اینجور که نمیشود وسط بدوبدوی کارهای آخر سال ـ نه اصلا وسط پریدن از روی آتش در حالی که در یک دستمان فشفشه است و در دست دیگرمان کاسهی قاشق زنی ـ یکهو بخواهید نام بهترین کتابهایی که امسال خواندهایم بگوییم و چند خطی هم درموردشان بنویسیم. این که میشود «هلو بیا برو تو گلو» و مثل همهی کارهای اهل قلم «بیمزد و منت». حالا اگر از اول فروردین میگفتید فلانی و فلانی و فلانی، از الان تا آخر اسفند هر چه خواندید، بد یا خوب، چندخطی درموردشان بنویسید، یا اصلا در دو ستون بدها و خوبها را دستهبندی کنید، جلویشان یکی دو تا ضربدرهم بزنید، مثل ستاره دادن به فیلمها؛ آن وقت یک کاریاش میشد کرد. حالا اما... چه کنیم دیگر. گردن ما کوتاهتر از هر دیواری است!
من اما میخواهم خرق عادت کنم: یعنی چند خطی در مورد کتابها و نویسندهها مینویسم، اما نیاز به اندکی کشف رمز دارد. یک زحمتی هم خوانندهی این سطور بکشد، چه میشود؟ نهایتش یک سرچ دادن در اینترنت است دیگر.
و اما کتابهای خوبی که امسال خواندم:
از کتابهای بد و خیلی بد و آنها که نه تا آخر، بلکه حتی تا صفحه ده و بیست و پنجاهشان هم نتوانستم بخوانم که بگذریم،
امسال تعداد کتابهایی که پسندیدم بسیار اندک بود. البته کاش همهی نویسندگان و اهل قلم خودشان به زبان خوش، کتابهایشان را میفرستادند دم منزل، من همینجا کتبا قول میدهم همه را دو سه روزه بخوانم. (محل نصب استیکر کروکودیل پررو!)
این را هم بگویم که در این فهرست، خبری از کتابهایی که از آنور آب آمدهاند نیست. یعنی محال است اینجا اسمی از کتاب جدید آبکنار ببرم. نظر مثبتم را هم به خودش ابلاغ فرمودم. حتی به گمانم بهش گفتم که احتمالا این کتاب را خودت ننوشتی، چون برخلاف بقیه آثارت خیلی خوب است!!! (معادل ششصد تا علامت تعجب)
و به نهصد و نود و نه دلیل کتابهای خارجی را از این فهرست قلم میگیرم.
در این فهرست همچنین نام و اثری از کتابهای چاپنشدهی دوستان اهل قلم نیست. چون اخلاق حرفهای حکم میکند نام و نشان و طرح وپیرنگ آثار جدید دوستان اهل قلم را اسپویل نکنیم. بیشتر اوقات لازم است به رویمان نیاوریم آثار چه کسانی را قبل چاپ خواندهایم. با این حساب تا همینجا کلی از کتابهایی که امسال خواندهام از رده و فهرست خارج شدند.
میماند معرفی چند تا کتاب خوبی که امسال خواندم، البته نه از نوع «هلو بیا برو تو گلو»
۱ـ مجموعه داستانی از ناتاشا امیری؛ مثل همهی کارهای ایشون، و چه بسا بهتر از کارهای قبلیشون؛ مجموعهای از شش داستان که از نظر موضوع و نثر و شروع و اوج و پایان و شخصیتپردازی و دیالوگ، تقریبا یکدست و خوب بودند. اسم مجموعه یک چیزی است شبیه «تصمیمگیری گربهها». لطفا خودتان در اینترنت سرچ دهید. اسم ناشرش را هم نمیگویم ثالث است.
۲ـ دومی، مجموعه داستانی است از بانو عالیه عطایی، همان مجموعه داستانی که حال و هوای هر هفت داستانش بسیار متفاوت است از داستانهای نویسندگان معاصرمان، با لحن و نثر و شخصیتپردازی و داستانهایی متفاوت. ناشر کتاب چشمه است. اسم کتاب «سگ» دارد و «چشم». توی اینترنت بگردید، اسم کامل کتاب را مییابید.
۳ـ کتاب سوم هم از بانویی اهل قلم است: نسیبه فضلاللهی. مجموعه داستانی که در نامش «اتللو» دارد و «تابستان». لطفا بروید پیدایش کنید. مجموعهای از پنج داستان است. بعضی داستانها طولانی بودند. اما پیرنگ و نثرو لحنشان خوب و قابل قبول بود.
من دیگر رفتم قاشقزنی. عزت زیاد.
به تاریخ بیست و چهارم اسفندالمارس ۲۴۰۰
لطفا پای مطلب از نام جعلی آذردخت بهرامی استفاده بفرمایید.