کد مطلب: ۲۴۳۲۹
تاریخ انتشار: شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹

تسلیت به مناسبت درگذشت غلامرضا جمشیدنژاد اول

مرکز فرهنگی شهر کتاب با تاثر بسیار درگذشت جناب آقای غلامرضا جمشیدنژاد اول را به خانواده‌ی محتر‌م‌شان و اهل فرهنگ تسلیت می‌گوید. مرحوم جمشید‌نژاد اول در دو نشست این مرکز به عنوان سخنران حضور داشته‌اند که ماحصل این دو نشست برای بازخوانی مجدد در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت:

خیام نخستین نماینده تفکر شرق در غرب بود

آخرین نشست شهرکتاب در سال ۱۳۸۵به نقد و بررسی کتاب صهبای خرد نوشته مهدی امین رضوی و ترجمه مجدالدین کیوانی اختصاص داشت. این نشست با حضور غلامرضا جمشید نژاد، عبدالله نصری و مترجم اثر برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب صهبای خرد به زندگی، افکار و تصویر حکیم عمر خیام در غرب پرداخته است.

در ابتدای این نشست مجد الدین کیوانی به شیوه نگارش و ترجمه " صهبای خرد " اشاره کرد و گفت: مهدی امین رضوی، همانگونه که خود در کتابش گفته است به دلیل علاقه به خیام و عرق وطنی اش، این کتاب را نوشته است. او کوشیده تصورات غلطی را که در غرب درباره خیام به وجود آمده است اصلاح کند.

او افزود: چند بعدی بودن و نیز جهانی بودن شخصیت خیام در کتاب صهبای خرد جلب توجه می کند. چند بعدی بودن خیام به این معناست که او در رشته‌های مختلفی مانند ریاضیات، شیمی، نجوم، هواشناسی، فلسفه، تصوف و شاعری صاحب نظر است. جنبه جهانی خیام نیز برای ما مشخص است؛ او پیش و بیش از مولانا، حافظ و سعدی در غرب شناخته شد و در واقع نخستین نماینده تفکر شرق در غرب بوده است.

این مترجم سپس به ریاضیات که به خیام نسبت داده شده است، پرداخت و گفت: با اینکه خیام در هیچکدام از آثارش خود را به عنوان سراینده رباعی معرفی نکرده و حتی معاصرین او از جمله سنایی و نظامی ذکری از شاعر بودنش نکرده اند، اندیشه های او در قالب رباعی به ما رسیده است. این مساله مهمی است؛ چرا که رباعی وزنی ایرانی است و چون کوتاه و موجز است، ذهن بشر هم به دنبال سخن های مهمی که در این جملات کوتاه بیان می شود، است.

کیوانی افزود: رباعی های خیام فقط دو بیت نیستند، بلکه منظومه‌هایی دو بیتی‌اند و در واقع چهار مصرع رباعی چهار رکن اند که سخت با یکدیگر مرتبط اند. علتی که موجب شده است درباره رباعیات خیام فراوان سخن گفته شود، اول دلنشین بودن وزن رباعی و دوم اندیشه های اوست که به مسائلی مربوط است که بشر در طول چندین قرن با آنها سروکار داشته است.

وی ادامه داد: البته در مورد رباعیات خیام باید گفت که به هیچ وجه مشخص نیست چه تعداد از رباعیاتی که به او منسوب شده، متعلق به خیام است. به هر حال نویسنده کتاب صهبای خرد نیز معتقد است که اگر رباعی های خیام متعلق به او نباشد، به مکتبی تعلق دارند که او اسم آن را " مکتب تفکر خیامی " نامیده است.

کیوانی با اشاره به تفسیرهای مختلفی که در ایران از اشعار خیام شده است، گفت: کسانی که در 50 سال اخیر درباره خیام تحقیق کرده اند، عموما ملاک ها و قالب هایی را انتخاب کرده اند و برخی رباعیاتی را که در آن قالب ها می گنجد، منتسب به او دانسته اند. از جمله این افراد می توان به صادق هدایت، دشتی و فولادوند اشاره کرد.

مترجم کتاب صهبای خرد سپس به نظریات مولف این کتاب درباره خیام پرداخت و اضافه کرد: امین رضوی معتقد است که شیوه فوق، شیوه درستی نیست و می گوید خیام شخصیتی چند بعدی دارد و ترکیبی است از همه این قالب ها و اساسا تلاش می کند که چهره‌ای مرکب از خیام نشان بدهد و این کار را نیز غیرممکن نمی داند . در واقع او با دو بال احساس و تعقل با خیام برخورد می کند؛ یعنی نمی خواهد خدشه ای به چهره نیمه اسطوره ای خیام که در ایران وجود دارد، وارد شود.

وی همچنین به مشکلات تئوریک کتاب اشاره کرد و گفت: نویسنده در شیوه نگارش کتاب در نهایت در برخورد با این سئوال که چگونه می توان بر اساس رباعی هایی که تن‌ها به خیام منسوب شده‌اند و مشخص هم نیست که از آن او هستند یا نه، به استدلال شخصیت و افکار خیام پرداخت ؟ می گوید که مهم نیست چه کسی این اشعار را سروده بلکه مهم این است که چه گفته و تمامی این رباعی ها را به مکتب تفکر خیامی می داند.

غلامرضا جمشید نژاد، عضو دائره المعارف بزرگ اسلامی نیز در این نشست به چند بعدی بودن شخصیت خیام اشاره کرد و گفت: مردمان جوامعی که با این گونه اشخاص و فرهنگها آشنایی ندارند در برخورد با آنها سرگشته می شوند و از خود می پرسند مگر ممکن است کسی که در اوج قله ریاضیات است، در اوج قله شعر هم رباعیاتی داشته باشد. جنبه چند بعدی بودن خیام در کتاب صهبای خرد مشهود است و این امر برای دنیای تخصص زده غرب که به دنبال حوزه‌های فکری چند بعدی و ترکیبی است، یک نیاز است.

این منتقد، نویسنده کتاب صهبای خرد را شخص موفقی توصیف کرد و افزود: ترجمه مجدالدین کیوانی نیز شرفی افزون بر کتاب بخشیده است.

عبدالله نصری، منتقد نیز در سخنانی به مشکلاتی که در تحقیقات پژوهشگران درباره چهره‌های نامدار فرهنگی ایران دیده می شود پرداخت و گفت: نه تن‌ها خیام پژوهی بلکه بسیاری از تحقیقات ما دچار ضعف های اساسی تئوریک است.

او سپس با اشاره به رویکردهای هرمنوتیکی مولف محور، متن محور و خواننده محور که در این گونه پژوهش ها وجود دارد، گفت: نویسنده کتاب صهبای خرد از یکسو می خواهد به دنبال خیام تاریخی باشد اما از سوی دیگر از پس مشکلاتی که این رویکرد دارد بر نمی آید و گاهی متن محور و گاهی نیز خواننده محور می شود.

نصری افزود: ما نمی توانیم در برخورد با خیام " مولف محور" باشیم؛ چرا که نمی دانیم چه تعداد از رباعیاتی که به او منسوب کرده اند، از آن خودش است.

این منتقد ادامه داد: محقق نمی تواند در پژوهش اش به تعلقات خود توجه کند؛ کما اینکه وقتی این تعلقات به میدان تحقیق وارد می شوند، بسیاری از پژوهشگران دچار تناقض های عدیده ای می شوند.

عبدالله نصری به مشکلات پژوهشی مهدی امین رضوی درباره خیام پرداخت و گفت: با اینکه نویسنده در ابتدای کتابش معتقد است، پاسخی به این پرسش که خیام واقعی کیست، غیرممکن است، در تمام کتاب به دنبال پاسخ به این سئوال است. او در جای دیگر تصحیح فروغی را منبع خود درباره رباعیات خیام می داند، اما نه درباره اینکه چرا این کار را کرده و نه در این باره که چرا هر رباعی که با این الگو مطابق بوده است را به خیام نسبت می دهد، سخن نمی گوید.

این منتقد در پایان گفت: در مجموع باید گفت که مولف پیش فرض های ذهنی خودش را به خیام و رباعیات او تحمیل کرده و همین موجب ضعف تئوریک کتاب صهبای خرد شده است.

شکوی الغریب، دفاعیه‌ی عین‌القضات از عرفان خویش

آیدین فرنگی: «عین القضات همدانی در پایان رنسانس ایرانی ـ اسلامیِ علم و معرفت، در ابتدای قرن ششم هجری، یک نقاد بزرگ خرد بشری است. او همان کاری را انجام داده است که سال‌ها بعد امانوئل کانت در سرآغاز رنسانس اروپایی بدان دست زد. نوع رفتاری که با این‌ دو می‌شود بایستی محل تامّل باشد. کانت همواره مورد ستایش و گرامی‌داشت قرار گرفته، اما وضعیت در قبال عین القضات عکس آن چیزی است که برای کانت روی داد.»

 دکتر غلام‌رضا جمشیدنژاد، استاد دانشگاه و مترجم کتاب «شکویٰ الغریب»، نوشته‌ی عین القضات همدانی، سخنان خود را با بیان دیدگاه‌ بالا آغاز کرد. وی که در جلسه‌ی رونمایی از ترجمه‌اش در مرکز فرهنگی شهرکتاب سخن می‌گفت، افزود: «عین‌‌القضات به نقد خرد پرداخته و مقوله‌هایی را مطرح می‌کند و می‌گوید این‌ها بیرون از حوزه‌ی دسترسی خرد قرار دارند. او حتی نیروها و زمینه‌های دیگری را پیشنهاد می‌دهد و می‌گوید که باید بدان‌ها توجه کرد و آن‌ها از نو ساخت. وی چه در شکوی الغریب و چه در «زبدة الحقایق» چیزی را مطرح کرده که امروز در ژنتیک با نام «ژِنُم» شناخته می‌شود. ژنم یک بسته‌ی معرفتی است که ذات هر موجود زنده‌ای را تشکیل می‌دهد. هر موجود مبانی ژنم را به صورت تکوینی، طبیعی و فطری با خود می‌آورد که این به‌هیچ وجه با خرد قابل دسترسی و تبیین نیست. البته او مثالش را از امام ابوحامد می‌گیرد که گفته است ما دو سرمنشاء معرفت داریم: یکی اکتساب عقلی است و دیگری علم لَدُنی و فطری که این دو با هم متفاوت‌اند. عین‌القضات می‌گوید نبوت با گونه‌ای دیگر از معرفت قابل دسترسی است و آن گونه‌ی معرفتیْ ورای خرد قرار دارد.»

 «عین القضات در عین این‌که برخی امور را از دسترس خرد خارج می‌داند، با علوم محض نیز بیگانه نیست.» جمشیدنژاد جمله‌ی فوق را گفت و توضیح داد: «او به ریاضیات هندی تسلط داشت و ما آثار دانایی او بر ریاضیات هندی و تناسب و تفکر ریاضی هندیان را وقتی می‌بینیم که آن را به عرفان و فلسفه تعمیم می‌دهد. وی بیش از آن‌که ادیب باشد، ریاضی‌دان است و توانسته قانون‌مندی‌های ریاضی را از کمیّت به مقوله‌های معرفتی پیچیده، گسترده و کیفیِ عرفانی و فلسفی تعمیم بدهد. او همچنین به مقوله‌ی نسبیت اشاره‌هایی دارد. البته نسبیت وی به نسبیت در شناخت بازمی‌گردد. او مردی است که در زمان افول منحنی علم و معرفت در این سوی عالم، خواست سمت این منحنی را رو به بالا بگرداند، اما در جوانی خود را پای چوبه‌ی دار یافت.»

 مترجم کتاب شکوی الغریب در تشریح چیستی این کتاب خاطرنشان کرد: «شکوی الغریب نامه‌ی سرگشاده‌ی عین‌القضات است از زندان به علمای آن روزگار. شکوی‌نامه‌ی کسی که از «وطن‌ها» دور افتاده است. کتاب حاضر که به عربی نوشته شده، نثری فاخر دارد و من نیز کوشیده‌ام آن فخامت زبانی در ترجمه‌ی فارسی نیز انعکاس بیابد. اکنون ترجمه‌ی زبدة الحقایق عین القضات را هم به پایان رسانده‌ام و امیدوارم به زودی منتشر شود. آراء اصلی عین القضات در آن کتاب قرار دارد و شکوی الغریب دفاعیات اوست از آراء و باورهایش.»

دفاعیه‌ی درخشان عارفانه

 دکتر حسن بلخاری، پژوهش‌گر هنر و عرفان اسلامی، شکوی الغریب را یکی از درخشان‌ترین دفاعیه‌های عرفا مبنی بر بی‌گناهی خودشان دانست و گفت: «عین القضات در این کتاب نیز می‌کوشد تا عقول مردم را ارتقاء ببخشد. کتاب حاضر اگرچه در سال ۱۳۶۰ هم یک بار به فارسی ترجمه شده بود، هم‌چنان در جامعه‌ی علمی ما ناشناخته مانده است. ترجمه‌ی جدید ارائه شده از شکوی الغریب، هم این کتاب را از غربت درآورده است و هم این‌که ترجمه‌ای است روان و سلیس. اما چرا شکوی الغریب نوشته شد و عین القضات را در سی‌وسه سالگی به دار آویختند؟»

 بلخاری پس از بیان آن‌چه در بالا نقل شد، روایتی از مرگ عین‌القضات را عرضه کرد: «می‌گویند وقتی به چوبه‌ی دار نزدیک شد، دار را در آغوش کشید و آیه‌ای از قرآن را خواند بدین معنی: «و ظالمان بدانند که روزی باید پاسخ‌گو باشند و اوضاع برخواهد گشت. انقلابی خواهد شد و آنان باید به این ظلمی که کرده‌اند پاسخ بدهند.» این آیه را خواند و سر بر دار شد. گفته می‌شود دو - سه روز بعد، جسد را پایین آوردند، پوست کندند و پوست را در بوریا یا حصیری پیچیدند آغشته به نفت و آن را آتش زدند؛ طوری که خاکستر شود و بعد خاکستر را به باد دادند. قصد این بود که مرقدش قبله‌گاه مریدانش نشود. روز بر دار کردن او ششم جمادی الاخر ۵۲۵ هجری بود؛ در شب چهارشنبه.»

 «ماهیت عرفان اسلامی و سیر عرفان در تمدن اسلامی الزاما بیان شَطَح را اجتناب‌ناپذیر می‌کرد.» بلخاری پس از تصریح بر نکته‌ی بالا ادامه داد: «علت سر بر داری عرفا از دید عقلا و علما، چیزی جز شطحیات این‌ها نیست. بیان شطحیات در عرفان اسلامی محصول تاثیرپذیری از عرفان‌های همسایه نیست؛ چراکه مسیحیت به این حد از شطح نرسیده بود که بتواند عرفان ما را شطح بیاموزد. برخی نیز از نسبت سُکریان خراسان، مثل بایزید با هند و تفکرات بودیستی گفته‌اند که من این را نیز مطلق رد می‌کنم. سخن از تاثیر می‌توان گفت، اما ماهیت بودایی عامل و انگیزه‌ی ظهور شطح در عرفان اسلامی نیست. شطح یعنی کلماتی که عقل نمی‌فهمد و عشق، مشق می‌کند. به نظر من این کلمات ریشه در قرآن و سنت داشت. قرآن در مواردی هرگونه مرز میان عابد و معبود را برداشته است. قرآن نسبت‌هایی را پیش می‌کشد که در آن نسبت‌های خالقی و مخلوقی، خدایی و بندگی و حاکمی و محکومی از میان برداشته شده است و عرفای ما با زلالی قلب خود این‌ها را دیده و در هر کوی و برزن به صدا درمی‌آوردند. پس دارها برافراشته شد تا زبان‌ها در کام شود. سوختن‌ها و شمع‌آجین‌ کردن‌ها صورت گرفت و عرفا دریافتند که باید اسرار بپوشانند؛ چراکه به تعبیر حافظ، جرم‌شان آن بود که اسرار هویدا می‌کردند. علاوه بر قرآن، کلماتی از پیامبر هم هست که به شدت شطح است. عین‌القضات گاه از قرآن و رسول سند می‌آورد و می‌گوید که جز کلام خدا و سنت چیزی نگفته است. من هم معتقدم این شطح‌ها ریشه در قرآن و سنت و ادراکات معنوی عرفا دارد.»

 بلخاری افزود:‌ «عین‌القضات وقتی سردسته‌ی عرفا را ذکر می‌کند، از جُنید نام می‌برد و او را شاگرد امام علی(ع) می‌شناسد. او فریاد می‌زند این شطحیات چیزی نیست که ما وارد دین کرده باشیم؛ این‌ها نه اوهام ماست و نه وسوسه‌های شیطانی. ما فقط لُبّ و مغزی که در حقیقت دین وجود دارد را به جای تزئین و برجسته‌سازی صورت، اظهار باطنی کرده‌ایم. جرم ما این است که بواطن را به ظاهریان نشان داده‌ایم.»

 عضو بلندپایه‌ی فرهنگستان هنر تصریح کرد: «در برابر شطحیات از همان ابتدا دو جریان در عرفان ما شکل گرفت. یکی جریانی درونی بود و دیگری جریانی بیرونی. جریان درونی چون دید که ادامه‌ی روند جاری ممکن است که به نابودی کل تفکر عرفانی و به تعبیر آن‌ها به تهی شدن دین از حقیقت خود بینجامد، براساس یک تاکتیک درونی، وجه سُکری را تبدیل به وجه صحوی کرد. در مشی سُکری که بایزید سردسته‌ی آن است، اگر کلامی هم به ظاهر ضد شریعت باشد، باید آن کلام را تاویل کرد؛ چراکه هیچ سکری‌ای با شریعت ضدیت نداشته است. اما دسته‌ی دوم به سرکردگی جنید و شبلی، به ظواهر شریعت تاکید داشتند و شطحیات را برای خلوت خود کنار گذاشته بودند. این‌ها می‌کوشیدند به علمای ظاهربین بقبولانند که ضد شریعت نیستند. مثلا نماز را به جماعت می‌خواندند و فروعات دین را به جا می‌آورند. سلطنت و علمای ظاهر هم در برابر عرفا دست به برپا کردن چوبه‌های دار زدند. چوبه‌های دار و دسته‌ی دوم عرفا، دو پاسخی بود که در برابر شطحیات نهاده شد. اگر دفاع اول عرفا ظهور جریان صحوی بود، دفاع دوم‌شان بیان یا نگارش برخی دفاعیه‌ها محسوب می‌شود که شکوی الغریب در رده‌ی درخشان‌ترین این دفاعیه‌هاست. عین القضات در این کتاب که از نظر تاریخی مقدم است، اتهاماتی که به وی وارد می‌شده را تا جایی که توانسته پاسخ داده است. او بسیار مظلومانه از قرآن و سنت و حضرت رسول و خلفای راشدین و حضرت علی دلیل می‌آورد تا مبادا دست علمای ظاهر به خونش آغشته شود. عرفان باید از خود دفاع می‌کرد و صدالبته عین القضات هم می‌دانست که این ندا به هیچ جا نخواهد رسید. پس چرا نوشت؟ نوشت تا بماند؛ تا آیندگان بدانند که این عرفان ساکت و صامت نبوده است.»

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST