منیژه حکمت، کارگردان و تهیه کننده سینما عصر پنج شنبه ۲۷ آبان به مناسبت هفته کتاب به شهر کتاب الف رفت و درباره کتاب و کتابخوانی با حضار گفتگو کرد.
حکمت پیش از آنکه درباره کتاب و اهمیت آن صحبت کند، درباه آلودگی هوا گفت: این مساله معضل شده و به حق این بود که مسئولان مردم را آگاه میکردند که دست کم بچه های کوچکشان را از شهر بیرون ببرند. ما در زبان فارسی واژهای داریم به نام پیشگیری که هر کتابی را باز کنید، دست کم یکی دو بار تکرار شده و اگر مسئولان میخواندند، میدانستند باید وضعیت فجیع آلودگی هوا را پیش بینی و آن را پیشگیری کنند.
وی ادامه داد: در همه این سالها کدام تابلوی تبلیغاتی را به هنرمندان و اهل فرهنگ داده اند که آثار فرهنگی یا بخشی از ادبیات معرفی شود؟ ما یک بار به شورای شهر و شهرداری مراجعه کردیم و برنامه دادیم که شخصا در شهر هزینه کنیم تا کارهای فرهنگی تبلیغ کنیم. یک سال ما را معطل کردند و نهایتا هم هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. در این میان معلوم نیست چه کسی نمیخواهد ما هنر زندگی کردن را یاد بگیریم.
کارگردان سه زن اضافه کرد: آمار وحشتناکی که سه روز قبل منتشر شد، میگوید یک میلیون و 600 هزار نفر معتاد داریم و همه ما در این اتفاق سهیم و مسئولیم چون وقتی کالای فرهنگی از سبد خانوار خارج میشود، فساد و فحشا و بیکاری و اعتیاد جایگزین اینها در سبد کالای خانواده میشود چون آگاهی نیست.
حکمت در بخش دیگری از سخنانش گفت: به نظر من برای اینکه مردم با کتاب خواندن آشنا شوند و با آن انس بگیرند، بهتر است رمان بخوانند. از دهه ۴۰ تاکنون، رمانهای بسیار خوبی نوشته شده مثل کارهای احمد محمود و سیمین دانشور تا زویا پیرزاد و فریبا وفی و دیگرانی که برازنده فرهنگ ایران هستند. به عقیده من وقتی این رمانها و کتابها را میخوانیم، آنها را در خانه نگاه نداریم، بعد از مطالعه به علاقهمندانی بدهیم که دوست دارند بیشتر بخوانند و بدانند چراکه رمان، بخشی از یک زندگی و در نهایت هنر بهتر زیستن را به ما نشان و آموزش میدهد.
وی افزود: من ۵۳ دارم اما هزار سال زندگی کردهام، در مجموع معتقدم که نسل ما نسل خوشبختتری بود چون کانون پرورش فکری را داشت و سالی یکبار فیلمهای خوب میدیدم و تخیلمان قوی میشد. ما عاشق این بودیم که عضو کتابخانه کانون شویم ولی بچههای الان، دلخوشیهای فرهنگی ندارند و پدر مادرها خودشان را متعهد نمیدانند که بچههایشان را به بخش کودک شهر کتاب بیاورند و عادت کنند برای خودشان کتاب بخرند. در حالی که شناخت و انتخاب درست و اینکه انسانها پایشان را کجا بگذارند، از کودکی و کتابهایی که خواندهاند، سرچشمه میگیرد.
حکمت همچنین گفت: نوستالژی کتاب خواندن یواشکی زیر نور شمع، مخصوص دوره ماست که شاید در درسها نمره خوبی نمیآوردیم ولی عشق به خواندن و کشف و شهود هر روز در ما بیشتر و بیشتر میشد. همین کتابها بودند که باعث شدند ما نقاشی، موسیقی، سینما و اساسا هنر را پیدا و کشف کنیم. ما از کلاس دوم دبستان با کیهان بچهها آشنا شدیم و اگر یک هفته در خانه نمیبود، نبود عنصری اساسی و قابل لمس از خانه احساس میشد ولی الان، کدام نشریهای است که چنین جایگاهی در خانوادههای ایرانی داشته باشد؟ در هر حالت، ما دوره کودکی خوشبخت و دنیای رنگارنگی داشتیم. به نظرم باید فکری برای آینده و وضعیت فعلی که شهرمان 22 میلیون نفر جمعیت دارد و تیراژ کتاب فقط 2 هزار تاست، کنیم.
وی کتاب هدیه دادن را راهکاری برای عادت مردم به کتابخوانی عنوان کرد و گفت: از میتوانی در هر تولد و عید و مناسبتی برای بچهها کتاب بخریم و این را عادت تبدیل کنیم تا حال همه خوب شود، ناشر، کتابفروشی، نویسنده، تصویرگر و.... اگر حال اینها خوب شود، حال شهر و کشورمان هم مساعد میشود. به علاوه بر اساس بچه، مادر و پدر، معلم، کارمند و باقی جامعه دانا و آگاه، اجازه نمیدهیم هر اتفاقی برایمان رخ دهد و بهتر زندگی میکنیم نه اینکه آب و هوای خاکستری و نامساعد، شکلی از رفتار خودمان باشد! وقتی تیراژ کتاب و فیلمهای خوب، ناهنجاریهای اجتماعی و ... را نگاه میکنیم، میبینیم که خاکستری است.
حکمت افزود: اگر امروز عزرائیل بخواهد جانم را بگیرد، راحت همراهش میروم چون زندگی خوبی داشتم و راضی هستم و از اینکه راضی هستم، خوشحالم. دورانی را سپری کردم که با تمام مشکلات و اشکها و دلتنگیهایش برایم عزیز است و این را از کتاب دارم به نظرم وقتی اولین نمایشگاهت را در ۱۶ سالگی برپا کنی، یعنی اینکه خوشبختی.
او درباره اینکه چگونه فرزندانش را به سمت کتاب سوق داده، گفت: شخصا در زندگی خودم و برای بچههایم هم سعی کردم همین کار را انجام دهم یعنی به جای بستنی برایشان کتاب میخریدم و خوشحالم که الان، پگاه بدون مطالعه کتاب نمیخوابد و اگر فیلم بازی میکند، انتخاب میکند و به درک و شعور خوبی از حرفه، جایگاه شهروندی و موسیقی رسیده است. من کار خاصی برای بچههایم نکردم، فقط کتاب و مطالعه را در زندگیشان پررنگ کردم. بچه وقتی کتابخوان شود، زندگی رنگارنگی خواد داشت و تجسمش قوی میشود و دنیایی برای خودش میسازد که از زندگی سیمانی آپارتمانیاش فراتر میرود.
او از تن تن و میلو، کیهان بچهها و کتابهای کانون به عنوان اولین کتابهای زندگیاش نام برد و گفت: از ۱۴ سالگی به بعد، شروع کردم به خواندن کتابهایی که بزرگتر از سن و سالم بود.
وی سپس بخشی از کتاب طبیعت گس خرمالو نوشته زویا پیرزاد را برای حضار خواند و گفت: این کتاب یک اتفاق در ادبیات پس از انقلاب است و آنقدر قوی است که نمیتوان آن را فیلم کرد. به خصوص که همیشه ادبیات از سینما قویتر است و کمتر اثر سینماییای داریم که کتاب را به خوبی نشان دهد. ادبیات، پشتوانه تمام هنرها و از جمله سینماست و به همین دلیل هم نمیتوان ادعا کرد که آن را ساخت.
حکمت در ادامه در پاسخ به اینکه چرا رابطه ادبیات و سینما در ایران کمرنگ است، گفت: در سینمای ما، بین پرده نقرهای و مخاطب یک دیوار بتنی است. دلیل دیگر این است که به تصویر کشیدن روابط انسانی در سینما بسیار مشکل است و به علاوه من، شخصا جرات ندارم فیلمی بر اساس رمان بسازم چون ادبیات بسیار قویتر از سینماست.
حکمت در پایان با علاقهمندان درباره راهکارهای مطالعه و تاثیر آن در جامعه گفتگو کرد و در ادامه، بخشی از کتاب «عادت میکنیم» را برای حضار خواند.