در مواردی معدود که گفتیم. شبکه مجازی‌ای نبود که هر نوقلمی با یک یا دو کتاب در کارنامه‌اش انجمن هواداران داشته باشد و دوستدارانی که منتظر اشاره نویسنده محبوب‌شان هستند تا در روز موعود مکانی را که استاد فرموده است، پر کنند. اما در عوض کتاب‌ها حداقل ۱۰ هزار نسخه تیراژ داشتند. موارد زیادی هم بود که آن کتاب‌ها به چاپ‌های سوم و چهارم می‌رسیدند...
این‌روزها اما همه‌چیز تغییر کرده. نویسندگی تا حد زیادی به حرفه نمایش نزدیک شده؛ چنان که نویسنده‌ای اگر پرزنت‌کردن خودش را بلد نباشد، می‌توان یقین داشت در بازار امروز به جایی نخواهد رسید. نویسنده این‌روزها برای معرفی خود و کارش باید ده‌ها کار انجام دهد؛ باید گروه‌های هواداری خود را راضی نگه‌دارد و بگذریم از این‌که برای نویسنده‌ای که غالباً یک کتاب بیشتر ننوشته و البته برخی‌ها هم که این را هم ننوشته‌اند، باشگاه هواداران و اصلاً یک هوادار منفرد چه معنایی می‌تواند باشد؟! باید در مراسم مختلف حاضر شود؛ درباره موضوعات مختلف داد سخن دهد؛ کتابش را مثل ویزیتورها به این و آن سفارش کند و در پایان هم برای رونمایی از کتابش مراسم ترتیب دهد و در آن مراسم برای خیل مشتاقان اثرش (!) نسخه‌هایی از کتاب را امضا کند و به عبارت بهتر یک نمایش درست و حسابی راه بیندازد. امروز مثل آن زمان‌ها نیست که نویسنده‌ای در حد احمد محمود بعد از ۴۰ سال نویسندگی در اوج، دو گفت‌وگوی بلند از خود در مطبوعات به یادگار نگذاشته باشد. به این دلیل هم هست که برای انتشار کتاب -هر کتابی- مراسم پرسروصدایی می‌گیرند که در بیشتر اوقات شکوه آن کمترین قرابتی هم با خود آن کتاب ندارد. برای کتابی چنان بی‌مایه که شاید در روالی نرمال جز نویسنده‌اش خریداری دیگر نداشت، مراسمی گرفته می‌شود در حد مراسم کتاب‌های یوسا و ایزابل آلنده و نویسنده هم با چنان تفاخری نسخه‌های کتابش را امضا می‌کند که نگو...
می‌گویند این‌روزها هر کاری که آمار ناچیز کتاب‌خوانی را در این کشور بالا ببرد، انجام دادنش غنیمتی است. درست. جشن امضای کتاب هم چون به‌هرحال بهانه‌ای است برای چاپ عکس و خبر انتشار یک کتاب، از این نظر می‌تواند مفید باشد. البته بگذریم از این‌که عده‌ای از بن به این ماجراها امیدی ندارند و به این نکته اشاره می‌کنند که بدون این برنامه‌ها تیراژهای ۱۰ هزار نسخه‌ای برای ادبیات‌مان عادی بود و امروز با تمام این مراسم و کلوب‌های هواداری و... در فضای مجازی تیراژهای هزار نسخه‌ای برای بیشتر کتاب‌های چاپ‌شده رؤیایی به‌نظر می‌رسند. اما به‌هرحال جشن رونمایی و مراسم امضای کتاب، اگر درست برگزار شوند و البته برای چهره‌هایی که به قول خودمانی سرشان به تن‌شان می‌ارزد و برگزاری چنین مراسمی برای‌شان کلیت وجود چنین مراسمی را زیر سؤال نمی‌برد، می‌تواند کارکردهای مثبتی نیز داشته باشد و نقشی در افزایش مخاطبان کتاب و کتاب‌خوانی ایفا کند. آنچه درپی می‌آید، عقیده شماری از اهالی محترم و معتبر دنیای کتاب‌خوانی است درباره مراسمی چون جشن رونمایی و امضای کتاب...

چیزی مثل فرش قرمز سینمایی‌ها!

داوود امیریان، نویسنده|مراسمی که برای کتاب برگزار می‌شود خیلی خوب است، اما به شرطی که اطلاع‌رسانی درستی انجام شود. ناشر باید روابط عمومی قوی داشته باشد تا بتواند به‌خوبی به خبرگزاری‌ها و مطبوعات  اطلاع‌رسانی کند و همچنین در شبکه‌های مجازی هم بتواند خوب کار کند، اما متاسفانه در ایران این اتفاق نمی‌افتد یا خیلی کم پیش می‌آید. در واقع درحال‌حاضر مراسم رونمایی کتاب اصلاً حرفه‌ای برگزار نمی‌شود. ما هرچیز را که می‌بینیم یا تعریف ظاهر آن را می‌شنویم، آن را انجام می‌دهیم. سراغ این نمی‌رویم که اصل ماجرا چه بوده است، مانند پهن‌کردن فرش قرمز برای فیلم‌های سینمایی‌مان می‌ماند. در خارج برای فرش قرمز عوامل فیلم، کارگردان و سوپراستارها حضور پیدا می‌کنند، درباره فیلم حرف می‌زنند و بعد فیلم اکران می‌شود و می‌بینند؛ اما در ایران این مراسم به مد لباس تبدیل شده است؛ همه می‌خواهند بزک‌دوزک کنند، لباس‌هایشان را نشان دهند، به خوشان قروفر بدهند و درنهایت عکس بگیرند! فرش قرمز در ایران بیشتر مراسم عکس یادگاری است، نه چیز دیگری. رونمایی از کتاب هم الان شبیه آن مراسم شده است. این روزها از هرچیزی که به نام جشن امضا و رونمایی می‌بینم حالم بد می‌شود. تصمیم گرفته‌ام در هیچ مراسمی شرکت نکنم مگر این‌که حرفه‌ای  و درست برگزار شود و در رسانه‌ها بازتاب داشته باشد. به قدری از این مراسم عصبانی هستم که اگر ناشری بخواهد برای کتاب‌هایم جشن امضا و رونمایی بگیرد، مخالفت می‌کنم، زیرا این مراسم بی‌خود است. برای این‌که این مراسم را به صورت حرفه‌ای برگزار کنیم، باید الگوبرداری کنیم.  همان‌طور که برای ساختن فیلم افرادی خارج از کشور رفتند و آموزش دیدند، اکنون هم باید تعدادی نیرو بروند و آموزش ببینند.

نقدی وارد نیست

کاوه میرعباسی، مترجم و نویسنده| هر تلاشی در جهت معرفی کتاب باشد، مفید است. اما این‌که جشن امضا و رونمایی چه تاثیری بر وضع کتاب دارد، نسبت به هر کتابی فرق دارد. در کل در بیشتر موارد این مراسم تاثیری بر وضع کتاب ندارد. رونمایی‌ها در فروش کتابی که  قبل از رونمایی  به هر دلیلی در میان مردم مطرح  و شناخته‌شده است یا  مؤلف شاخصی دارد، تأثیر دارد. اما در موارد بسیاری این مراسم بازخورد چشمگیری ندارند و بی‌رونق هستند که مورد اخیر در رونمایی و جشن امضا رایج‌تر است. در برخی از رونمایی‌ها حضور مخاطبان به خاطر مؤلف سرشناس کتاب چشمگیرتر است و مخاطبان برای دیدن مؤلف در این مراسم شرکت می‌کنند، نه برای کتاب؛ مثلاً در مراسم رونمایی‌ای که نشر چشمه برای کتاب اصغر فرهادی گرفت، مردم حضور چشمگیری داشتند. درواقع مردم به‌خاطر محبوبیت زیاد اصغر فرهادی آمدند و کتاب را خریدند. در کل چهره‌های محبوبی که عمدتاً چهره ادبی به حساب نمی‌آیند و عموماً هنرمندان سینما هستند، طبع‌آزمایی می‌کنند، کتابشان با استقبال مواجه می‌شود. البته مخاطبان برای دیدن این چهره‌های شاخص و داشتن امضای آنها در مراسم رونمایی کتاب‌شان شرکت می‌کنند و برای کتاب آن‌جا نمی‌روند؛ ممکن است کتاب را بخرند، اما خواندن و نخواندن کتاب برای‌شان اهمیت ثانوی دارد و شاید فقط بخواهند آن را یادگار نگه دارند.
در کل شاید بشود گفت میزان برگزاری مراسم جشن امضا و رونمایی نسبت به نیمه دوم دهه ۸۰ کمتر شده است که شاید به این دلیل باشد که این مراسم رونق چندانی ندارند. اما به‌هرحال برگزار کردن این مراسم بهتر از برگزار نکردن آنهاست و جنبه منفی در آنها وجود ندارد...

قاطی‌شدن نقش‌ها و توهم نویسندگی

مهشید میرمعزی، مترجم| به این دلیل موافق جشن امضا و رونمایی کتاب هستم که باعث معرفی کتاب می‌شود. زمانی که کتابی منتشر می‌شود، ابتدا کسی کتاب را نمی‌شناسد و در این شرایط این مراسم برای کتاب یک معرفی اولیه خواهد بود....
برگزاری مراسم جشن امضا و رونمایی کتاب سابقه‌ای دیرینه دارد. در همه جای دنیا این کار را انجام می‌دهند و نویسنده یا مترجم کتاب در این مراسم حضور دارند و درباره کتاب و موضوع آن صحبت می‌کنند. کسانی هم که موضوع کتاب مورد علاقه‌شان باشد آن را می‌خرند و به دوستان خود پیشنهاد می‌کنند. خبرگزاری‌ها و مطبوعات گزارشی درباره کتاب می‌نویسند یا برخی در شبکه‌های اجتماعی خود این مراسم را به اشتراک می‌گذارند. به‌طورکلی این مراسم در رواج کتاب‌خوانی تأثیر مثبت دارد...
معمولاً برای کتاب‌هایی رونمایی می‌گیرند که ناشر و موسسه برگزارکننده به آن علاقه داشته باشند. اما ناشران نباید به‌صورت سلیقه‌ای کتاب‌ها را انتخاب کنند یا برحسب دوستی‌ای که با نویسنده و مترجم دارند، رونمایی بگیرند. اگر برای کتابی حتی اگر کتاب خوبی هم باشد، رونمایی نگیرند، مسأله غیرطبیعی نیست، اما این‌که برای نوشته‌های بی‌ارزش فلان هنرپیشه رونمایی می‌گیرند، به ادبیات فاخر ظلم می‌شود. من مخالف دعوت از بازیگران برای شرکت در جلسات رونمایی کتاب‌ها نیستم، ولی مخالفم که از آنها به‌عنوان صاحب‌نظر ادبی دعوت شود. به‌طور مثال یک‌بار برای رونمایی یکی از کتاب‌هایم گفتند فلان بازیگر خانم را دعوت می‌کنیم، من مخالفت کردم و گفتم من این هنرپیشه و بازی‌هایش را دوست دارم، اما او بازیگر است و نه صاحب‌نظر ادبی. آدم‌های بسیاری وجود دارند که می‌توانند درباره کتاب خیلی بهتر حرف بزنند. قاطی‌شدن نقش‌ها را نمی‌پسندم، نمی‌خواهم برای این‌که کتابم فروش برود، بازیگری را دعوت کنم که درباره کتابم حرف بزند. مخاطب گناه دارد، نباید آنها را دچار توهم کنیم که بازیگر هم بلد است؛ ما باید آدم‌هایی را که می‌توانند درباره کتاب حرف بزنند و ویژگی‌های آن را بگویند، دعوت کنیم.
درکل با وجود نقص‌هایی که این‌گونه مراسم دارند من آنها را حرکت مثبتی می‌دانم، زیرا گامی در راه ترویج کتاب‌خوانی هستند. در همه جای جهان این مراسم را برای معروف‌ترین نویسنده‌ها تا نویسنده‌هایی که شناخته‌شده نیستند، می‌گیرند.

مسائل و مصائب دنیای کتاب

مهدی غبرایی، مترجم|  نشر کتاب گرفتار مشکلات زیادی است. نخستین و بزرگترین مشکل هم سانسور، ممیزی یا هر نامی است که برای آن می‌گذارند. مشکل دیگر، مشکل توزیع کتاب است. ضابطه‌مندنبودن و نبود حکمفرمایی قانون بر مسأله چاپ، مشکل دیگر نشر است و  مسأله کتاب‌های صوتی و تصویری هم  به‌تازگی اضافه شده است... رفع این مسائل البته دشوار است، اما اگر واقعاً اراده‌ای وجود داشته باشد، رفع مشکلات کتاب ناممکن نیست و شدنی است.
و اما درباره جشن امضا و رونمایی کتاب. جشن امضا و رونمایی کتاب از این‌رو که باعث آشنایی مؤلف یا مترجم با مخاطبان می‌شود و همچنین از این‌رو که در این مراسم شرحی از کتاب تازه منتشرشده داده می‌شود که باعث می‌شود مخاطب کتاب را بشناسد، می‌تواند برای کتاب مفید و خوب باشد؛ اما قطعاً کافی نیست. به نظر می‌رسد اگر جای ثابتی برای این مراسم درنظر گرفته شود، بهتر است؛ مثلاً در اطراف دانشگاه تهران و خیابان انقلاب که مرکز عمده کتاب است، شهرداری سالنی را برای مراسم رونمایی و جشن امضا اختصاص دهد یا دولت تسهیلاتی را برای این کار فراهم کند.  تبلیغات برای کتاب بسیار مؤثر و  مهم است. در کشورهای اروپایی زمانی که کتاب را چاپ می‌کنند پیش از توزیع آن، چند نسخه از کتاب را برای اهلش می‌فرستند؛ منظور از اهل کسی است که در زمینه کتاب تازه منتشرشده تخصص دارد، مثلاً اگر کتاب رمان است برای نویسنده‌ای که در این زمینه کار می‌کند، می‌فرستند، اگر کتاب کودک و نوجوان باشد برای نویسنده کودک و نوجوان می‌فرستند، تا  هرکدام از آنها که توانستند دو سطر درباره کتاب بنویسند که از طریق رسانه‌های مختلف آن را منتشر کنند؛ اما در کشور ما، به‌طور مثال، من که به کتاب علاقه‌مند هستم، خبر انتشار کتابی  بعد از ۶ ماه به گوشم می‌رسد؛ این درحالی است که روزانه به رسانه‌ها سر می‌زنم.

جشنی برای دلخوشی نویسنده

سیامک گلشیری، نویسنده| به گمان من هر طرح یا جشن یا هرچیزی که در این وضع باعث شود مردم به کتاب نزدیک شوند، می‌تواند مؤثر باشد، هرچند بسیار اندک باشد. ما داریم در شرایطی روزگار می‌گذرانیم که تعداد مجلات ادبی خیلی‌خیلی کم است. نمی‌دانم چند تا از همان‌ها هم که منتشر می‌شوند، خوانده می‌شوند. احتمالاً فقط یکی دو تا از آنها تیراژ نسبتاً بالایی دارند. همین تعداد مجله هم که گفتم، نمی‌توانند به این حجم از کتاب‌هایی که منتشر  می‌شوند، بپردازند. کسانی باید باشند تا تک‌تک این کتاب‌ها را بخوانند و معرفی‌شان کنند. اما هم بحث وقت مطرح است و هم بحث هزینه. ما هنوز وارد عصر منتقدان حرفه‌ای نشده‌ایم، دلیلش هم این است که وقتی هنوز رمان تیراژ بالایی ندارد، آن‌وقت معلوم است که منتقدان حرفه‌ای و جدی به‌وجود نخواهند آمد. به گمان من، در این وضع اسفبار که هیچ‌جایی برای معرفی خیلی از کتاب‌ها وجود ندارد، این تنها کاری است که از عهده ناشر برمی‌آید. جشن امضا یک کار کوچک و خوب است. کاری است که می‌تواند لااقل برای یک هفته هم که شده، دل نویسنده را خوش کند که چهار نفر کارش را دیده‌اند. هرچند باید برای روزهای دیگر که هیچ جشن امضایی وجود ندارد، فکری بکند.

هر کاری برای تبلیغ کتاب لازم است...

کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبی| کتاب کالایی است که باید تبلیغ شود. با توجه به این‌که درحال حاضر کتاب‌خوان کم شده و فضای مجازی خیلی از آدم‌ها را به خود مشغول کرده است، باید مراسمی مانند جشن امضا و رونمایی برگزار شود تا مخاطبان دور هم جمع شوند و درباره کتاب حرف بزنند. جشن امضا و رونمایی کتاب در همه جهان رایج است و در مجموع اقدام مثبتی برای کتاب به حساب می‌آید. در کل جلسات نقد و بررسی، رونمایی و جشن امضا در معرفی نویسنده و کتاب، فروش آن و در پیشبرد کار نشر تأثیر خود را دارد. به نظرم کار خوبی است و ناشران باید به این کار رغبت پیدا کنند و برای کتاب‌ها این مراسم را برگزار کنند. اما در ضمن باید به این نکته توجه کرد که اگر تعداد جلسات  رونمایی و جشن امضا زیاد شود ممکن است تاثیرش کمتر شود و تعداد مخاطبان کمتری در این جلسات شرکت کنند. همچنین باید از تبدیل شدن این مراسم به دورهمی و دوست‌بازی جلوگیری کرد و کاری انجام داد تا  بتوان مخاطبان عام را  جذب کرد. مثلاً نویسنده و کسانی که صاحب‌نظر  جدی هستند درباره کتاب حرف بزنند و صرفاً از راه دوستی درباره کتاب صحبت  نکنند تا بتوانند اعتماد مخاطب را جلب کنند. جشن امضا و رونمایی کتاب، یکی از شیوه‌های خوب برای جذب مخاطب و جلب اعتماد آنهاست. جشن امضا و رونمایی باید از حالت دوستی و رفاقت خارج شود و در عین‌حال که جنبه مسالمت‌آمیز دارد می‌تواند بحث جدی در آن‌جا انجام شود.

مراسمی که درحال حاضر معنایی ندارد

بلقیس سلیمانی، نویسنده|  جشن امضا و رونمایی کتاب به نوعی کار تبلیغی برای کتاب است و زمانی که ما مخاطبی برای کتاب‌های‌مان نداریم، جشن امضا معنایی ندارد. درواقع با توجه به جلسات رونمایی و جشن امضا که شرکت کرده‌ام، می‌توانم بگویم که این جلسات کتاب را به میان عامه خوانندگان نمی‌برد، اما دلخوشی برای اهل کتاب است. مشکل ما این است که اصلاً مخاطب نداریم. ابتدا باید به فکر جمع‌کردن مخاطب حقیقی باشیم و  طوری بنویسیم که مخاطب را زده نکنیم، آن‌گاه یکی از راه‌های رساندن کتاب به دست مخاطب جشن امضا و رونمایی است.
مراسمی از این دست راهکاری برای بردن کتاب به میان مردم نیست؛ زیرا مردم از کتاب دور هستند. به‌نظرم ما باید بدانیم چه چیز و چطور بنویسیم تا بتوانیم با مردم و عامه کتاب‌خوان‌ها ارتباط برقرار کنیم. در حقیقت مشکل خیلی از ما این است که برای هم‌صنفان خود می‌نویسیم نه برای عموم مردم، به همین دلیل جشن امضا و رونمایی خیلی تیراژ  کتاب را جابه‌جا نمی‌کند و تاثیری بر گسترش کتاب‌خوانی ندارد. قبل از هرکاری باید  فکر کنیم چطور بنویسیم که مخاطب اشتیاق داشته باشد کارمان را دنبال کند و مدام منتظر باشد که کتاب ما منتشر شود، آن‌گاه  در جشن امضا و رونمایی کتاب ما شرکت می‌کند و کتاب‌مان را می‌خرد، اما زمانی که ما مخاطب نداریم، دور هم می‌نشینیم، شیرینی و غذای‌مان را می‌خوریم، حال و احوال می‌کنیم و اسمش را می‌گذاریم جشن امضا، درحالی‌که این  جشن امضا نیست.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST