دکتر سیدمهدی زرقانی
از سعادتمندیهای من یکی آن است که توفیق درک محضر استادان بزرگی را یافتهام و از این جهت خدای را شاکرم. نخستین بار در همایش عطار بود که با نام پورنامداریان آشنا شدم. دیدار با سیمرغ تازه منتشر شدهبود و همه در تب و تاب که کتاب زودتر به همایش برسد. کتاب را خریدم و همانجا لاجرعه سرکشیدم. این همان چیزی بود که سالها در جستجویش از کلاسی به کلاسی و از کتابی به کتابی سفر و گذر کرده بودم: نگاه تحلیلی به متن با زبانی روشن و فهمی عمیق و بیانی زیبا. پورنامداریان در متنها غوطهور میشود؛ درست مثل غواصی که خویشتن را به آب میزند تا از اعماق دریا درها و مرجانها به ارمغان آورد. انگار نقشه اقیانوس متن را در اختیار دارد و دقیقا می داند کجا باید به آب بزند و چقدر باید در اعماق فرو برود و چگونه باید رهاورد سفر را به ترتیبی که برای مخاطب هم جذاب و دلانگیز باشد، به دست او برساند. آری در جستجوی همین استعاره بودم، او «غواص متن» است. آنچه این غواص توانا و نجیب را از دیگران متمایز میکند، سوای فضیلتهای اخلاقی، تواضع ذاتی، حجب شرقی و خصلتهای انسانی، تسلط و مهارت شگفتآور اوست در اقیانوسشناسی متن و هنر غواصی در آن. هر کس با ایشان کلاس حافظ را گذرانده باشد، می داند که من چه می گویم. او با اشراف شگفت آورش بر ادبیات کلاسیک و تسلطش بر نظریههای مدرن، شاگردانش را به سفری در اعماق متن می برد که هر لحظه اش کشف و شهود است و تماشای صحنه هایی در جهان متن که بی همراهی استاد دست یافتن بدانها برایش مقدور نبود. شیوه تدریس او استوار بر کشف و شهودی است که برآیند دهه ها مطالعه و تفکر و تعمق در متن است و دانش زمینه ای کم نظیر و قوت فهم و قدرت بیان کم مانندش است که به او قدرت می دهد تا در سفری به اعماق متن «ساختار مثنوی را بشکند» و در سفر دیگری «گمشدگان لب دریا» را به دیدار حافظ ببرد و هنوز گرد راه از صورت ننشسته و نشسته، بر فراز زمان به «سفر در شعر مه آلود شاملو» برود و تصویری روشن از «خانه ابری نیما» به خواننده دهد. طرفه تر آن که چه در کلاسش باشی و مستمع نغمه های دل انگیزش و چه در کتابهایش سیر و سفر کنی، به تدریج می بینی که تو هم کم یا زیاد دل و جرات غواصی در اقیانوس متن را یافته ای و او در بازوان و نگاهت تغییری و توانی ایجاد کرده که در حد خودت می توانی به اعماق متن فرو بروی و این «نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف». پورنامداریان گذشته را می شناسد اما در گذشته نمانده، نظریه ها را می خواند اما چونان ضبط صوتی نظریه را حفظ نمی کند بلکه «متفکری ادبی» است که بیش از هر استادی در حوزه مطالعات ادبی مواجهه خلاقانه با نظریه ها را اساس کارش قرار داده است و ما این روزها چقدر به متفکر ادبی نیازمندیم و سیستم های آموزشی چه مایه عقیم شده از پروردن چنین فرزانگانی! خواستم در روز دهم اسفند، که ولادت استاد نجیب و توانای ماست، ادای دینی کنم به حضرتشان و برایشان از خالق زیبایی ها طول عمر همراه با عزت و سلامت را درخواست نمایم که کلام به اینجاها کشید.