ایران: موضوع را از تعریف «انسان شفاهی» و «انسان کتبی» شروع میکنم
و اینکه هرکدام از کدام بخش مغز خود استفاده میکنند و چه ویژگیهای برجستهای
دارند. انسان شفاهی انسانی است که از سمت راست مغزش بیشتر استفاده میکند، اما
انسان کتبی بیشتراز سمت چپ مغزش استفاده میکند. انسان شفاهی بیشتر به حافظه خود
متکی است و انسان کتبی به یادداشتهای خودش. انسان کتبی انسانی است که دقتش خیلی
بالاست و انسان شفاهی دقت کمی دارد. مثلاً انسان شفاهی در محاوره میگوید، شب میآیم
و سری به تو میزنم، یا تابستان سری به شما میزنم و... اما انسان کتبی میگوید،
ساعت 9 شب به دیدنت میآیم یا اول شهریور به دیدنت خواهم آمد.
ظهور انسان کتبی روی زمین به دورهای بازمی گردد که
گوتنبرگ دستگاه چاپ را اختراع کرد. مردم تا پیش از آن وسیله کسب اطلاعاتشان منابر
و انتقال شفاهی بود چون کتاب چیز کمیابی بود در دست ثروتمندان و معدود روحانیون و
اهل علم. سالهای متمادی دستگاه چاپ کار کرد و مردم توانستند کتاب بخوانند و
یادداشت بردارند و عادات کتبی پیدا کنند، بعد از چندین نسل که این عادات در اجتماع
نهادینه شد، رادیو به میدان آمد و دوباره فرهنگ عمومی به سمت شفاهی شدن پیش رفت.
در مورد جامعه خودمان باید بگویم، متأسفانه دستگاه چاپ
دیر به کشور ما رسید و رادیو هم البته خیلی زود آمد و نتیجه این شد که فاصله کتبیشدن
جامعه در تاریخ ما کوتاه باشد. این سیر در جامعه ما اینگونه میشود که مردم از پای
منبر خطابه بلند میشوند و پای رادیو (و بعدتر تلویزیون) مینشینند. این دوران
کتبی در جامعه ما بسیار کوتاه است. این باعث میشود که مردم ما اکثراً مردمی شفاهی
شوند. شما میبینید که حتی مثلاً در اتوبوس که مبدأ و مقصدش را در جلو و عقب آن مینویسد
اکثر مردم ترجیح میدهند از راننده مقصد را بپرسند. پیداست که در چنین شرایطی مدیر
خط هم اگر بخواهد اتوبوس کمکی بگذارد تابلوی اتوبوس را در اول خط عوض نمیکند چون
میداند که اکثر مردم توجهی به آن نمیکنند. یا مثلاً میزان خرجی که شهرداریها
برای آسفالت خیابان میکنند قابل مقایسه با مخارج و دقتی که برای نصب تابلوهای
راهنمای خیابان میکنند نیست و اگر شما یک آدرس جدید داشته باشید بعید است بدون
پرسیدن شفاهی از مردم بتوانید نشانیتان را پیدا کنید.
مجموع اینها نشان دهنده انسان شفاهی است. انسان شفاهی دقیق
نیست، حافظه تاریخی ضعیفی دارد و به همین علت قدرت نقدش هم کاهش پیدا میکند و
انسانی که قدرت نقد کمی داشته باشد طبیعتاً وضعیت اجتماعیاش هم مشخص خواهد بود.
این وضعیت انسان شفاهی است. در کشورهای جهان سوم یا عقب مانده یا عقب نگاهداشته
شده یا توسعه نیافته یا در حال توسعه ، هر نامیکه میخواهید بر آن بگذارید. کوتاه
سخن اینکه بین توسعه و کتبیبودن میتوانید رابطهای معنیدار کشف کنید.