شهرآرا: مدتهاست که سرانه مطالعه در این مرز پرگهر به سوژهای تلخ
و نخنما برای خوشمزگیهای برخی مردم در فضای مجازی تبدیل شده است و نهادهایی که عموماً
خود را متولی و همهکاره فرهنگ میدانند، نسبت به اوضاع اسفناک مطالعه ایرانیان
واکنشی جز سر تکان دادن یا در بهترین حالت ارائه بیلان کاری بیخاصیتی که عموماً
عناصری تکراری مانند برگزاری نمایشگاههای کتاب و مسابقات کتابخوانی و اخیراً
تولید برخی برنامههای تلویزیونی بیربط را شامل میشود، بروز نمیدهند. در این
میان ترویج فرهنگ مطالعه در مدیوم تلویزیون با برنامهای به سبک «برنده باش» خودش
یک تراژدی دیگر است که در مورد آن باید تکلیف خودمان را با چند نکته روشن کنیم.
یک - سالهاست که خودمان را وارثان بحق فرهنگ ایرانیاسلامی میدانیم،
اما رویکرد شبکههای پرمخاطب تلویزیون به موضوع ترویج فرهنگ مطالعه از هر ۲ زاویه
ایرانی و اسلامی نادرست و کاریکاتوری مینماید. از نقطهنظر دینی در احادیث شریف بارها
شنیدهایم که دعوت مردم به امور خیر با هر چیزی غیر از زبان بهتر انجام میشود، و
از نقطهنظر فرهنگی هم ما همان مردمی هستیم که «بردلنشسته» را مساوی با «ازدلبرآمده» قلمداد میکنیم. در دل چنین جامعهای
تلویزیون ملی ایران از مجریهای عموماً کتابنخوانش درخواست میکند تا ضرورت
مطالعه را با کلمات توی چشم مردم فروکنند و حاصلش میشود انواع و اقسام «سوتی»های
این عزیزان که مثلاً با انتشار عکسی در یک فروشگاه لوازمالتحریر تبلیغ مطالعه میکنند؛
رویکردی کاملاً فرمایشی و نصیحتگونه که فقط در حرف محقق میشود. جای سهراب خالی
که بگوید «در چراگاه نصیحت گاوی دیدم سیر».
دو - اساساً یک مقوله فرهنگی مانند کتابخوانی بیش از هر چیز دیگری
تابع اشاعه فرهنگی است؛ اما رویکرد تلویزیون به تبلیغ کتابخوانی را به وضوح میتوان
«فیک» نامید. اساساً اینکه ما فردی از جنس سلبریتی با تنپوش آنچنانیاش را مأمور
تذکر نقش پررنگ کتاب در زندگی مردم عادی کنیم، خودش یک نقض غرض غمانگیز است. طنز
ماجرا اینجاست که همین فرموده سفارشی سلبریتیها هم در مدیومی به نام تلویزیون رخ
میدهد؛ یعنی جایی که ذاتاً محل گذران اوقات فراغت و جدا شدن از دریای تفکر است.
میخ آخر به تابوت این شکل از ترویج فرهنگ مطالعه را هم باید در شکل برنامههایی
جستوجو کرد که وظیفه مورد بحث را بر عهده دارند. انگار هیچکس در این دستگاه عریض
و طویل تلویزیون حواسش نیست که دانش با اطلاعات عمومی فرق دارد و کاش همان اطلاعات
عمومی هم از دل کتابها دربیاید، نه از انبان سؤالات یک نرمافزار عقبمانده که
برای پاسخهای نادرست مخاطبش «پول» طلب میکند. سؤال اینجاست که چطور کشوری مثل
ایران از جمله معروف شهید مطهری، «ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من
بیاموزد نه اندیشهها را»، به ترویج کتابخوانی در قالب اطلاعات عمومی بیاساس
اینترنتی توسط سلبریتیهای بیگانه با کتاب رسیده است؟
سه -دم خروس این شکل فرهنگسازی شب عید و در یک رقابت ششدقیقهای بین
مجری و مهمان یکی از برنامههای نوروزی بیرونزد؛ مسابقهای که شاید بتوان آن را
بهقول امروزیها «جاست فور فان» نامید، اما زوایای پنهانش آنقدر تأملبرانگیز
بود که میشود مقالات متعددی درباره آن نوشت. در این برنامه بین مهمان و مجری یک
رقابت اطلاعات عمومی برنامهریزی شده بود که به شکل طعنهآمیزی با سنگ کاغذ قیچی
به جریان افتاد و چند نکته تراژیک دیگر را هم در دل داشت. نخست آنکه هیچ سنجه
مشخصی برای تشخیص درستی پاسخها نبود و ۲ مورد پاسخ اشتباه را حتی بیننده عادی هم، در میان قهقهههای مجری، فهمید.
در این پرسشها اول سؤال از ۳ وزیر ورزش ایران به میان آمد که مهمان برنامه نام نصرا... سجادی و
محمد علیآبادی را برد و پاسخش مورد قبول واقع شد؛ درحالیکه اولی هیچوقت از مجلس
رأی اعتماد نگرفت و دومی اصلاً در زمانی بر مسند ورزش کشور بود که وزارتخانهای
برای آن وجود نداشت.
بماند که در خلال طرح این سؤالات، مجری با لحنی کنایهآمیز کاپیتان
تیم ملی فوتبال را به دلیل ناآگاهیاش از بازی فیفا (که اگر یک پدیده ضدفرهنگی نباشد،
حتماً غیرفرهنگی است) مورد شماتت قرار داد و در جای دیگری هم، به بهانه سؤالی
درباره سیستم عامل اندروید، سیب گاززده سیستم آیاواس خود را به رخ بیننده کشید. احتمالاً
انضمام این ۶دقیقه از برنامه شب عید به مسابقه اطلاعات عمومی نازلی که پز مطالعه میدهد،
معیار خوبی برای عیارسنجی فرهنگ مطالعه ماست. جایی که مسئولان فراموش کردند عشق به
مطالعه نه از فرمایشهای مانکنهای پیچیده در کت و شلوارهای گرانقیمت، بلکه از همنشینی
مردم عادی با فرهیختگان بیادعا و تأثر فرهنگی مثبت از کتابخوانهای واقعی حاصل
میشود. برنامههای رسانهای که بخش عمده کنداکتورش را به نطقهای فرهنگی بازیگران
درجهچندم سریالهای آبکی یا خوانندههایی که قد اکثرشان هنوز به یک آلبوم هم
نرسیده اختصاص میدهد، اجازه نصیحت مردم در مورد مطالعه را ندارند.
چهار - در میان انبوه رویکردهای غلط در جامعه برای ترویج فرهنگ
مطالعه، نباید از برخی راهکارهای اصولی مفید و اغلب مهجورمانده هم غافل شد. در این
مورد «کتاب باز» قطعاً یک استثنای دوستداشتنی محسوب میشود که با بهرهگیری از
شخصیت مطلع و درعینحال بیادعایی به نام سروش صحت، که او را بهعنوان کمدین میشناسیم،
بر سر رسالت خود ایستاده است. «کتاب باز» هیاهو نمیکند و عمدتاً از مهمانانی دعوت
به عمل میآورد که بیش از سیما و شهرت، به زیور دانش آراسته باشند. شکل مکالمات
این برنامه هم سمتوسوی خودنمایی و کلیشههای تکراری نصیحتگرانه را ندارد، بلکه به
محتوای کتابها میپردازد و حاضران در استودیوی «کتاب باز» چنان از جان و دلشان
لذت فهمیدن را تشریح میکنند که مخاطب ناخواسته دلسپرده تجربه این لذت میشود.