سنایی غزنوی از شاعران بزرگ و برجستهی قرن پنجم و ششم هجری است. وی در زمانهای میزیست که فرهنگ و ادبیات عرب بر همهی مناطق تحت تصرف مسلمانان، حاکمیت داشته است. به نظر میرسد دو عامل اساسی، علّت تأثیر فرهنگ و شعر عربی بر شعر شاعران قرن پنجم بوده است: الف) آمیزش روزافزون زبان فارسی با واژهها و ترکیبهای عربی؛ ب) اشتیاق و گرایش درونی شاعران به فرهنگ عربی. سنایی در بیشتر قصیدههای خود از واژهها، ترکیبها، عبارتها، ضربالمثلها و نمادهای فرهنگ عربی بهره برده است. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی و با تمرکز بر مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی، تأثیر فرهنگ عربی دورههای اموی و عباسی و اندلس را بر شعر سنایی بررسی و تحلیل کند. برای رسیدن به این هدف، ابتدا نکاتی دربارهی تأثیرپذیری سنایی از فرهنگ و شعر عربی در مقدمه بیان شد؛ سپس بازتاب فرهنگ و ادب عربی در دیوان شاعر بررسی و تحلیل گردید. برپایة این پژوهش میتوان دریافت که سنایی ضمن تأثیرپذیری آشکار و پنهان از ادبیات عربی، با هنرمندی تمام، بر این الفاظ و معانی رنگ و لباس تازهای پوشانده است. شاعر بیشترین تأثیر را از دورهی عباسی و بهویژه ابونواس و متنبی گرفته است.
کلیدواژهها
سنایی؛ شعر و فرهنگ عربی؛ تأثیرپذیری؛ ادبیات تطبیقی
اصل مقاله
۱ـ مقدمه
ادبیات تطبیقی، از شاخههای مهم دانش ادبیات امروز، میزان دقیقی است که با کمک آن میتوان جایگاه و موقعیت و وزن ادبیات ملّی یک کشور را روشن کرد. دو زبان فارسی و عربی از دو خانوادهی مختلف هستند؛ اما از دیرباز پیوستگیهای بسیاری با هم داشتهاند؛ بهطوریکه کمتر دو زبانی را از دو تیرهی گوناگون میتوان یافت که تا این اندازه با یکدیگر دادوستد داشته باشند. «تأثیر متقابل زبان و ادبیات فارسی و عربی از دیرباز تاکنون امری بدیهی و نشانهی پیوند عمیقی است... بهویژه بعد از اسلام، این ارتباط و تأثیر و تأثر بیشتر و وسیعتر گردیده است» (راثی، ۱۳۸۶: ۱۷۲).
دادوستد فرهنگی و مبادلهی تجارب و استفاده از ثمرات افکار از لوازم و ضرورتهای زندگی معنوی هر ملّت اصیل، متمدن و فرهنگآفرین است که میخواهد در تاریخ استوار و ماندگار باشد. ریشهی روابط ایران و عرب به پیش از تاریخ مدّون، یعنی به دورههای اساطیری میرسد. این تاریخ در عهد هخامنشیان گستردهتر و در دورهی ساسانیان استوارتر و عمیقتر شد. در این دوران، روابط و مبادلات سیاسی و فرهنگی میان ایران و عرب از استحکام و وسعت بیشتری برخوردار بود و این پیوند با ظهور اسلام و ارتباط عمیقتر، وسیعتر از گذشته شد (همان: ۵).
نویسندگان و شـاعران عرب در کاربرد واژههای بیگانه و ازجمله فارسی، تنها به اندازهی نیاز بسنده کردند؛ یعنی فقط واژهها و تعبیرهایی را به کار بردند که در زبان عربی نیافتند و یا اینکه لفظ و تعبیر فارسی را برای معنای مقصود، مناسبتر و دقیقتر دیدند و این برخلاف عملی است که فارسیزبانان انجام دادند. برای این موضوع علتهایی میتوان در نظر گرفت؛ زبان فارسی در دو قرن سوم و چهارم هجری، جایگاهی ارزشمند در دانش و ادبیات یافت؛ اما بسیاری از اصطلاحات و تعبیرهای آن درنتیجهی دو سه قرن سستی و ناتوانی یا فراموش شده بود و یا اینکه نویسندگان و ادیبان برای اظهار برتری و هنر خویش از کاربرد اینگونه واژهها پرهیز میکردند؛ زیرا آن را سخن تودهی مردم میدانستند؛ درنتیجه بهجای این کلمات از ترکیبهای عربی استفاده شد؛ دانستن زبان عربی در آن زمان، هنر و فضل بزرگی به شمار میآمد. صفا (۱۳۶۳: ۱۹۵) در این باره میگوید: «اگرچه در دورهی سلجوقی، امیران ترکزبان توجه چندانی نسبت به زبان و فرهنگ عربی نداشتند، اما آمیزش روزافزون زبان پارسی با واژگان و ترکیبهای عربی، امری آشکار است که از اوایل قرن ششم تا هفتم به اوج خود میرسد. از سببهای این آمیزش، یکی این بود که شاعران و نویسندگان در مدارس به تحصیل زبان و ادب عربی میپرداختند و نیز یکی از شرایط بزرگ دبیری و شاعری، آشنایی با بسیاری از متون ادب عربی و احیاناً از حفظ داشتن قسمتی از آنها بوده است». مطهری (۱۳۵۹: ۳۷۳) نیز استفاده از زبان عربی را طبیعی دانسته است؛ زیرا «ایرانیان بیش از هر ملّت دیگر نیروهای خود را در اختیار اسلام قرار دادند و بیش از هر ملّت دیگر راه صمیمیت و اخلاص نشان دادند».
سنایی غزنوی در سدهی ششم هجری، نخستین شاعری است که به شکل وسیعی، عرفان را به شعر فارسی وارد کرد و به آن برجستگی سبکی داد (شمیسا، ۱۳۷۵: ۱۹۴). وی در اشعار خود بسیار و به صورت آشکار و پنهان از فرهنگ و ادبیات عربی، در دورههای مختلف آن، تأثیر پذیرفته است. این جستار میکوشد با تأمل در دیوان اشعار وی و بهرهگیری از مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی، تأثیرپذیری شاعر از دورههای اموی و عباسی و اندلس را بررسی کند.
۱۱پیشینهی پژوهش
تاکنون دربارة ادبیات تطبیقی بین ایران و اعراب، همچنین تأثیر فرهنگ عربی بر ادبیات فارسی، مقالات فراوانی نگاشته شده است که بیان آنها خارج از توان یک نویسنده، در قالب صفحاتی محدود و مشخص است؛ بنابراین تنها به ذکر پارهای از آنها بسنده میشود.
سید محمدرضا ابنالرسول (۱۳۸۹)، در مقالهی «تأثیر فرهنگ عربی در غزل فارسی»، فصلنامه لسان مبین، دوره دوم، شماره یک، پس از مقدمهای دربارهی اصطلاح «غزل» و وجه تسمیة آن، کوشیده است با بررسی ویژگیهای غزل فارسی در چند بخش ازجمله خاستگاه، قالب، مضامین و تحول آنها به این سؤال پاسخ دهد که آیا غزل فارسی ـ بهویژه در آغازین سدههای پیدایش ـ از زبان و ادب و فرهنگ عربی اثر پذیرفته است؟
تورج زینیوند (۱۳۸۹)، در مقالهی «تحلیل تطبیقی بازتاب فرهنگ عربی در شعر مسعود سعد سلمان»، فصلنامه لسان مبین، دورة دوم، شمارة دوم، جلوههای تأثیرپذیری مسعود از فرهنگ و ادب عربی را در دو بعد بررسی میکند: نخست، مضمونها و ساختارهایی که مسعود در آنها بهیقین با بهرهبردن از فرهنگ و ادب عربی، از ایشان تقلید کرده است. دوم، آن گروه از مضمونهایی که از فرهنگ پربار ایرانی و استعداد و نوآوری شاعر حکایت میکند و در باب تجربه شعری و توارد خاطر، درخور بررسی و تحلیل است.
وحید سبزیانپور (۱۳۹۰)، در مقالهی «تأثیر فرهنگ و ادب ایرانی در ادب عربی (مطالعهی موردپژوهانه: امثال مولد)»، شماره ۲۳، نشریه پژوهش زبان و ادبیات فارسی؛ تأثیر حکمتهای خسروانی و اندیشههای ایرانشهری در ادب عربی را بررسی کرده است. وی در این مقاله بر آن است که افزونبر حضور گستردة حکمتهای ایرانی در ادب عربی، بخش بسیاری از امثال غیرعربی ـ بیش از هزار مثل ـ در منابع عربی، ایرانی است. بنابراین پس از نشاندادن زمینههای تاریخی برای انتقال این اندرزها به ادب عربی، با معرفی دهها نمونه از این امثال که در ایرانیبودن آنها تردیدی وجود ندارد، راه را برای پژوهشهای بعدی هموار کرده است.
تورج زینیوند و ابوذر تکش (۱۳۹۱)، در مقالهی «بازتاب فرهنگ و ادب عربی در شعر انوری»، شماره ۷، نشریه ادبیات تطبیقی کرمان، آوردهاند که بهرهگیری انوری از زبان عربی بیشتر درحوزهی قرآن و احادیث و امثال تازی و تأثیرپذیری از برخی شاعران عرب، بهویژه شاعران عصر عباسی است. این پژوهش چنین نتیجه میگیرد که بازتاب فرهنگ و ادب عربی در شعر انوری در دو بخش تحلیل میشود: نخست، درونمایههایی که شاعر به تأثیرپذیری و تقلید از ادیبان عربی سروده است؛ دوم، درونمایههای مشترکی که نتیجهی نوآوری شاعر و آزمودههای وی در زندگی است و از باب توارد خاطر و بینامتنیّت شعری درخور تفسیر است.
با واکاوی در میان تحقیقات صورتگرفته و چاپشده در مجلات و مقالات معتبر، موضوع این جستار در پژوهشی یافت نشد. تفاوتها و نوآوریهای این پژوهش در مقایسه با پژوهشهای دیگری که در این باره انجام شده، عبارت است از:
الف) تحلیل دقیق، جامع، منصفانه و روشمند موضوع؛
ب) استفاده از تازهترین پژوهشهای انجامشده دربارهی شعر سنایی؛
ج) پرهیز از اطناب و قلمفرسایی در تحلیل موضوع؛
د) تحلیل موضوع با عنوانبندیهای نوین؛
ر) تلاش برای زدودن ابهامهای احتمالی.
گفتنی است که لزوم شناخت زاویهای دیگر از زوایای شخصیت سنایی و پرداختن به مبحثی تطبیقی، ضرورت اصلی نگارش این پژوهش بوده است.
۱۲ سؤالات پژوهش
- سنایی غزنوی تا چه میزان از فرهنگ و شعر عربی تأثیر گرفته است؟
- این شاعر بیشتر، از چه دوره و کدام شاعر بهره گرفته است؟
۲ـ پردازش موضوع
۲۱ برگی از زندگی سنایی
حکیم أبوالمجد مجدود بن آدم سنایی در اوایل یا اواسط نیمهی دوم قرن پنجم هجری در غزنین متولد شد (صفا، ۱۳۶۳، ج۲: ۵۵۳) و در همانجا به تحصیل پرداخت. سنایی پس از شهرتیافتن در جوانی بین سالهای ۴۹۵ تا ۵۰۰ هجری قمری در مقام شاعری درباری در غزنین، این شهر را ترک کرد و به خراسان رفت و در بین سالهای ۵۱۸ تا ۵۲۰ هجری قمری، دوباره به زادگاهش بازگشت. بنابر قول مشهور، در سال ۵۲۵ هجری قمری در همین شهر درگذشت (رضوی، ۱۳۴۴: ۴۲ مقدمه). از نظر اعتقادی و آنچه از آثارش برمیآید، همانند بیشتر خراسانیان آن روزگار پیرو مذهب بوحنیفه بوده است (زرینکوب، ۱۳۷۲: ۱۶۳).
۲۱۱ سنایی، شاعری دارای دو دوره
دورهی اول، همزمان با آغاز کار شعر و شاعری اوست. او در این دوره، در دربار سلاطین به سر میبرد؛ با مداحی نزد پادشاهان در پی مقام و مرتبت بود و زندگیاش را در خوشگذرانی و عشرتطلبی سپری میکرد. این دوره، دورهی تاریک زندگی سنایی است؛ زیرا مانند شاعران همعصر خود، همة سعی و تلاش خود را به ساختن قصاید مدحی و اغراقآمیز دربارهی سلاطین ناشایست میگماشت؛ اما چندی نگذشت که به دورهی دوم زندگی وارد شد و از این روش، بیزاری جُست و به عالم معنا روی آورد. این زمان، دورهی روشن و بیداری زندگی سنایی است؛ او مداحی پادشاهان و بزرگان عصر را کنار نهاد و راه زهد و عبادت در پیش گرفت (ر.ک: مجله گلبرگ، ۱۳۸۲). به نظر میرسد تعالیم عرفانی محمد منصور سرخسی، انقلاب درونی در سنایی پدید آورد و او را به سوی بهرهگیری از مضامین عرفانی هدایت کرد (ر.ک سنایی، ۱۳۸۲: مقدمه ۶ ـ ۸).
۲۱۲ ویژگیهای اشعار
گاهی شعر سنایی، توفنده و پرخاشگر است. مضامین بیشتر قصاید او در نکوهش دنیاداری و دنیاداران است. او با زاهدان ریایی و حاکمان ستمگر که هرکدام توجیهگر کار دیگری هستند، بیپروا میستیزد و از بیان حقیقت ترسی ندارد. سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، افزونبر بیان دردها و مشکلاتی که دامنگیر زمانه شده است، نشان میدهد که شاعری اهل درد و دین است. اندیشهی زهد و عرفان نیز از مهمترین محورهای موضوعی در قصاید سنایی است. نکوهش دنیا، تفکر دربارهی مرگ، توصیه به گسستن از آرزوهای طولانی و بیشمار، یادآوری بازگشت به خویشتن حقیقی آدمی، از مضامین رایج قصاید اوست (ر.ک: سایت دایرةالمعارف طهور).
۲۱۳ آثار سنایی
سنایی آثار بسیاری دارد که عبارت است از: دیوان اشعار، حدیقةالحقیقة، سیرالعباد، طریقالتحقیق، کارنامهی بلخ، عشقنامه، مکاتیب سنایی.
۲۱۴ جایگاه سنایی
شفیعی کدکنی (۱۳۷۶: ۲۳) معتقد است: «در تاریخ ادبیات فارسی وقتی میگوییم شعر قبل از سنایی و شعر بعد از سنایی خوانندهی اهل و آشنا، تمایزی شگرف میان این دو مرحله احساس میکند. هیچ کدام از قلههای شعر فارسی حتی سعدی و حافظ و مولانا چنین مقطعی را در تاریخ شعر فارسی ایجاد نکردهاند؛ با اینکه سرایندگان برجستهترین آثار ادب فارسی بودهاند». سنایی چه ازنظر لفظ و چه ازنظر معنا، تأثیر بسزایی در سخنوران پس از خود داشته است. بسیاری از آنها به مدح وی زبان گشودهاند و آشکارا دربارة بزرگی و برتری مقام وی سخن گفتهاند؛ حتی تحت تأثیر کلام او و به پیروی از وی آثاری نیز ساختهاند و دربارة نوشتههای او اظهار نظر کردهاند (اختر، ۱۳۷۵: ۱۲).
ترکیبی که وی از عرفان و زبان منسجم خویش به وجود آورد، موجب شد تا یاد سنایی و شعر او در طول تاریخ شعر فارسی، همواره نیک و گرامی شمرده شود.
۳ـ فرهنگ و شعر عربی در شعر سنایی
۳۱ کاربرد اسمهای خاص عربی در شعر سنایی
۳۱۱ دورهی اسلامی
سنایی در اشعار خود از برخی اسماء خاص عربی یاد میکند که آنها را در تمام دوران عرب میتوان یافت. وی در بیت زیر به اسم ابوبکر، خلیفهی اول اهل سنت، اشاره میکند:
صد هزاران رنج بوبکر از یکی این حرف بود
نوح نهصد سال نوحه کرد تا شد هـمچو نال
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۹۶)
شاعر در ابیات زیر نیز به اسمهایی مانند ابوذر، سلمان و ابوهریره اشاره میکند که در آغاز اسلام از اصحاب پیامبر (ص) و یا از راویان حدیث بودهاند:
چون ز راه صدق و صفوت نز من آید نز شما صدق بــوذر داشتن یا عشق سلمان داشتن
بوهریرهوار باری باید اندر اصـــل و فرع گه دل اندر دین آگه دستی در انبان داشتن
(همان: ۲۴۳)
سنایی در بیت زیر از اسم حسان و مدایحش برای پیامبر اسلام یاد میکند و از دیگران هم میخواهد که اشعار گرانقیمت خود را در پای هر کسی نریزند:
شاعری بگذار و گِرد شرع گرد، ایرا ترا زشت باشــد بیمحمد نظم حسّان داشتن
(سنایی، ۱۳۸۵: ۲۴۴)
۳۱۲ دورهی اموی
در بیت زیر سنایی از نام اخطل (۲۰-92 ق) شاعر سیاسی و هجوسرای عصر اموی یاد کرده است؛ نیز به أعشی، شاعر عصر جاهلی اشاره میکند:
أخطل و أعشی در آن جانب شده صاحب نفیر شاکر و جلاب از این جانب شده صــاحب نفر
(سنایی، ۱۳۴۱، ۷۶۴)
اختلاف و درگیری جریر و فرزدق به ضربالمثل نیز تبدیل شده است و در تاریخ عرب بسیار مشهور است. کمتر کسی در ادب عربی و فارسی میتوان یافت که از آن آگاه نباشد. سنایی نیز در دو بیت زیر آگاهی خود را از این رویداد اینگونه بیان میکند:
هست هم نَفس نفیست باعـث تعلیم تو بود هم فرّ فرزدق داعیه جرّ جریر
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۷۵)
وی از مخاطب خویش میخواهد که اگر طرف مقابل وی زبانی گزنده مانند فرزدق دارد و به هجو وی میپردازد، او صبور باشد و مثل جریر در پی مقابله با وی برنیاید:
گر چه خصمت فرزدق اسـت به هـجو تـو به پاداش او جریر مباش
(همان: ۱۸۸)
سنایی در بیت زیر نیز فقط به نام جریر و قدرت او در مدح اشاره میکند:
هم به جانت که بیآراسته جانم چو جهان تا زبان بر مدح تو جری شد چو جـریر
(همان: ۱۷۴)
۳۱۳ دورهی عباسی
داستان اینکه ابوتمام و بحتری، کدام یک شاعرتر هستند، در تاریخ و ادب عربی بسیار مشهور است. عدهای ابوتمام را برتر میدانند؛ زیرا از علوم گوناگون در شعر خود استفاده کرده است؛ عدهای دیگر نیز بحتری را برتر میشمرند؛ زیرا گرایش شعری او مانند اعراب اولیه بود و زبانی فصیح داشت. البته برخی مانند آمدی، سعی در بیطرفی بین آنها داشتهاند؛ اما باوجود ادعای بیطرفی، به یکی از آن دو رأی دادهاند. سنایی هم در بیت زیر با آگاهی از این ماجرا به نام بحتری اشاره میکند؛ البته به نظر میرسد تأثیرپذیری او از بحتری فقط درحدّ لفظ است. او معتقد است فصاحت بحتری هیچ سودی برای وی نداشته است؛ زیرا وی راه جهنم را برگزیده است:
زان فصاحتها چه سودش بود؟ چون اکنون ز حق «أخسئوا فیها» شنید اندر جهنم بــحتری
(سنایی، ۱۳۸۵: ۳۱۹)
سنایی در بیت زیر به نام یعقوب بن اسحاق (۱۸۶-244 ق) معروف به ابنسکیت از مردم خوزستان، از ادیبان و لغتشناسان برجستهی عصـــر عباسی اشاره میکند. او آثار بسیاری ازجــمله اصلاح المنطق دارد (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۳: ۴۵۳).
تا بشد نفس سخنگوی تو در درس هــوس ابنسکیتی تو کــی ز اصلاح منطق برخوری؟
(سنایی، ۱۳۸۵: ۳۱۹)
۳۱۴ دورهی اندلس
سنایی در نامههای پنجم و ششم و چهاردهم خود در کتاب مکاتیب بسیار به اسم ابنأثیر و نقل قول از او پرداخته است. به نظر میرسد که این خود دلیلی محکم بر تأکید این موضوع است که سنایی، ابنأثیر را بهخوبی میشناخته و همیشه کوشیده است تا از کتاب الأدب الکامل او در اثبات کلام خود استفاده کند. بیت زیر نمونهای از ذکر نام اوست:
ملک عمر و زید را جمله به ترکان دادهاند خون چشم بیوگان را نقش منظر کردهاند
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۰۹)
در اینجا عمر و زید دو نام علم یا اسم خاص هستند که به صورت عام برای هر شخص نامعینی استفاده میشود. از دیرباز در متون نحو عربی، زید بهجای فاعل و عمر بهجای مفعول مثال آورده میشد؛ به همین سبب عمر و زید بهجای فلان و بهمان در زبان فارسی نیز رواج یافته است (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۳: ۲۸۹).
۳۲ کاربرد لغتها و ترکیبهای عربی
سنایی به سبب عواملی که در بالا بیان شد از ادب عربی تأثیر بسیاری گرفته است. این تأثیرپذیری او همهی جنبههای ساختاری، مضمونی، تصویری، زبــانی و... از همة دورههای ادب عربی تا زمان او را شامل میشود. برای نمونه، شاعر در غزل زیر، همة مصرعهای دوم را به زبان عربی سروده و شعر ملّمع زیبایی ساخته است:
دی نـــاگه از نگـارم اندررسیـد نـــامه قَالَتْ: رَأیَ فُـــؤَادِی مِنْ هِجْـرِکَ الْقِیامَة
گفتم که عشق و دل را باشد علامتی هم قَالَتْ: دُمــــوعٌ لَــــــمْ تَکْـــفِکَ الْعَلامَة
گفتم که من چه سازم که مر سفـــر را قَالَتْ: فَمُــرْ صَحِیْحـَـــاً بِالْـخَیـْرِ و السَّلامَة
گفتم وفا نداری، گفتـــا که آزمــودی مـَـنْ جَرَّبَ المُجَــرَّبَ حَلَّتْ بِــــهِ النَّدَامَة
گفتـم: وداع نایی و اندر بــرم نگیری قـَـــالَتْ: تُرِیْدُ وَصْــــلِی سِرّاً وَ لَا کَــرامَة
گفتـا: بگیر زلفم، گفتـم: ملامت آیــــد
قَالَـــتْ: أَلَسْـــتَ تَدْرِی اَلعِــشْقَ وَ الْمَلَامَة
(سنایی، ۱۳۴۱: ۱۸۷)
سنایی قبل از عبارت «اگر تقصیر رفت، در نقش نفس، در شمیم نسیم، در روح روح هیچ تقصیری نیست» (سنایی، ۱۳۶۳: ۲۲) بیت زیر از متنبی را آورده است:
تَباعُدُ ذَاتِ البَینِ لَیس بِضـــائرٍ إِذا لَم یَکن بَینَ القُلوبِ تَباعُدُ
(متنبی، ۱۳۶۳: ۱۴۵)
البته متنبی شاعری است که در اشعار او حکمت فراوانی یافت میشود؛ به همین سبب کمتر شاعری را میتوان یافت که از تأثیرپذیری شعر او به دور بوده باشد.
۳۳ کاربرد امثال و حکم
سنایی در بسیاری از اشعار خود میکوشد تا از امثال و حکم عربی استفاده کند. باید گفت خود سنایی هم در تولید امثال و حکم، نوآور است. در این قسمت تلاش میشود تا به برخی از امثال و حکمهای عربی استفادهشده در شعر سنایی اشاره شود.
پس اکنون اگر سوی دوزخ گرایی بس عجب نبود
که سوی کل خود باشد همیشه جنبش أجزاء
(سنایی، ۱۳۸۵: ۶۰)
این بیت به ضربالمثل عربی «کلُ شیءٍ یَرجعُ إلَی أَصلِه» اشاره دارد (ثعالبی، ۱۹۶۱: ۷۳).
نرم دار بر انسان چو انسان ز آنکه حق أنکرالأصوات خواند اندر نبی، صوت الحمیر
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۷۵)
بیت به آیه و ضربالمثل عربی «إِنَّ أَنکرَ الأَصواتِ لَصَوتُ الحَمیرِ» اشاره دارد (ثعالبی، ۱۹۶۱: ۶۷).
هم خود خورند خویشتن از خشم من از آنک
بوالواسعان خشک مـــزاجان برزنند
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۱۷)
بیت به ضربالمثل عربی «إصبِر علَی مَضضِ الحَسودِ فَإنَّ صبرَک قَاتله» اشاره دارد (ثعالبی، ۱۹۶۱: ۹۸).
اگر مزمار (نای، نی) از خویشتن تهی نشده باشد، کسی آواز آن را نمیشنود. سنایی این تمثیل را از گفتــــار منسوب به پیـــامبر (ص) برگرفته است که میفرماید: «مَثلُ المؤمنِ کَـــمثلِ المِزمارِ لایَحسُنُ صَوتُه إِلا بِخَلاءِ بَاطنِه» (ثعالبی، ۱۹۶۱: ۲۰۵):
کــس ازو بانگ او نبشنودی گـــــر نبودی میان تهی مزمـــار
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۳۹)
شکر کن ز آنکه شرع و شعرت هست خـرت آر نیست گو شعیر مباش
(همان: ۱۸۸)
این بیت به ضربالمثل عربی «شَغَلَّنی الشَّعیرُ عَنِ الشّعر» اشاره دارد (ثعالبی، ۱۹۶۱: ۸۵).
۳۴ کاربرد کنایات
سنایی برای پرمایهکردن شعر خود، میکوشد تا در اشعارش افزونبر آیات قرآنی، احادیث و امثال و حکم از کنایههای عربی نیز استفاده کند؛ چنانکه در بیت زیر، «لنترانی»، هم آیهی قرآنی (اعراف: ۱۴۳) و هم کنایه از پاسخ نادلخواه است؛ «لنترانی» بخشی از آیه ۱۴۳سوره اعراف است؛ هنگامیکه حضرت موسی(ع) دیدار با خدا را درخواست، خداوند فرمود: «لنترانی؛ هرگز مرا نخواهی دید». «لنترانی» به گفتار درشت و پرخاشآمیز، متلک، حرف زشت و ناراحتکننده و طعنه و کنایه گفته میشود و «لنترانی» گفتن یا «لنترانی بار کسی کردن» کنایه از حرف ناراحتکننده و طعنهزدن و با درشتی و پرخاش سخن گفتن است؛ مانند: آخر تا کی میخواهی بیکار و بیعار بخوری و بخوابی و روز و شب با لنترانی خواندن بگذرانی (جمالزاده، ۱۳۹۱: ۱۰۸)
کند عقـل را فارق از لاأبالی کند روح را ایمن از «لنترانی»
(سنایی، ۱۳۸۵: ۳۲۵)
همچنین لفظ «رعنا» در ادب عربی کنایه از احمق و نادان است و سنایی نیز به تأثیر از ادب عربی، از این کنایه بهره برده است:
زبان مختصر عقلان، ببند اندر جهان بر من
که تا چون خود نخوانندم حریص و مفسد و رعنا
(همان: ۶۲)
در بیت زیر، سه عبارت دارالغرور، دارالسرور و دارالقرار بهترتیب کنایه از دنیا، بهشت و آخرت است:
تا کی از دارالغروری ساختن دارالسرور؟ تا کـــی از دارالفراری ساختن دارالقرار؟
(همان: ۱۴۱)
دولتی بود آن دوالی کِش عمر در کف گرفت ور نه عمّر هســت بسیار و بسی بینم دوال
(همان: ۱۹۵)
دوال به معنی تسمهی چرمی است؛ اما در بیت بالا کنایه از تازیانهی عمر بن خطاب است که با آن، تمام متخلفان قانون شرع را میزد و این «تازیانهی او در تاریخ عرب معروف است؛ همانطور که زنجیر عدل انوشیروان ساسانی در تاریخ مشهور است» (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۶: ۱۹۶).
کی توان از خلق متواریشدن پس برملا مشعله در دســـت و مشک اندر گریبان داشتن
(سنایی، ۱۳۸۵: ۲۴۴)
مشعله در دست و مشک در گریبان داشتن، هر دو تعبیر کنایی از پنهانکردن امری است که نهفتنی نیست. در عرب نیز این سخن، اینچنین دیده میشود: «هیهات تَکتَمُ فِی الظَّلامِ مشاعلُ» (ثعالبی، ۱۹۶۱: ۵۷).
ور خرد بر تو فشانند چون دان که همی
عَرَق سنگ، سوی چشمه حــیوان آرند
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۰۵)
گــــویا منظور از عَرَق سنگ همان عَرَقالحجر است که کیمیاگران قدیم از تقطیر موی سر انسان به دست میآورند و کنایه از بدترین نوع آب است. این عبارت همچنین میتواند رمزی از کمی و ناچیزی و خسّت باشد. عبدالملک بن مروان را به علت بسیاری بخل، رشحُ الحجر مینامیدند (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۳: ۲۰۰).
۳۵ تأثیر ادب عربی در شعر سنایی
۳۵۱ سنایی و عمر بن أبیربیعه
سنایی در مکاتیب خود در صفحهی ۹۰ (۱۳۸۵) عبارت «و علی الغانیات جر الذیول» را بیان میکند که در گفتن آن بدون تردید به این بیت از عمر بن أبی ربیعه نظر داشته است:
کُتِبَ القَتــلُ والقِتالُ عَلینا وَ عَلَــی المُحصناتِ جَـرُ الذُّیول
ِ (ابنربیعه، ۱۴۲۵: ۳۰۴)
(کشتهشدن و جنگیدن برای ما و هم ناز و کرشمهکردن برای زیباروان نوشته شد.)
۳۵۲ سنایی و متنبی
تأثیرپذیری سنایی از ادب عصر عباسی و بهویژه متنبی (۳۰۳-351 ق) بسیار است. سنایی نیز مانند بیشتر شاعران عربی و فارسیزبان، از تأثیرپذیری شاعر بزرگ عرب عصر عباسی، یعنی ابوالطیّب متنبی به دور نبوده است. تأثیرپذیری سنایی از متنبی به دو گونه بوده است؛ او هم اسم متنبی را در اشعار خود میآورد و هم از درونمایة شعری او استفاده میکند. سنایی میکوشد تا در اشعار خود از حکمت و دانش سرشار متنبی چه در مدایح و چه در فنون دیگر شعریاش استفاده کند. سنایی در بیت زیر به نام ابوالطیّب متنبی اشاره میکند:
دیـو در گوش هوا و هوش میگوید از پی کبـر چــون متنبی سد جد
(سنایی، ۱۳۶۳: ۱۰۵۸)
وی همچنین در این بیت از متنبی تأثیر مستقیم گرفته است:
کاری نه چنان رود که خواهد مـردم بادی نه چنان وزد که خواهد کشتی
(سنایی، ۱۳۶۳: ۲۲)
ما کلُ ما یَتمنی المرءُ یُــدرِکُه تَجرِی الرِّیــاحُ بِما لا تَشتَهی السُّفنُ
(متنبی، ۱۳۶۳: ۳۱۲)
۳۵۳ سنایی و أبونواس
شاید بتوان گفت در میان همة شاعران عرب، أبونواس تنها شاعری است که سنایی از او بیشترین تأثیر را گرفته است. سنایی هم در شیوة خمریه خود و هم در زهدیات خود از او بسیار الهام گرفته است. در این قسمت یک نمونه از زهدیات سنایی بیان میشود که به نظر میرسد در سرودنش به ابونواس و شعر او نظر داشته است:
ما غرقة عصیانیم، بخشنده تویی یا رب از عفــو نهی تاجی، بر تارک عصیانها
بسیار گنه کردیم، آن بود قضای تو شایـــد که به ما بخشی، از روی کرم آنها
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۴۰)
یَـا رَبِّ إِن عَظُمَت ذُنُــــــوبِی کَثِیـرَهً فَلَقَد عَلِمتُ بِــأَنَّ عَفوَکَ أَعـظَـمُ
(أبونواس، ۱۹۵۳: ۱۸۳)
(خدایا اگر گناهان من زیاد شد، پس بهطور قطع میدانم بخشش تو بزرگتر است.)
۳۵۴ سنایی و أبوالعلاء معری
مرد هشیار در این عهد کم است ور کسی هست بـه دین متهم است
(سنایی، ۱۳۸۵: ۷۶)
یعنی اگر مرد هشیاری در این عهد وجود داشته باشد، در امر دین به او تهمت میزنند و او را به بیدینی یا بددینی متهم میکنند. در عصر سنایی تعصبات مذهبی رواج داشت و هر روز به بهانة یک موضوع و عمل اعتقادی، جمعی را هلاک میکردند. همین سبب شده بود که روشنفکران بیشتر به بیدینی یا بددینی متهم باشند (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۳: ۲۷۷).
أبوالعلاء المعری سالها قبل از سنایی، به سبب اوضاع سیاسی خاص دورة عباسی در زمان خود، با اموری اینچنین آشنا بود. وی این سخن سنایی را به شکل تندتری بیان میکند:
إثنـــان أهلُ الأرضِ ذو عقلٍ بلا دیــنٍ وآخر دیّنٌ لا عقلَ له
(المعری، ۱۹۵۳، ۶۸۵)
(مردمان بر دو گروهاند: خردمندان بیدین و دینداران بیخرد.)
۳۵۵ سنایی و عینالقضات
دیوی که بر آن کفر همی داشت مر او را آن دیو مسلمان شد تا باد چنین بـــادا
(سنایی، ۱۳۸۵: ۴۵)
عبارت «آن دیـــو مسلمان شد» به عبارت «أَسلَمَ شِیطانِی عَلَی یَـــدِی» در صفحهی ۱۹۷ کتاب تمهیدات عینالقضات اشاره دارد (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۳: ۱۹۰).
۳۵۶ سنایی و ابوالطیب مصعبی
سنایی در بیت زیر به بیتی از ابوالطیب مصعبی نظر داشته است که در ادامه بیان میشود:
آن کرهای به مادر خود گفت چونکه ما آبی همیخوریم، صفیــری همیزنند
(سنایی، ۱۳۸۵: ۱۱۱)
و لا تَکــادُ جِیادٌ تَــــروی بِغَیر صَفِیـــر
(شفیعی کدکنی، ۱۳۷۳: ۲۰۸)
(اسبهای تیزتک بدون سوتزدن سیراب نمیشوند.)
۳۵۷ سنایی و ابنزیدون
سنایی در بیت زیر به بیتی از ابنزیدون اشاره دارد.
چه جای سرکشی باشد ز حکم او که در رویش
چو شمع آنگاه خوش باشم که در گردن زدن باشم
(سنایی، ۱۳۸۵: ۲۱۱)
و إِذا عَـــرَتها مَـرضَةٌ فَشِفائها ضـربُ الرّقاب
(البستانی،۱۴۲۹، ج۴: ۱۶۱)
(زمانیکه دچار بیماری شود پس شفای آن زدن گردنهاست.)
۴ـ نتیجهگیری
یکی از ویژگیهای بارز شعر سنایی، تأثیرپذیری او از مضامین شعر و فرهنگ عربی است. شاعر در این تأثیرپذیری، برخی از مفاهیم و ترکیبهای خاص فرهنگ و ادب عربی را با تعبیرهای زیبا و نوین و شیوا به فارسی برگردانده است. این تأثیرپذیری را به چند بخش میتوان تقسیم کرد؛ در بخش نخست، شاعر برخی از اسمهای خاص عربی را آشکارا به کار برده است؛ بهروشنی میتوان گفت که آن مضامین، ویژة شعر و فرهنگ عربی است و سنایی از آنها تأثیر گرفته است. در بخش دوم مضامینی است که بهطور قاطع نمیتوان اعلام کرد سنایی از آنها تأثیر پذیرفته است. البته به نظر میرسد او بـا هنرمندی بر آنها رنگ و لباس تازهای پوشانده است. البته شاید هم کاربرد برخی مضامین مشترک در شعرش از باب «توارد خاطر» باشد.
شـاعر به برخی از اسمهای علم اشاره میکند که ویژة شعر و فرهنگ عربی است؛ به نظر میرسد این اشاره، نشانة فرهنگ گستردهی شعری اوست؛ همچنین ابزاری برای فخرفروشی و اظهار برتری شاعر بر دیگر حاسدان و رقیبان زمانهاش است.
تأثیرپذیری سنایی از این ادبیات در اواسط قرن پنجم، نشانگر این واقعیت است که ادبیات عرب در این قرن تأثیر فراوانی بر شعر و شاعران آن روزگار داشته است؛ بهگونهایکه کمتر شاعری یافت میشود که از این ادبیات، تأثیر نپذیرفته باشد و سنایی نیز از این موضوع جدا نیست.
شاعر بیشترین تأثیر را از دورهی عباسی و بهویژه ابونواس و متنبی پذیرفته است. شاید کتابت دیوانها در عصر عباسی سبب این تأثیرپذیری باشد.