نخستین نشست «زن در تاریخ» با همکاری انجمن ایرانی تاریخ و انجمن ایران و انیرانِ باستان در شهرکتاب بهار اصفهان:
نخستین نشست از سلسلهنشستهای «زن در تاریخ» با عنوان «ونوسهای پیش از تاریخ» پنجشنبه ۴ دیماه در شهرکتاب بهار اصفهان برگزار شد. در این برنامه، پوریا حیدریمهر، دانشجوی دکتری باستانشناسی (گرایش پیش از تاریخ)، با طرح بحثی انتقادی درباره کاربرد اصطلاح «ونوس» و تفسیرهای رایج از پیکرکهای زنانه، بر ضرورت خوانش زمینهمند و اجتماعیِ این آثار و پرهیز از نگاههای کلیشهای و مردسالارانه تأکید کرد.
حیدریمهر در آغاز سخنان خود توضیح داد که اصطلاح «ونوس» در ادبیات باستانشناسی به مجموعهای از پیکرکهای کوچک زنانه اطلاق میشود که در دورههای پارینهسنگی و نوسنگی ساخته شدهاند؛ با این حال، او این نامگذاری را تاریخی و متأثر از نگاه مردسالارانه دانست. به گفته او، ریشه این اصطلاح به جهان یونان و روم بازمیگردد؛ جایی که تصویر الهههای عشق و زیبایی (مانند آفرودیت و ونوس) عمدتاً در چارچوب بازنماییهای مردانه شکل گرفته است و تداوم این واژه—حتی در متون علمی امروز—میتواند ناخودآگاه به بازتولید نگاه جنسیانگارانه به زن منجر شود.
او سپس به نقد برخی روایتهای رایج در انسانشناسی و باستانشناسی اشاره کرد؛ از جمله دوگانهی مشهور «مردِ شکارچی و زنِ مراقبِ فرزند» که به باور او بیش از آنکه مبتنی بر شواهد قطعی باشد، متکی بر پیشفرضهای فرهنگی است. حیدریمهر با ارجاع به پژوهشهای جدید، یادآور شد که شواهد نشان میدهد زنان نیز در فعالیتهایی مانند شکار نقش داشتهاند و بنابراین باید از کلیشهسازیهای سادهانگارانه فاصله گرفت.
در بخش بعد، ویژگیهای کلی «ونوسها» تشریح شد: پیکرکهایی کوچک—اغلب از سنگ یا عاج—با جزئیات محدود که در برخی نمونهها اندامهای جنسی یا بخشهایی از بدن بهصورت اغراقآمیز نمایش داده شده است. سخنران تأکید کرد که این پیکرکها الزاماً به زنان باردار یا صرفاً «باروری» محدود نیستند و حتی فرضیههایی وجود دارد که برخی از این تصاویر میتوانند نمایانگر زنان مسن یا «مادربزرگها» باشند؛ نگاهی که با «نظریه مادربزرگ» و نقش انتقال تجربه و دانش فرهنگی پیوند میخورد.
حیدریمهر همچنین درباره تنوع تفسیرها گفت که «ونوسها» ممکن است کارکردها و معناهای متفاوتی داشته باشند؛ از نمادهای مرتبط با باززایی و باروری تا طلسمهای محافظتی، یا حتی «خودنگاره»هایی که زنان از بدن خود—با زاویه نگاه از بالا به پایین—بازسازی کردهاند. او افزود که تحلیل این آثار بدون توجه به زمینه فرهنگی، کارکردهای اجتماعی و تنوع معناییشان، به نتیجهای دقیق نمیرسد.
در ادامه، پراکندگی جغرافیایی و تاریخی این پیکرکها نیز مرور شد: ونوسهای پارینهسنگی عمدتاً در اروپا گزارش شدهاند (حدود ۵۰ هزار تا ۱۵ هزار سال پیش)، در حالیکه نمونههای نوسنگی در پهنه گستردهتری—شامل محوطههایی در آناتولی مانند گوبکلیتپه و حاجیلار—یافت شدهاند. سخنران با اشاره به اینکه درباره قدمت و اصالت برخی نمونههای منسوب به دورههای بسیار کهن اختلافنظر وجود دارد، بر احتیاط در تاریخگذاری و تحلیل علمی تأکید کرد.
او در جمعبندی، «ونوس» را نه یک عنوان بیطرف، بلکه نشانهای از میراث تفسیریِ خاص در مطالعات گذشته دانست و توضیح داد که رویکردهای نوین، بهویژه باستانشناسی فمینیستی، میکوشند این خطاهای تفسیری را اصلاح کنند؛ یعنی بهجای تقلیل این پیکرکها به «زیبایی اندام» یا «نقش جنسی»، آنها را همچون نشانههایی فرهنگی-اجتماعی و محصول پیچیدگیهای زیست انسانی تحلیل کنند.




