عرفات دنیز: اورهان پاموک، یکی از رماننویسانی است که امروزه هم در ترکیه و هم در تمام دنیا شناخته شده است. زیرا آثار وی نمونههای بسیار خوبی برای درک طرز زندگی غربی شده هستند. بر همین اساس، نماینده آکادمی نوبل ادبیات در مورد پاموک چنین نظری ابراز داشته است: پاموک، رمان ما را به شکل متفاوتی به خود ما ارائه کرد. پاموک، هم تمدن شرق و هم تمدن غرب را به لحاظ مضمون و صورت در آثار خود مطرح کرده است. پایه و اساس رمانهای اورهان پاموک، در مورد تاریخ و هویت عثمانی و ترک است. برای اورهان پاموک، پایهریزی هویتی که از یک سو در هماهنگی با سنت و از سوی دیگر در هماهنگی با افکار مدرن غربی قرار دارد، پایه و اساس هر چیز است. به نظر من در آثار وی، در موضوعاتی همچون تاریخ، فرهنگ و هویت، از دو منبع استفاده شده است.
اولی، تجربه پاموک از زندگی و تفکر اطرافیان وی در خصوص زندگی است. محیطی که اورهان پاموک در آن بزرگ شده است، یکی از اولین جاهایی است که به تمدن غرب تمایل نشان داده است. پاموک معتقد است: «روندِ مدرنیزه شدن از استانبول قدیم، از توپ کاپی، از شهر تاریخی فرار کرده و در پناهِ پرا تمدن خود را تأسیس کرده است. من هم فرزندِ همان تمدن هستم و امروزه با رمانهای تاریخی و توجه به تاریخ مدرن، استانبولِ قدیم را دوباره پس میگیرم. من هم فرزندِ این نگاهِ به عقب هستم.گاه به روزنامهنگارانِ خارجی که با من مصاحبه میکنند، به شوخی میگویم: «من در دنیا، تنها رماننویسِ تاریخیای هستم که میتوانم مطلبی را که نوشتهام، با حرکت انگشتم نشان بدهم. مثلاً ببینید، من میتوانم با انگشتم کاخ توپ کاپی یا خزانه را به شما نشان بدهم. این مورد، هم نشاندهنده یک سازمان توپوگرافیک است و هم در اصل نشاندهندهی نوعِ نگاهِ یک فرزندِ غربی شدهی جمهوریت، از پرا به شهرِ قدیم و عثمانی است.... در کتابهای من مسائلی از این دست وجود دارد.»
پاموک، علاوه بر اینکه در آثار خود از فرهنگ کلاسیک بهره بسیاری برده است، وقتی تحتِ تأثیرِ تفکرِ غربی شده به اطرافِ خود نگاه میکند، تنها، آن دسته از آثارِ دورانِ عثمانی را میبیند که آه از نهادش برمیآورد. به ویژه در کتاب «استانبول»، چگونگی کارکرد ذهن یک هنرمند، مواردی را که وی تحت تأثیر آن قرار میگیرد و نوع نگاه وی به دنیا را نشان میدهد. در مرحله بعدی، طرزِ فکرِ خانواده و نوع تفکر سیاسی وی، از عناصر مهمی است که در آفرینش قهرمانان رمانها اثر به سزایی دارد.
به نظر پاموک، واژهی «حزن» بهترین واژه برای توصیفِ حال و روز پایتختِ قدیمیِ امپراطوریِ عثمانی پس از انحطاطِ امپراطوری و انعکاس آن در شهر و زندگیِ انسانها است. «سرچشمه حزن استانبول، تنگدستی، شکست و گُم گشتگی است. یادبودهای باشکوهی که از دورانِ امپراطوری برجای ماندهاند، سهمِ خود را از تنگدستی میگیرند. در میان آنها فقط میتوان زندگی کرد، آنها حمایت نمیشوند و به مَعرضِ نمایش گذاشته نمیشوند. این بقایا، برای ساکنانِ حساسِ این شهر، نشاندهنده از بین رفتن شکوه و جلال و قدرتِ گذشته است. اینها نمایانگرِ غیرقابل مقایسه بودنِ حال و گذشتهی این شهر است. خانوادهی اورهان پاموک هم، پس از انحطاطِ امپراطوری، پس از مُواجه شدن با وَرشکستگی و دعوا بر سرِ ارث و میراث، سَهمِ خود را از انحطاطِ امپراطوریِ عثمانی گرفتند.
او در حالی دورانِ کودکیِ خود را در دهههای ۵۰ و ۶۰ میگذراند که امپراطوریِ عثمانی ۴۰ سال قبل فروریخته بود. او عمارتهای چوبی را به عنوان نشانهی این فُروپاشی نشان میدهد. از طرف دیگر، وی مساجد و کاخهایِ باشکوهِ دورانِ عثمانی را که صدها سال پابرجا باقی ماندهاند را نمیبیند یا به خاطر نوع نگاهش به دنیا، نمیتواند آنها را ببیند.
در کتابِ استانبول، برای خوانندهای که در دهههای ۶۰ و ۷۰ در ترکیه بزرگ شده است، استانبولی که روز به روز بزرگتر و فقیرتر میشود، قصرهایی که ویران میشوند و به جایشان آپارتمان ساخته میشود، منعکسکننده واقعیت است. در استانبولِ غمبارِ اورهان پاموک، تنها فصلی که وجود دارد شبیه زمستان است یا شاید کمی پاییز اما هیچ نشانهای از ماههای بهار که سرشار از رنگ است، وجود ندارد. حتی عشقِ اولِ خود را در تابستان تجربه نمیکند، انگار منتظر است که با سرد شدن هوا روحیه خود را بازیابد. تصاویرِ سیاه و سفیدی که برای کتابِ استانبول انتخاب شدهاند، همگی آکنده از مناظر برفی، مه آلود، خلوت، از خود بیگانه و محزونِ استانبول هستند. پاموک معتقد است که دوران کودکیاش را نه در یک شهرِ بزرگِ دنیا، بلکه با حسِ زندگی کردن در یک شهرِ بزرگ و فقیرِ حاشیهای گذرانده است. در پایانِ کتاب، این شهر و عشقِ غمبار، باعث میشوند که پاموک از ادامهی تحصیل در رشتهی معماری و نقاشی منصرف شود. بدین ترتیب او تصمیم میگیرد نویسنده شود.
منبع دوم پاموک، یک نویسنده پست مدرن بودنش است. پست مدرنیسم هم با سنت و هم با مدرنیسم در ارتباط است. هر آن چیزی که از گذشته به امروز منتقل شده و به یادگار مانده، سنت است. واژه مدرن، از واژه لاتینی modernus که از ریشه modo برگرفته شده و به معنای «حاضر، اکنون» است، اخذ شده است. مدرن به آنچه امروزه وجود دارد، صفت میبخشد. مدرنیسم پیوسته پیشتاز است و نو بودن را اِفاده میکند. نو و پیشتاز بودن تنها با از میان رفتن گذشته/ هیچ شمرده شدن گذشته ممکن است.
در حالی که، به طور عام، سنت در مقامِ میزان برای تعیینِ کیفیتِ رفتارها و کنترل خود به خودیِ جامعه به شمار میرود، در مواقعِ وقوعِ تغییر و تحول به چیزی منفور تبدیل میشود. بدین ترتیب در زمانِ مدرن، سنت به معنایِ یک مفهومِ ناخواستهی از رده خارج و تاریخ گذشته که جامعه را به لحاظِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحت فشار قرار داده است، در نظر گرفته میشود.
پست مدرنیسم به معنایِ پَسامدرنیسم یا ماورا مدرنیسم است. پست مدرنیسم جریانی هنری و فکری است که در واکنش به مدرنیسم و برپایهی نقدهایِ وارده به آن شکل گرفته است. میتوان گفت که پست مدرنیسم، دیدگاهی است که آثارِ هنری دورهی مدرنیسم را بازخواست، رد و انتقاد میکند.
نیچه میگوید: «آیا نمیتوان بدونِ نابود کردنِ گذشته و با محافظتِ جدی از آن، نو را بنیاد نهاد؟؟ پست مدرنهایِ امروزه به این سؤال جوابِ مثبت میدهند. یکی دیگر از ویژگیهایِ پست مدرنیسم که تا به امروز نیز دوام یافته است، از بین نرفتن و تداومِ پیوندها با گذشته است. پست مدرنیسم، ایماژهای سنتی را به نحوی خیرهکننده و غیرمنتظره زیر و رو کرده و در کنار هم قرار میدهد.
نویسندهی پست مدرن تمایل به بازی گرفتن عناصر اخلاقی، سیاسی یا تاریخی دارد. به تعبیری دیگر در بینشِ پست مدرنیست یک درست یا غلط مطلق وجود ندارد. حقیقت و واقعیت در تفکرِ پست مدرن، چیزی خیالی و ساختگی است.
ادبیاتِ پست مدرن، تعبیرِ گوناگونی و تعدد در یک دنیایِ واحد را به بهترین صورت در خود جای میدهد.
اورهان پاموک در حین شکلدهی کارهای خود، از سنت شرقی به عنوان یک گنجینهی باارزش بهره میبَرَد و آزادانه صورتهای مختلفِ سنت را در آثار خود به کار میبرد. از عنصرِ بینامَتنیَت که یکی از مفاهیم مهم پست مدرن است، در «کتاب سیاه»، «نام من سرخ» و دیگر آثارِ پاموک جای گرفته است. زیرا یکی از مَواردی که پست مدرنیسم به مدرنیسم خرده میگیرد، اِهمال کردنِ سنت و اهمیت ندادن به آن است. در فنِ بینامتنیت، چندین تصویر، شخصیت و داستان سنتی به امانت گرفته شده و در متنِ پست مدرن به صورتی جدید به کار بُرده میشوند.
اورهان پاموک در جواب این سوال که نویسندگانِ پست مدرن، چه دیدی نسبت به سنت دارند و آن را چگونه در آثار خود به کار میبَرند، این گونه جواب میدهد:
ادبیات شرق، ادبیات ما و تفکر عرفانی را جدی نمیگیرم، به این چیزها اعتقادی ندارم. لبخندزنان آنها را مطالعه میکنم.... سالهاست که از سنت بهره گرفته میشود و به نظر من، با حسِ وظیفهشناسی و ملیگرایی ظاهر میشود. اما من از روحِ سنت و رابطه مردم با سنت استفاده نمیکنم. ولی من بعضی از این عناصر را با حساسیت و دیدهی مدرنِ خودم در کنارِ هم قرار میدهم. «کتاب سیاه» نمونهی خوبی برای نشان دادن نحوهی استفاده از سنت است.
برنا موران پژوهشگرِ ادبیات ترکِ معاصر معتقد است که میانِ «کتاب سیاه» و سنتِ داستانهای شرق رابطهای وجود دارد و پاموک از مثنویهای تمثیلی برای توصیفِ فلسفهی عرفانی استفاده کرده است.
اورهان پاموک به طور خاص از فرهنگ ایران و عثمانی استفاده میکند، به عنوان مثال خسرو و شیرین نظامی، شاهنامه، هفت اورنگ جامی، احیای علوم غزالی، خمسهی نظامی، شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، گلستان، مخزن الاسرار، کلیله و دمنه، هزار و یک شب، مثنوی مولوی و افکار محی الدین عربی.
به نظر من اورهان پاموک توانسته با جسارت و صمیمیت خاص خودش میتواند از موضوعات گوناگون صحبت کند. هرچند بعضیها معتقدند که وی شرق را از نگاهِ غرب میبیند، ولی در دورانِ جمهوریت، مدرنیزه شدن، به مفهومِ غربی شدن به کار گرفته میشد. به این دلیل، فرهنگ و شخصیتِ کلاسیک، کنار گذاشته شد ولی پاموک با ارائهی واقعی یا ساختگیِ فرهنگ و شخصیت، ادبیات کلاسیکِ ترک و ایران را به گروه زیادی از خوانندگانِ دنیا شناساند.
منابع:
- ADRIANA ALVES DE PAULA MARTINS، «Orhan Pamuk and the Construction of Turkey» s National Memory in Istanbul Memories of a City»
- Prof. Dr. OYA BATUM MENTEŞE، «An Analysis of Orhan Pamuk» s İstanbul: Memories and the City، from the view point of its sub-texts»
- TAHSİN YAPRAK، «Postmodernizimin Orhan Pamuk» un Romanlarındaki Yansımaları»
- SULE DEMIRKOL ERTÜRK، «The City And Its Translators Istanbul Metonymized And Refracted In The Literary Narratives Of Ahmet Hamdi Tanpınar And Orhan Pamuk In Turkish، English And French»
-Ocak ۲۰۰۴ Cumhuriyet Kitap