img
img
img
img
img
img
تاریخ انتشار: 20 آبان 1404
«موهبتی به نام سرطان»؛ روایت اشرف رجایی از امید و نوشتن

نخستین نشست «از کتاب تا زندگی» در شهرکتاب بهار اصفهان:

«موهبتی به نام سرطان»؛ روایت اشرف رجایی از امید و نوشتن

در زمانی که کتاب‌ها به یاری‌مان می‌آیند تا رنج‌های زندگی را به مسیر فهم و رشد تبدیل کنیم، می‌توانیم به معنای حقیقیِ زیستن پی ببریم. در نخستین نشست از سلسله نشست‌های «از کتاب تا زندگی» با عنوان «موهبتی به نام سرطان»، که در شهر کتاب بهار اصفهان برگزار شد، اشرف رجایی، زن مقاوم و با تجربه‌ای که سال‌هاست در حوزه توسعه فردی فعالیت می‌کند، از تجربه‌اش در مبارزه با بیماری سرطان و تأثیر کتاب‌ها بر این مسیر گفت.
رجایی در این نشست از کتاب‌هایی صحبت کرد که در دوران سخت بیماری، چراغ راه او شدند. کتاب‌هایی مانند «عیبی ندارد اگر حالت خوب نیست»، «تاب‌آوری در برابر شرم»، «نیروی حال»، «تقصیر تو نبود» و… که نه تنها در زمان پیش از بیماری، بلکه در دوران مبارزه با سرطان، به او امید و انگیزه دادند تا این راه دشوار را با دلگرمی بیشتری طی کند.
او درباره کتابی که در حال نوشتن آن است نیز گفت: «نام کتابم را موهبتی به نام سرطان گذاشته‌ام. چرا که در آن دوران سخت، زندگی برایم معنای تازه‌ای پیدا کرد. در ابتدا فکر می‌کردم پایان زندگی‌ام نزدیک است و دیگر هیچ امیدی باقی نمانده، اما به تدریج، در مسیر درمان و از طریق تاملات درونی، متوجه شدم که رنج من را به سوی نوری تازه هدایت می‌کند. همین تغییر نگاه به زندگی باعث شد که بخواهم این تجربه را بنویسم و با دیگران به اشتراک بگذارم.»
رجایی افزود: «در آغاز، ذهنم پر از ترس و اضطراب بود. اما به تدریج متوجه شدم که بیماری می‌تواند به نوعی معلم باشد. معلمی که انسان را از سطح زندگی روزمره به عمق معنا و تأمل می‌برد. آنچه که در ابتدا سوالی بی‌پاسخ بود، حالا تبدیل به فرصتی برای گفت‌وگوی عمیق‌تر با خودم شده بود.»
وی در ادامه گفت: «نوشتن برای من به نوعی درمان و مراقبه تبدیل شد. وقتی نمی‌توانستم با دیگران حرف بزنم، دفتر و قلم برایم پناهگاهی بود. هر کلمه‌ای که می‌نوشتم، بخشی از ترس و درد را از درونم بیرون می‌برد و جای آن را آرامش و امید می‌نشاند.»
رجایی تأکید کرد که درک این موضوع برای بسیاری از بیماران یا اطرافیانشان ممکن است دشوار باشد، اما کلمه نیرویی دارد که می‌تواند زخم‌ها را التیام بخشد. «وقتی تجربه‌ات را می‌نویسی، در واقع آن را از سطح خاموشی و ناامیدی به سطح آگاهی می‌آوری و این تبدیل، آغاز رهایی است.»
او در نهایت از اهمیت امید در زندگی سخن گفت: «امید از بیرون نمی‌آید؛ امید در درون ماست و گاهی در دل تاریک‌ترین لحظات شکوفا می‌شود. در دوران درمان، هر روز به خودم تکرار می‌کردم که این وضعیت پایان نیست، بلکه شروع یک شناخت تازه است. همین باور ساده بود که مرا نجات داد.»
رجایی به نقش مهم کتاب‌خوانی در دوران بحران‌های شخصی اشاره کرد و گفت: «کتاب‌ها می‌توانند ما را از دایره تنگ ترس بیرون بیاورند. وقتی کتاب می‌خوانیم، درمی‌یابیم که انسان‌ها در تاریخ همواره با رنج روبرو بوده‌اند و از آن معنا ساخته‌اند. همین آگاهی است که نیروی امید را در ما بیدار می‌کند.»
او در پایان گفت: «همه ما در زندگی با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شویم، اما آنچه که تعیین‌کننده است، شیوه‌ای است که با آن چالش‌ها روبه‌رو می‌شویم. من از دل رنج، یاد گرفتم که زندگی را با تمام ناپایداری‌هایش باید پذیرفت و در هر لحظه، به جستجوی نوری کوچک برای ادامه مسیر بود.»
رجایی تأکید کرد: «کتاب من “موهبتی به نام سرطان” فقط درباره یک بیماری خاص نیست. این کتاب درباره زیستن با آگاهی است، درباره اینکه چگونه می‌توان در دل ناملایمات، نوری از امید و آرامش پیدا کرد. شاید اگر به عقب برگردم، باز هم همین مسیر را طی کنم، چون حالا می‌دانم که در پس هر تاریکی، نوری هست که باید خودت آن را بیابی.»