معرفی و نقد کتاب تهران: فرهیختگی در محیط مردمی در چارچوبی کاملا قومموسیقیشناختی (ethnomusicology) ارائه شده است. مؤلف کتاب از معدود نویسندگانی است که برای تمام موسیقیها، بهعنوان پدیدارهایی قابلشناخت، اعتبار قائل است. از موسیقی نامجو و دستگاهی گرفته تا رسالههای کهن و موسیقی کوچه و بازار. درواقع فاطمی متعصب نیست و این بسیار ارزشمند است.
تنها فردی که میتواند به بررسی دقیق و علمی کتاب فرهیختگی در محیط مردمی بپردازد کسی نیست جز خود نویسنده؛ ما عجالتاً نخستین خوانندگان این پژوهش هستیم و بالطّبع جمعبندیهایمان چیزی فراتر از اثر فاطمی نخواهد بود. در واقع نگاه ما منوط به جستارهای فاطمی است و برای همین امکان محکزدن و نقد علمی اثر را نداریم. در نتیجه میتوان گفت که نقش اصلی بسیاری از تلاشهای فاطمی نه امروز که در آینده مشخص خواهد شد.
فاطمی فقط یک مطالعهگر جدی نیست بلکه او صاحبِ نگرش و نظر است. او از دل یک هیچِ نابودشدهی بهفراموشیرفته، یک مفهوم تاریخی- اجتماعی بیرون کشیده و آن را تئوریزه کرده است. به کار بردن کلمات دهانپرکنِ تاریخ و اجتماع گزافه نیست. نیمهی دوم کتاب فرهیختگی در محیط مردمی او یک بررسی موشکافانهی تاریخی در باب فتوت و جوانمردی و ریشههای تاریخی غزلخوانها است. در بخشهای متعددی از کتاب نیز به وفور میتوان بررسیهای موشکافانهی جامعهشناختی فاطمی را مشاهده کرد. بخش موسیقایی مطلب هم که أظهر مِنَ الشّمس است.
فاطمی چگونه از هیچ همه چیز میسازد؟ ما پس از خواندن کتاب فرهیختگی متعجب میشویم از این که آخر چگونه میشود که یک موزیسین سالهای سال وقتش را لابهلای اقشاری بگذراند که دیگر محلی از اعراب ندارند، انگار مجسمههایی هستند آویخته از میخها و گیرههای یک موزهی عظیم؟ همهی ما بارها از فلان خواننده و یا بهمان لات محل چیزکی آوازمانند شنیدهایم، و یا حتی خودمان گاهی به بازی و مسخرهبازی صدا در گلو انداخته و مشدیوار لبی به خواندن غزلی تر کردهایم. درصد قابلتوجهی از ما، از هر قشری که باشیم، تابهحال اصطلاح غزلخوانی را نشنیدهایم. درحالیکه همگی ما به صورت عملی با این مفهوم آشنایی داریم و این بسیار جالب است.
فرهیختگی در محیط مردمی از چهار فصل تشکیل شده بهعلاوهی یک مقدمه و یک جمعبندی. فصل اول با عنوان «افسانهزدایی از یک آواز» تلاشی برای مشخصکردن مرزهاست؛ ارائهی تصویر آغازین و دقیق از موضوعی که قرار است بیش از سیصد صفحه ما را با خود درگیر کند. فصل دوم با عنوان «مؤلفهها و ویژگیهای ادبی و موسیقایی غزلخوانی»، با دو زیر فصل (کلام غزلخوانی/ موسیقی غزلخوانی) به نوع اشعار و موسیقی بهکاررفته در غزلخوانی میپردازد. بهویژه در زیرفصل دوم با عنوان «موسیقی غزلخوانی» است که ما به شکلی خیلی ملموس متوجه جریانها و پیشینه و پسینهی غزلخوانی میشویم. فصل سوم با عنوان «یک قشر فرهنگی پر تناقض» با سه زیرفصل خود(داشها و لوطیها/ فتوت و جوانمردی/ از جوانمردان قدیم تا داشهای معاصر) یک بررسی موشکافانهی تاریخی است جهت کشف و فهم ریشهها و اجداد این قشر. و فصل آخر با عنوان «جایگاه غزلخوانی و بسترهای اجرای آن» با پنج زیرفصل (فرهیختگی عامیانه/ از تکیه تا خرابات/ زورخانه/ ترنابازی/ گروی کبوتر) با بررسی شاهدمثالهای فراوان، متن را به آخر میرساند. همراه کتاب یک لوح صوتی تصویری بسیار ارزشمند هم موجود است که در آن میتوان برخی شاهدمثالهای مذکور در کتاب را پیگیری کرد. مثل مجلس گروی کبوتر، و یا مجلس ترنابازی در یکی از قهوهخانههای جادهی واوان.
دکتر رضا براهنی، شاعر منتقد و نویسنده، در مقالهای در تعریف جایگاه جلال آلاحمد اینطور گفته است که جلال نسلش را قلمدوشِ خویش کرد تا بتواند از آن بالا گسترهی اطراف و گذشته را از منظری دیگر و بهتر ببیند(نقل به مضمون). آیا ما میتوانیم چنین عبارتی را در ستایش ساسان فاطمی نیز بگوییم؟ من سکوت میکنم تا پیش از بررسیهای لازم، نظری گزافه نداده باشم. به هر حال باید تکتک گزارههای هر حکمی به محکِّ نقد زده شده، از آتش سیاووشی پالوده بیرون بیاید، تا سخن چیزی جز فعلهگیِ واژگان باشد.
من کار فاطمی را به یک دانشمند تشبیه میکنم. انسان بینگرش، محتاج دیدهشدن است، و توان صبری دهساله برای بررسی یک محتوای مرده را ندارد ولی دانشمند توهمات خود را به محیط و پدیدارها تحمیل نمیکند. او پس از مشاهده و جمعآوری اطلاعات، شروع به آزمودن کرده، فرضیه میپردازد و در انتها با توجه به همهی داشتههایش مطلبی مینویسد. فرآیند کار فاطمی دقیقا همینطور است. او سالها عاشقانه با اقشاری کنارهگرفته از جامعه نشستوبرخاست کرده، به انواع جاها و کتابها و محفلها از فلان گاراژ در میدان شوش تا مجلس گروی کبوتر در فلان محله و قهوهخانه سرککشیده و نیز مجلدات قطور آثار کهن اعم از سمک عیار و قابوسنامه و انواع فتوتنامه را بررسی کرده است و بعد به فرضیهسازی و نوشتن مطلب رسیده. میدان پژوهش او بسیار گسترده بوده است. یک نگاه به فهرست منابع فارسی و لاتین علت طولانیبودن مدت پژوهش را مشخص میکند. این حجم از داده، برای عبور از فیلترهای دقیق و علمی ذهن فاطمی و سپس تبدیلشدن به یک نظریهی شستهرفتهی جامع و مانع به زمانی طولانی نیاز دارد. این نوع رویکرد، کار کسی نیست مگر فردی که صاحب نگرش و بینش علمی است. فاطمی مثل یک دانشمند دورانساز، نظم کهن را بر هم میریزد و نظم تازهای را جایگزین میکند. او نخست نظم معقول تکراری در علم موسیقی را از اعتبار میاندازد و با معرفی مفاهیم نو، موسیقی ایرانی را به شکل تازهای معرفی میکند. نظم علمی تازه در گام دوم به مرزهای موسیقیشناسی محدود نمیماند و نظم تازهی اجتماعی آفریده میشود. لاتها، داشمشدیها، کفتربازها در کار فاطمی از طبقات فرودست بالا کشیده میشوند و چهرهشان با شمایل حاملان گمنام و فروتن سنتهای فرهنگی ایرانی تطهیر میشود.
پس بیراه نیست که ما قدّ و قامت او را میان جمعیت موسیقیدان و پژوهشگر، بر فراز میبینیم؛ ترافرازندهای میان انبوه باشندگان، که بیمزدومنت راهنمای نسلهای سرگشتهی پس از خود شده. البته نباید از یاد برد که قضاوت نهایی با تاریخ و آیندگان است. تنها پس از محکّ آنان است که مشخص میشود اشارهی فاطمیْ اخلافش را به کدام راه برده و طلایی که او با خبرگیاش در رگههای کانیِ ایّام جُسته و استخراج کرده، چه عیاری دارد.
ساسان فاطمی بیشک از معدود کسانی است که توانسته کفهی حوزهی پژوهش و نظریهپردازی را در برابر خیل عظیم مشتاقان نوازندگی و آهنگسازی همچنان سنگین نگه دارد. آیا موسیقی ما بدون ساسان فاطمی به مسیری دیگر میرفت؟ نمیدانیم. اما میدانیم که بی او این موسیقی بسیاری از ارزشهای فعلیاش را از دست میداد. اما کدام ارزشها؟
کسانی که مقالهی «فرم و موسیقی ایرانی»(ماهور ۳۹) فاطمی را نخواندهاند هنوز بر این گماناند که رنگ و چهارمضراب و پیشدرآمد شکلهای موسیقایی ما هستند در برابر مثلا فرم سمفونی در غرب. یا مثلا بیایید از آن بالا گوشهی چشمی بیندازیم به آلبوم سرخانه(۱۳۸۹). آیا شک داریم که این آلبوم یکی از مهمترین آبشخورهای جریان موسیقایی موسوم به نئوکلاسیک است؟ البته یک جریان یکشبه و با یک اثر شکل نمیگیرد. اصولا چنین جریانهایی از چندین سال قبل و به اشکال مختلف شروع به نشو و نما کرده، سپس در هیأت یک یا چند اثرِ همزمان، به صورت عینی آغاز به حیات میکنند. کما این که انتشار آلبوم شوقنامه درست یک سال پس از انتشار آلبوم سرخانه، و انتشار آلبوم عجملر کمی بعدتر، و استفاده از موسیقی عبدالقادر در تیتراژ سریال امامعلی چند سال قبلتر از آن، و نیز آمادهسازیهای اولیهی آلبوم «درآمد دوم» اثر ژان دورینگ(انتشار در ۲۰۱۲) همگی نشان از نشو و نمای رویکردهایی متفاوت به رسالات کهن دارد.
این رویکردهای رسالهشناختی در سالهای پیش از انقلاب نیز وجود داشت، اما در آن زمان به علت حضور بُتانِ نوازنده و آهنگساز، مجالی برای کاربردیکردنِ آن دریافتها وجود نداشت. تار شهناز و شهنازی، سهتار صبا و عبادی، و آواز ادیب و تاج مجالی باقی نمیگذاشتند تا کسی از چکیدهی این رویکردها طرْفی بربندد. آن هم نه طرْفی صرفا مرتجعانه جهت هویتسازی، که برعکس، بازگشتی که سویهاش رو به آینده است و خروج از محاق. اما حالا با غروب بتان و در پی تنگنایی که مثل آفت تار بر ریشهی موسیقیمان تنیده، به ناگاه چندین حرکت همزمان، گرچه با اهدافی متفاوت، باز به سراغ میراث مکتوب میروند تا هر کدام سهم خود را از آن بردارند.
در این میان، فاطمی فارغالتحصیل رشتهی اتنوموزیکولوژی از دانشگاه پاریس، با سازی غیرتخصصی چنان غواصانه در ژرفای بحرِ میّتِ رسالات کهن موسیقی غور کرده، که هرگز نمیتوان آثار تتبعاتش را در نشو و نمای افکار و نحلهی نویی که پدیدارشدنش شبیه است به زایشی ققنوسوار ندید گرفت. مقالات بنیادین، پژوهشهای گسترده و عمیق، و افکار جریانساز او گاه از هیچ، همه چیز میسازد. ما از آینده خبر نداریم. بیشک این آیندگاناند که با سنگ محکشان سره را از ناسره تشخیص خواهند داد، و مهر ابطال و تأیید بر تمامی فعالیتهای فاطمی خواهند زد. ما نمیدانیم وجود جریان نئوکلاسیک به سود موسیقی تمام میشود و یا به ضررش. و ما نمیدانیم نفوذ موسیقی عرب و ترک، و یا در واقع احیای فرمها و ایقاعات و مقامات کهن از روی رسالات و کشورهای منطقه، به سود ما خواهد بود یا خیر. اما خوب میدانیم که وجود آلبومهای متفاوتی مثل خجسته اثر فرید خردمند، نغمههای مرکب به آهنگسازی سعید نایبمحمدی، بزم دور و عشیران هر دو با همکاری علی کاظمی و سعید کردمافی، و شرح این هجران اثر امیر شریفی همگی مدیون تلاشهای فاطمیاند. حتی افرادی مثل نایبمحمدی و کردمافی نخستین تجربههای اینچنینی خود را نیز مدیون آلبوم سرخانهاند. سرخانه، در آهنگسازی قدیم، نام نخستین خانه است. در تاریخ موسیقی معاصر شاید بتوان سرخانه را نخستین قدم در این جریان متفاوت و فعال دانست. اگر فاطمی معیار نبود، در رونمایی آلبومهایی مثل عشیران و در گیسوی او پیچید(امیر شریفی ۱۳۹۸) در صدر مجلساش نمینشاندند.
اما در مورد شکلوشمایل کتاب، میتوان پیشنهادی داد. و آن اینکه ترتیب فعلی کتاب که از جزء به کل است، میشد که برعکس باشد، یعنی از کل به جزء: ابتدا پیشینه و سپس خردشدن موضوع تا رسیدن به اصل. با این حال، ترتیب فعلی کتاب نیز دربرگیرندهی زاویهی ذهنی مؤلف است و میتواند قابلتأمل باشد.
دکتر ساسان فاطمی هم اکنون استادیار گروه موسیقی دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. کتاب فرهیختگی در محیط مردمی با عنوان فرعی «غزلخوانی تهرانی و بسترهای فرهنگی-اجتماعی آن» توسط مؤسسهی فرهنگی-هنری ماهور در هزار نسخه و با قیمت هشتادهزارتومان منتشر شده است.