جامجم: فروریختن یک ساختمان در قلب پایتخت و زیرآوار ماندن عزیزانی که برای نجات جان و مال این مردم خطر را پذیرفتهاند همراه با یک انتظارِ پُر از التهاب و اظطراب، قلب تک تک ایرانیان را سرشار از اندوه کرده است، در این میان اما شاعران از همان لحظات نخست این حادثه تلخ همراه با گروههای دیگر جامعه اما با کلمه و تولید شعرهایی که به سرعت در فضای مجازی پخش میشد جریان عاطفی عمیقی میان مردم ایجاد کردند.
به گزارش جام جم آنلاین، بسیاری از شاعران از جنبههای مختلف حسی، تعلیمی و انتقادی به ماجرای پلاسکو نگریستند، جنبههایی که از نظر حسی و عاطفی با آتش نشانان و خانوادههای شهدا و آسیب دیدگان این حادثه هم دردی میکرد و از طرفی انتقادی نسبت به گروههایی از مردم که با وجود درخواست چندباره مسوولان از آنها برای خلوت کردن مسیرها در راه امدادرسانی اختلال ایجاد کردند.
با هم به شرح و مرور برخی از شعرهایی میپردازیم که در ۲۴ ساعت گذشته سروده شده و توسط جام جم آنلاین گردآوری شده است.
* در درازنای تاریخ شاعران را برخی پیشگو هم نامیدهاند، کم نبودند شاعرانی که در طول تاریخ همواره چند قدم جلوتر را هم در آثارشان به تماشا نشستهاند، دیروز هم این گونه بود و درست در همان لحظاتی که آتش به جان قدیمیترین برج پایتخت افتاده بود شاعری در صفحه شخصیاش با انتشار عکسی از سوختن پلاسکو این بیت را منتشر کرد:
آتش گرفتم و به تماشا نشستهای
چیزی نمانده است که ویران ببینیام
* اما با آوار شدن این سازه فلزی بر سر آتش نشانان فداکار، عمق فاجعه رخ نمود و ابعاد تازهای به خود گرفت و درست در همین مسیر کلمات و حس شاعران هم تغییر جهت داد و به سمت مظلومیت و فداکاری و گذشت آتش نشانانی رفت، از جمله قاسم نعمتی سرود:
هنر آن نیست نسوزی به میان آتش
پرزدن در وسط شعله هنر میخواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
«قـدم اول ایـن راه جگـر میخواهد»
قاسم نعمتی
* همدردی با همکاران آتش نشان هم روی دیگر آثاری بود که در این 24 ساعت اخیر در فضای مجازی توسط شاعران پخش شد از جمله یدالله شهریاری در یک تک بیت نوشت:
با هم سر هر کویی دنبال خطر رفتیم
تو رفتی و من حالا دنبال تو میگردم
یدالله شهریاری
* شاعر دیگری هم این حادثه تلخ را از زاویه عاطفی این گونه نگریست:
با سر در آغوش خطر رفتند آنها
دارند هریک صد نشان در آسمانها
مانند ققنوسند هی در سوز و سازند
عشق است شغل اول آتش نشانها
مهدی چراغ زاده
* اما پیوند زدن این حادثه تلخ و البته فداکاری و ایثار آتش نشانان در آغاز ماه بهمن که سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هم هست، گروهی از شاعران را به یاد ازخودگذشتگیهای مردم و شهدای ابتدای انقلاب و دوران جنگ تحمیلی انداخت تا آنها این گونه بسرایند:
بر تارک طهران بنویسید دوباره
از خون جوانان وطن لاله دمیده
امیرعظیمی
* یکی از شاعران توانا و مشهور کرمانشاهی یعنی اصغر عظیمی مهر هم با نوشتن این سطرها شعری تاثیرگذار را منتشر کرد: «گاه اندوهها از شعر بزرگترند٬ خییییییلی بزرگتر! آنقدر که زبان شعر را بند میآورند، که در شعر جا نمیشوند، گمانم اشک را برای همین وقتها گذاشتهاند. اما شاعر است و شعرش، فقط خواستم بگویم که سوگوارم، عمیقاً سوگوار. آنقدر سوگوار که خاطرهی مرگ مادرم ... »
نوحه خوانی میکنم، همراه با من گریه کن!
داغ، سنگین است! پس همراه شیون، گریه کن!
بغض و هق هق گاه امان شعر را هم میبرد!
میشود وقتی زبان شعر «الکن»، گریه کن!
«بهمن خونین» ما امسال رنگش شد سیاه!
چون «محرم» از همین آغاز بهمن، گریه کن!
کشتزاری آهنی در مرکز این شهر بود!
پیش چشم برزگرها سوخت خرمن! گریه کن!
برج ویران گشته و آتش نشانان ماندهاند-
زیر کوه آجر و سیمان و آهن، گریه کن!
مرد نان آور به سمت خانه امشب برنگشت!
نیست تکلیف زن و فرزند روشن، گریه کن!
جای داغی -اینچنین سنگین- میان خانه نیست!
عینهو دیوانهها در کوی و برزن گریه کن!
مثل بار قبل و بار قبل از آن، تقصیر را -
هیچکس قطعاً نمیگیرد به گردن، گریه کن!
بس که منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
نیست دیگر هیچکس را پای رفتن، گریه کن!
داغهایی -اینچنین سنگین- نمیگنجد به شعر!
امشب ای شاعر به جای «شعر گفتن»، گریه کن!
اصغر عظیمی مهر
* شاعری دیگر هم این فداکاری آتش نشانان را با رزمندگان مقایسه کرده و برای سلامتی هر دو آنها دعا کرده است:
خداش در همه حال از بلا نگاه بدارد
مدافعان حرم را، مدافعان وطن را
محسن عرب خالقی
* داغ شدن و تب دار شدن خانوادههای آتش نشانان شهید، چه حال و هوایی دارند، شاید این بیت گویای حال بد این بازماندگان است:
آجر به آجر تن من داغدار توست...
آتش گرفتهام که تو اطفا کنی مرا!!
مریم جمشیدی
* اما انتقاد از مردم و کسانی که با وجود درخواستهای مکرر مسوولان برای ترک کردن محل حادثه همچنان ایستادند و در شرایط امدادرسانی اختلال ایجاد کردند یکی دیگر محورهای سرودن شعر شاعران بود و این دست شعرها را با هشتک #موبایلت_را_زمین_بگذار منتشر میکردند:
آتش نشان همراه با انسانیت مرد
زیر قدمهای شما سلفی بگیران
حسین مرادی
* یا در نمونهای دیگر میخوانیم:
تو را به تصویر میکشم
در میان آوار
تو را
که دل به دریای آتش زدهای
تا من
بی تفاوت
فریاد بزنم
من ، پلاسکو ، آتش
همین الان یهویی
دکتر سیروس جهانگیری
* برخی از علاقه مندان به ادبیات هم سراغ آثار پیشینیان رفتند و بیتها و آثار مرتبط با این حادثه را منتشر میکردند،از جمله بیتی از صائب تبریزی که اگرچه برای چند قرن پیش است اما انگار برای همین حادثه و آتش نشانان شهید سروده شده است:
چون سیاووش گذشتند ز آتش مردان
ما به همت نتوانیم گذشت از دودی
صائب تبریزی
* یا بیتی از فاضل نظری، شاعر خوب همروزگارمان:
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
میتوان سوخت اگر امر بفرماید عشق...
فاضل نظری
* سید علی میرباذل از چهرههای پیشکسوت شعر انقلاب هم شعری با زبان محاوره نوشت و منتشر کرد:
عجب دست فلک نامهر بونه،
چه آتشها به دلها می نشونه!
"اگردستم رسد بر چرخ گردون"
کنم کاری که از گردون بمونه.
سید علی میرباذل
* سرانجام اما شاید این دو بیت که برای شما انتخاب کردهایم از تلخترین شعرهایی بود که برای حادثه پلاسکو سروده شد،
امشب نمیافتد یقین،گوشی زِ دستِ کودکان
۱۲۵،الو،سلام، بابام کجاست آتش نشان!؟
* شعر دوم سروده علیرضا آذر:
این غم انگیز ترین
حالت غمگین شدن است..!
علیرضا آذر