کد مطلب: ۱۱۷۸۴
تاریخ انتشار: شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۶

یادی از نوستالژی «کیهان بچه‌ها»

ایسنا: نوستالژی‌ها بخش مهمی از زندگی همه آدم‌ها را تشکیل می‌دهد؛ آدم‌هایی که امروزشان را بر پایه‌ی گذشته بنا کرده‌اند و خواه ناخواه فلش‌بک‌های امروزشان به روزهایی ختم می‌شود که قسمتی از ذهنشان را مشغول کرده است. نوستالژی‌ها برای همه خصوصاً آنهایی که در وادی هنر و ادب حضوری مستمر دارند، جایگاهی خاص دارد.

کتاب‌ها، مجله‌ها، برنامه‌های مختلف تلویزیونی و رادیویی و ساختارهایی از شهرها و ... نوستالژی‌های خیلی از آدم‌ها را در جامعه امروز تشکیل می‌دهند؛ پر از خاطره‌های خوب و بدی که غبار گذشت سال‌ها روی آن‌ها را نپوشانده است. «کیهان بچه‌ها» هم یکی از نوستالژی‌های بچه‌های دهه ۴۰ تا ۶۰ را تشکیل می‌دهد؛ بچه‌هایی که مهمترین بخش از خواندنی‌هایشان را در این مجله‌ی هفتگی جست‌وجو می‌کردند.

اما امروز کیهان بچه‌هایی که ۶۱ ساله شده، با دیروزش فرسنگ‌ها فاصله دارد؛ دیروز «کیهان بچه‌ها» را سه‌شنبه‌های هر هفته، اکثر بچه مدرسه‌ای‌ها دنبال می‌کردند، با تمام داستان‌های مکتوب و مصور و شعرهایی که از آدم‌های آشنا و غریب چاپ می‌کرد. بچگی‌های خیلی از دهه چهل و پنجاهی‌ها در سراسر ایران مملو از خاطراتی است که کیهان بچه‌ها جزئی از آن به‌شمار می‌رود.

کیهان بچه‌ها برای خیلی از نویسندگان و شاعران و تصویرگران و هنرمندانی که امروز سری بین سرها دارند هم پر است از نوستالژی، مجله‌ای که بسیاری از آنها علاوه بر خواندن، اولین نوشتن‌هایشان را با آن شروع کردند و حالا به نویسنده‌هایی بنام بدل شده‌اند.

بهمن پگاه‌راد، نویسنده‌ی ادبیات کودک و نوجوان و از روزنامه‌نگاران پیشکسوت شیرازی از آن دست نویسنده‌هایی است که اول خواننده کیهان بچه‌ها بوده و از نوجوانی، همکاری‌اش را با این مجله آغاز کرده و تا امروز و هنوز با آن مانده است.

پگاه راد در یادداشتی که به مناسبت ۶۱ سالگی کیهان بچه‌ها نوشته و در اختیار ایسنا قرار داده، نقبی به گذشته‌ی این مجله زده است و کنکاشی در حال و روز امروز آن دارد:

میراث ملی؛ دوران طلایی! 

‌‌بعضی از نام‌ها یادآور خاطراتی است که ریشه در گذشته آدم‌ها دارند و «کیهان بچه‌ها» یکی از این نام‌هاست. آدم بزرگ‌های امروزه و کودکان دیروز می‌دانند می‌خواهم از چه احساسی حرف بزنم ؛ احساس منتظر ماندن، خریدن کیهان بچه‌ها و خواندن آن. خواندن مجله‌ای با کاغذ کاهی که همین جوری هم نوعی قدیمی بودن را  القا می‌کند و این خاصیت کاغذهای کاهی است.‌‌ (عباسعلی سپاهی یونسی، روزنامه‌نگار)

‌‌به دیگر سخن، در طی دوران‌های گذشته میلیون‌ها کودک و نوجوان ایرانی هر هفته کیهان بچه‌ها را در دست گرفته و با آن زندگی کرده‌اند. به واقع این مجله متعلق به همه ایرانی‌ها و میراث ملی است. آرشیو کیهان بچه‌ها نیز گنجینه بی نظیری است که صفحات اول شناسنامه هنری بسیاری از نویسندگان، شاعران، تصویرگران و دیگر هنرمندان عرصه کودک و نوجوان را در خود به ثبت رسانده است.‌‌ (محمدحسین صلواتیان مدیرمسئول اکنون کیهان بچه‌ها)

تولد کیهان بچه‌ها 

کیهان بچه‌ها که در روز ششم دی ماه ۱۳۳۵ به همت دو معلم آن روزهای دور ‌‌جعفر بدیعی ‌‌ ناشر مجله بازی و ‌‌عباس یمینی شریف ‌‌ نخستین شاعر کودکان تولد یافت، مجله‌ای بود که با هدف سرگرم کردن کودکان منتشر شد. موضوعی که در سرمقاله اولین شماره کیهان بچه‌ها به آن اشاره شده بود: ‌‌ بالاخره رأی دادند که یک مجله برای بچه‌ها منتشر کنیم که آن را از داستان‌های شیرین و بازی‌های خوب و معماها و جدول‌های تفریحی و مطالب دیگری که دوست دارند پر کنیم و آن را طوری بسازیم که همه شما در موقع بیکاری با آن سرگرم شوید ....‌‌  

پیدا کردن راه! 

من، طی یاد داشت‌هایی که به مناسبت سالگشت‌های این مجله در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ در همین کیهان بچه‌ها نوشتم، یادآور شدم که فکر تأسیس این نشریه در آن زمان فکر خوبی بوده و نمره ۲۰ داشته، اما می‌بینیم که در ادامه توجهی به مطالب چاپ شده در آن و بحث گریز از ترجمه به جای تألیف و توجه به فرهنگ خودمان به جای فرهنگ بیگانه نشد و تنها گردانندگان آن راضی و خشنود از نشر منظم هفته به هفته آن بودند.

قدم‌های بعدی کیهان بچه‌ها نیز قبل از انقلاب که بیش از دو دهه به طور دقیق ۲۲ سال و چند ماه ادامه داشت، غیر از جنبه سرگرم کننده آن، گام‌های مؤثر و تاثیرگذاری نبود، اما نظم انتشاراتی مجله، که منجر به عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان شد، خود می‌تواند تاییدی بر جایگاه این مجله به ویژه سال‌های دهه ۴۰ باشد، یعنی نوجوانان آن سال‌ها، بعد از خرید و مطالعه دو، سه ساله آن به ناگهان به طرف کتاب‌های سازنده تألیفی و ترجمه می‌رفتند و با استفاده از آموزه‌های ملی و مکتبی راه حقیقی را پیدا می‌کردند، که حاصلش جمع بی شماری از نویسندگان، تصویرگران و شاعران دهه طلایی ۶۰ بود، که خود بعدها این موضوع را از طریق گفت‌وگو و بیان خاطرات بازگو کردند.

با این همه، قضاوت ما از روند انتشار کیهان بچه‌ها در قبل از انقلاب، در این زمانه است و به نظر می‌رسد پیشنهاددهنده‌های اولیه، راهی جز این سراغ نداشته‌اند وگرنه این اجازه به آنها داده نمی‌شد.

از بهر حفظ ایران!

البته پیداست که شاعر شیرین‌سخن کودکان، عباس یمینی شریف با شعرهای مانایش چون ‌‌ فرزندان ایران ‌‌ ‌‌یار مهربان‌‌ و ‌‌درخت‌‌ با وجود اهتماهی که به شعر و شاعری و دلسوزی پدرانه نسبت به فرزندان داشته، نتوانسته همراه دوستش جعفر بدیعی آن تأثیر شگرف را در تداوم و نشر کیهان بچه‌های پویا داشته باشد.

با این وصف به این نتیجه می‌رسیم که بضاعت این دو خالق مجله به همین مختصر بوده و اکنون که به قضاوت کار آنها نشسته‌ایم، همان مختصر یادها و لذت مرور دوران طلایی برایمان کافی است و با چشم بستن بر روی خیلی مسائل، کیهان بچه‌ها و این مجله را همان درختی می‌بینیم که یمینی شریف گفته: ‌‌ای که این جا درختی کاشتی، روح تو شاداب!‌‌ البته در این شادابی روح، هم یمینی شریف شیرین‌سخن  سهم دارد و هم جعفر بدیعی!

دوره جدید!

با این وصف کیهان بچه‌ها، قبل از پیروزی انقلاب، به مدت هشت هفته تعطیل می‌شود و نخستین انتشار بعد از تعطیلات انقلابی، به شماره ۱۱۲۷ در سال بیست و سوم حیات، بار دیگر بر پیشخان دکه‌های مطبوعاتی قرار می‌گیرد.

سردبیری عباس یمینی شریف تا شماره ۱۱۵۱ به تاریخ هفتم تیرماه سال ۱۳۵۸ ادامه می‌یابد و از شماره ۴۶ دوره انقلاب، صاحب امتیازی جعفر بدیعی نیز که در بستر بیماری بوده به پایان می‌رسد و سکان هدایت به ‌‌ وحید نیکخواه آزاد ‌‌ سپرده می‌شود.

وی جمعاً ۳۵ شماره هدایت و سردبیری این مجله را برعهده داشته و بعد از آن ‌‌ داریوش نوروزی‌‌ در ۲۱ - ۲۲ سالگی که زیاد هم با دوران نوجوانی فاصله نداشته مسئول جدید می‌شود. کیهان بچه‌ها از شماره پنجشنبه ۱۱ مرداد ۵۸ به دوران جدید قدم می‌گذارد. این مجله از شماره ۱۵۲+۱۱۵۵ به ‌‌ امیرحسین فردی ‌‌ سپرده می‌شود و داریوش نوروزی خداحافظی می‌کند.

خود امیرحسین در این باره می‌گوید: ‌‌ بعد از انقلاب، مدتی در حوزه هنری بودم، خبر دادند که کیهان بچه‌ها در آستانه تعطیلی است و کمک کنید که این اتفاق نیفتد. مسئولیت سنگینی در حوزه داشتم، گفتم نمی‌آیم، اما کیهان بچه‌ها باسابقه و پرمخاطب بود. تصمیم گرفتم هفته‌ای دو روز بیایم. از شهریور ۶۱ آمدیم تا الان؛ با کیهان بچه‌ها ماندگار شدم.‌‌

کیهان بچه‌ها که در آغاز انتشار در دی ماه سال ۳۵ با شمارگان پنج‌هزار نسخه منتشر شد، در فاصله کوتاهی به فروش رفت. موسسه کیهان شماره اول را با همان شمارگان تجدید چاپ کرد و کمتر از شش ماه بعد، تعداد شمارگان از مرز ۵۰ هزار نسخه هم فراتر رفت و به عنوان رکورد تیراژ در تاریخ مجله نویسی ایران، نام خود را ثبت کرد.  

شمارگان افسانه‌ای!

اما در دوران طلایی دهه ۶۰ این تعداد شمارگان از مرز ۳۰۰ هزار نسخه فراتر رفت، به طوری که بعضی دکه‌های فروش، بسته به تعداد نفرات کودک و نوجوان محله و اطراف خود و دیگر دوستداران عبوری حتی تا ۱۰۰ نسخه مجله نیز به نمایندگی‌ها سفارش می‌دادند و فروشندگان به لحاظ اینکه مجله به خاطر قطع کوچک آن لیز نخورد و لبریز نشود، آن را به تدریج روی پیشخان دکه قرار می‌دادند.

یعنی استقبال به حدی بود که روز دوم انتشار، این مجله نایاب می‌شد و فروشندگان اگرچه باید پاسخگوی ‌‌سین جیم‌‌های بچه‌ها می‌بودند که چرا بیشتر نیاوردی و چرا به این زودی تمام شده، در عین حال نفسی راحت می‌کشیدند تا هفته بعد و روز از نو، روزی از نو!

‌‌ حمید ریاضی ‌‌ که از همان اوایل به همراه ‌‌ رسول فلاحپور ‌‌ به یاری فردی آمده بودند، درباره تیراژ افسانه دوران طلایی می‌گوید: ‌‌ به وقت خداحافظی آقای نوروزی، وی مجله را با تیراژ ۳۰۰ هزار به ما تحویل داد. چاپ مجله دو روز طول می‌کشید و برای چاپ، برش و صحافی خیلی‌ها از بیرون موسسه به ما کمک می‌کردند و در این دهه با کمی بالا و پایین این تیراژ افسانه‌ای حفظ شد. ‌‌

با این توضیح که داریوش نوروزی در گفت و گو با ‌‌ اعظم کاوه ‌‌ که در سالگشت چهل و سومین سال کیهان بچه‌ها صورت گرفته، در پاسخ به این سئوال که چه خاطره‌ای از آن دوران، یعنی زمان سردبیری کیهان بچه‌ها دارید گفته است: ‌‌خاطره که زیاد است، اما چیزی که برایم خیلی خوشایند بوده، این بود که تیراژ کیهان بچه‌ها ۴۵ هزار تا بود و روزی که جمع ما بیرون آمد، تیراژ ۳۲۰ هزارتایی را تحویل دادیم !‌‌ 

من و کیهان بچه‌ها! 

در دوران طلایی کیهان بچه‌ها در دهه ۶۰، من در شرایطی به یاری مجله و سکاندار آن دوستم زنده‌یاد امیرحسین فردی شتافتم که کار روزنامه نگاری را در روزنامه شهرمان شیراز ‌‌ خبر جنوب ‌‌ دنبال می‌کردم و کار تولید روزانه که تا نزدیک غروب و حتی روزهایی تا شب هنگام ادامه داشت، فرصت امور ذوقی و ادبی را از من گرفته بود، اما یک نیروی خارج از توان به یاری‌ام شتافته بود که با بهره گیری از نعمت خدادادی آرامش نیمه‌شبان، علیرغم دوران جنگ تحمیلی در آن دهه به عشق کار برای کودکان و نوجوانان سرزمینم، بی خوابی را بر خود هموار کردم، ضمن این که صبوری همراه عزیزم و دو فرزندم، طی کردن این مسیر را برایم مهیا کرد . 

راز ساختمان زرد! 

اولین داستان کوتاه من در کیهان بچه‌ها در دوران طلایی به نام ‌‌ قلک ‌‌ در شماره ۲۳۴ در تاریخ ۲۸ فروردین ماه سال ۱۳۶۳ به چاپ رسید. نخستین رمان من نیز که به صورت دنباله دار در مجله چاپ شد ‌‌ راز ساختمان زرد ‌‌ بود، که چند سال بعد از چاپ در کیهان بچه‌ها، توسط کتاب‌های شکوفه، انتشارات امیرکبیر به صورت کتاب هم منتشر شد.

از جمله دیگر داستان‌های کوتاه من که در این دهه در کیهان بچه‌ها چاپ شد می‌توانم به ‌‌بهترین هدیه دنیا‌‌، ‌‌ دریای طوفانی ‌‌، ‌‌ دوچرخه مشهدی عزیز ‌‌، ‌‌ ماشین پرنده ‌‌، ‌‌ بابا اشتیاق‌‌، ‌‌ پوتین‌های جادویی آقای فرازیان ‌‌، ‌‌ کورس حاجی شجاعی ‌‌  و ده‌ها داستان دیگر که بعدها تعدادی از آنها کتاب شدند، اشاره کنم. 

یکی از ویژگی‌های این دهه طلایی، چاپ تصاویر روی جلد مجله است، که به همان شکل قبل از انقلاب، سوژه تصویرگر، به یکی از داستان‌های اصلی مجله برمی‌گشت که البته چندین سال ادامه داشت.

در این دهه علاوه بر نویسندگان و شاعران، تصویرگران بزرگی به یاری کیهان بچه‌ها شتافتند، که از آن جمله باید به ‌‌ الکس گورگیز‌‌ نقاش روس‌تبار ارمنی ساکن کشورمان اشاره کرد.

چندین داستان من از جمله ‌‌ماشین پرنده ‌‌ یا ‌‌ دریای طوفانی ‌‌ که به آنها اشاره شد، توسط این نقاش بزرگ که شاگردان فراوانی از جمله ‌‌هانیبال الخاص ‌‌ به جامعه ما تقدیم کرد به یادگار مانده که نامش را گرامی می‌دارم . 

در دوران طلایی دهه ۶۰ که به اعتقاد من تا دهه ۷۰ ادامه داشت، عمق مطالب به شعر و تصاویر در برخی شماره‌ها، این مجله را به ادبیات جهانی نزدیک می‌کرد و این عقیده را ‌‌مصطفی رحمان دوست ‌‌ نیز دارد. وی گفته است: ‌‌هر ادبیاتی که بومی شود، جهانی می‌شود ‌‌. 

در این دهه و دو دهه بعد، از تأثیر و پیگیری امیرحسین فردی، مدیرمسئول ۳۲ ساله کیهان بچه‌ها نمی‌توان به آسانی عبور کرد. در واقع او مشوق خیلی از نویسندگان، تصویرگران و شاعرانی بود که بعدها در میدانگاه هنر و ادبیات کودک و نوجوان برای خود جا پای محکمی باز کردند.

به گفته ‌‌علیرضا متولی‌‌ واقعیت این است که ادبیات کودک و نوجوان ما در همه زمینه‌های اصلی داستان، شعر، ژورنالیسم ادبی و تصویرگری در دوران بعد از انقلاب، از کیهان بچه‌ها و دهه طلایی سال ۶۰ شروع شد و آقای فردی با سعه صدری که داشت، امکان حضور خیلی از نویسندگان را در این عرصه فراهم کرد . 

مثل خودم، مثل دالی! 

اوج همکاری من با کیهان بچه‌ها در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ بود که فکر می‌کنم در یاد نوجوانان آن دهه و پدران و مادران  این دوران که اکنون خود کودکانی دارند، مانده باشد؛ اگرچه روانکاوی این مسئله چیز دیگری می‌گوید و طبق نظریه روانشناسان، نام نویسنده یک اثر زیاد در ذهن افراد سنین یاد شده نمی‌ماند و بیشتر با نام‌های قهرمانان همراهی دارند، مگر داستان‌های دنباله دار که چندین ماه هرهفته، نام نویسنده به چاپ می‌رسد و این تکرار در ذهن‌ها و چشم‌ها می‌ماند.

با یادآوری این که در دهه‌های یادشده، به ویژه دوران طلایی دهه ۶۰ علاوه بر داستان‌های کوتاه من که چاپ آنها گاه یک هفته در میان هم اتفاق افتاد، داستان‌هایی نوشتم که اغلب دو قهرمان ثابت داشتند. این دو نقش آفرین، اگرچه از جنس ما آدمها نبودند، اما تحرک آفرینی به ویژه در آن دوران جزء ذات وجودی اشان بود. اول خود همین ‌‌ کیهان بچه‌ها! ‌‌  و دوم ‌‌ دوچرخه‌‌! اغلب داستان‌های چاپ شده من درکیهان بچه‌ها همچون ‌‌ قصه مادرم!‌‌، ‌‌یک خبر دست اول!‌‌، ‌‌ مجله و پاسبان!‌‌، ‌‌ مثل خودم، مثل دالی!‌‌، ‌‌ یک عکس دست جمعی!‌‌ و ...اشاره به دوران طلایی دهه ۴۰ است.

دورانی که زندگی‌ها به زلالی آب چشمه سارها بود و بازی‌های سنتی و قدیمی بهترین لحظه‌های شادی آور برای کودکان و نوجوانان بود. آن زمان‌ها داشتن یک دوچرخه ۲۶ مدل ‌‌ هامبر ‌‌ و ‌‌ هرکوس ‌‌ آرزوی دست‌نیافتنی پسرانی بود که به دوره نوجوانی رسیده بودند، اما جیب‌های پدر خالی خالی بود. بعضی از این نوجوانان حتی در حسرت خرید همین کیهان بچه‌های پنج ریالی بودند. 

از جمله داستان‌های دوچرخه‌ای من، یکی ‌‌ دوچرخه مشهدی عزیز ‌‌ است که در شماره ۲۷۸ کیهان بچه‌ها به تاریخ ۳۰ بهمن ماه سال ۶۳ چاپ شد. در واقع من با چاپ داستان‌هایم در دهه ۶۰ و ۷۰ که زمان وقوع ماجراهای آنها دهه طلایی دوران نوجوانی ما بود، دو دوران را با هم گره زدم و تکرار در تکراری با رنگ طلا بود، برای نسل‌های متفاوت با دوران بی بازگشتی که اکنون برای همیشه در حسرت آنیم.

البته این را من تنها نمی‌گویم. بسیاری و از جمله زنده یاد فقید امیرحسین فردی معتقدند که دیگر کیهان بچه‌ها، حتی در صورت چاپ و تداوم انتشار آن، در یادها نمی‌ماند و هرگز دیگر بار خاطره نمی‌شود. فردی یکی دو سال قبل از خداحافظی، در گفت‌وگویی در پاسخ به این سئوال که ‌‌ آیا کیهان بچه‌ها هنوز هم آن جایگاه را دارد که برای نسل امروز خاطره شود؟‌‌ گفته است: ‌‌ نه! این جایگاه را دیگر نه کیهان بچه‌ها می‌تواند داشته باشد و نه هیچ نشریه مکتوب دیگر! الان با گذشته متفاوت است و بچه‌های ما جور دیگری زندگی می‌کنند . 

امروز کمتر اتفاق می افتد که بچه‌ها مجله ایی را با علاقه بخوانند. با ورود رسانه‌های دیداری، بچه‌های ما وارد عرصه دیگری شدند و همه باید تلاش کنیم که از رسانه‌های مکتوب فاصله نگیرند؛ چون در آینده به ضرر آنهاست. رسانه مکتوب، بچه را به فکر کردن وادار می‌کند. اما رسانه تصویری فرصت فکر کردن را به مخاطب نمی‌دهد؛ یک نوع پاسخگویی به نیارهای هیجانی بچه‌هاست و تفکر غنی و قوی پشت آن وجود ندارد.

آخرین داستان من!

‌‌مشق ‌‌  عنوان آخرین داستان من در کیهان بچه‌ها بود. این داستان کوتاه در دو شماره ۲۷۸۴ و ۲۷۸۵ به تاریخ ۲۰ و ۲۷ تیر ماه سال ۹۱ درست ۱۰ ماه قبل از وداع امیرحسین فردی با ما، به چاپ رسید تا آن سال‌ها نیز بگذرد و به این جا و این سال‌ها برسیم به این عشق و این رؤیا که کاش کوچک و کوچک‌تر می‌شدیم و یک بار دیگر دوران‌های طلایی  و نوستالژی را تکرار می‌کردیم...! 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST