اعتماد: به
تازگی و شاید بشود گفت همزمان با خبر برندهشدن جایزه نوبل ادبیات امسال توسط یکی
از چهرههای مطرح ترانه جهان، ترجمه مجموعهای از ترانههای او نیز با عنوان
«همچون یک خانه به دوش» روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفت. این کتاب، مجموعهای
از ترانههای خواننده و ترانهسرای شهیر امریکایی، باب دیلن است. در اکتبر امسال،
هنگامی که نام باب دیلن به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات اعلام شد، بسیاری شگفتزده
و حتی برخی به این انتخاب معترض هم شدند. مساله تعجببرانگیز این بود که از میان
نامهای بزرگی که از آنها به عنوان کاندیداهای احتمالی دریافت نوبل ادبی یاد میشد،
جایزه به کسی تعلق گرفت که هیچ نامی از او در زمینه ادبیات نبود. حرف و حدیثها تا آنجا بالا گرفت که گفته شد جایزه نوبل امسال
بر خلاف همه ادوار، نه به یک نویسنده و نه حتی به یک شاعر، که به یک ترانهسرا
داده شده است.
بیشک، ترانه سهم بسیار بزرگی از ادبیات هر کشوری را به
خود اختصاص میدهد. حتی گزافه نیست اگر بگوییم در بسیاری از موارد، تأثیر یک ترانه
گاهی بسیار بیشتر از یک رمان یا حتی یک شعر است. چه بسیار ترانههایی که موجب جنبشهای
مردمی یا حتی انقلاب شدهاند. ترانههایی که سینهبهسینه نقل و نسلبهنسل در
خاطرهها ماندگار شدهاند. حتی بسیاری از شاعران بزرگ و بعضی از برندگان جایزه
نوبل، در میان آثار خود تعدادی ترانه دارند که هرگز از اهمیت آنها غافل نشدهاند.
به عنوان مثال، میتوان به نامهای بزرگی همچون؛ یانیس ریتسوس، لنگستون هیوز و در کشور
خودمان، به احمد شاملو اشاره کرد.
«همچون یک خانه به دوش» شامل بیست و هشت ترانه از باب دیلن
است که به صورت دو زبانه و در ۱۵۸ صفحه به چاپ رسیده است. این مجموعه ترجمه شعرهای مختلف از چندین
کتاب نویسنده است که به صورت گردآوری، با برگردان بابک زمانی و توسط نشر کولهپشتی
منتشر شده است. غالب ترجمهها روان و یکدست است و مخاطب به آسانی میتواند با فحوای
کلامی سراینده آنها ارتباط برقرار کند.
تم اصلی ترانهها بیشتر حالوهوای اجتماعی دارد. هرچند
در اغلب آنها موجی از احساسات سیاسی نیز به چشم میخورد که جملگی از نگاه انتقادی
باب دیلن به همه هستی که در کانون آن انسان قرار دارد، نشات میگیرد. ترانه «چیزی
نیست مادر، فقط دارد خونم میریزد» یکی از زیباترین نگاههای شاعر است که در این کتاب
به خوبی ترجمه شده است: «تاریکی در روز روشن/ حتی بر قاشقهای نقرهفام هم سایه میافکند/
و بر آن تیغهای دستساز را، یا بر آن بادبادکهای کودکان را/ هم کسوف است و هم
خسوف/ به زودی دریایی/ که تلاش بیمعنی است/... »
ترانههای باب دیلن به داستانهایی کوتاه میمانند، با
شخصیتهایی واقعی و خیالی. هرچند بعضی عقیده دارند؛ ترانهسرایی مقولهای است
متفاوت از ادبیات و شعر و ترانه با موسیقی است که جان میگیرد. ولی واقعیت این است
که دیلن در بیش از نیم قرن فعالیت هنری خود، ترانههایی نوشته است که میتوانند
مستقل و بدون موسیقی و روی کاغذ بر مخاطب تأثیر بگذارند: «اگر هنوز خاطرت باشد/
قرارمان این بود که یکدیگر را ببینیم و صبوری کنیم/ میخواهم بار و بندیلم را باز کنم/
و پیش از آنکه فرصت از دست رود، بنشینم/ هیچکسی به سوی تو نمیآید/ که قصهای دیگر
بسازد/ و تو میدانی که ما باید یکدیگر را بازمییافتیم/ اگر هنوز خاطرت باشد/... »
عاشقانههای دیلن نیز مانند فضاهایی که در ترانههای
اجتماعی- سیاسیاش میآفریند، از جذابیتی خیرهکننده و در عین حال تاثیرگذار
برخوردار است. مهارت کلامی، شوخ طبعی، تفسیر شرایط اجتماعی، کاربرد ماهرانه
قافیه و استعاره از دیگر ویژگیهای بارز اشعار دیلن است. شاید انتقال این مهارتها
آنگونه که در زبان اصلی دیده میشود، در ترجمه آنها چندان به چشم نیاید اما با اندکی
تأمل بیشتر، به وضوح میتوان این چیرهدستیها را در زبان و دریافتهای شاعرانهاش
احساس کرد.
بعضی از کارهای دیلن به عنوان سرود در جنبشهای اجتماعی
دهه شصت مطرح شده است. تاکنون جوایز متعددی از جمله گِرمی و گلدن گلوب و حتی جایزه
اسکار را نیز دریافت کرده است. در سال ۱۹۹۹ در فهرست صد چهره تاثیرگذار قرن بیستم از نظر مجله تایمز شناخته
شده است. خلاصه اینکه در پنج دهه اخیر، دیلن همواره در امریکا به عنوان یک پدیده
مطرح بوده است. شاید دریافت جایزه نوبل توسط دیلن مانند آمدن وی روی صحنه با آن گیتار
الکترونیک، فصلی تازه را اینبار در ادبیات رقم میزد اما، او حتی برای دریافت جایزهاش
در مراسم اهدای جوایز آکادمی نوبل شرکت نکرد. این حواشی وقتی شدت گرفت که دیلن از
پاسخگویی به تماسهای آکادمی برای مدت طولانی خودداری کرد. یکی از اعضای این آکادمی
او را «متکبر و بیادب» خواند. با این حال دیلن سرانجام خوشحالیاش از دریافت چنین
عنوانی را ابراز کرد و گفت؛ پس از شنیدن این خبر زبانش بند آمده بود.
او همچنین اعلام کرد در صورت امکان برای دریافت جایزهاش
به استکهلم خواهد رفت. اما سرانجام جای او پتی اسمیت این جایزه را از طرف باب دیلن
دریافت میکند. برخی از ترانههای او توسط بسیاری از خوانندگان مشهور دوبارهخوانی
شده که از جمله آنها میتوان به «از فراز برج دیدبانی» که توسط جیمی هندریکس اجرا
شده اشاره کرد.
اما با وجود شهرت و محبوبیت او، نظرات درباره اعطای مهمترین
جایزه دنیای ادبیات به او متفاوت بوده است. «ماریو بارگاس یوسا» نویسنده مشهور پرویی
و برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۱۰
در این باره گفت؛ «باب دیلن بیتردید آهنگساز و خواننده توانایی است، اما نویسنده
مهمی محسوب نمیشود. اعطای این جایزه به دیلن نمایانگر سطحیشدن فرهنگ در روزگار
ما است. »
برنارد کوهن ۸۲ ساله اما پیش از مرگش، از تعلق گرفتن این جایزه مهم به همتای
موسیقیدان خود ابراز خوشحالی کرد و گفت: به نظر من دادن این جایزه به «دیلن» مثل آویختن یک مدال روی اورست به خاطر بلندترین قله جهان
بودنش است.
با همه این اوصاف اما، چیزی که قابلانکار نیست این است که
باب دیلن صدای یک نسل است؛ نسلی که در دورهای، به عنوان نسل آرمانگرا توصیف شده
است. نسلی
که در دهه شصت میلادی با موسیقی آل. اس. دی. عشق و گل، میخواست با مصرفگرایی،
جنگ و بمب اتم مبارزه کند. ترانههایی مانند: دمیدن در باد، خدایان جنگ و ناقوسهای
آزادی تبدیل به سرودهایی اعتراضی و انقلابی، نهتنها در امریکا بلکه در سراسر
جهان، شدند؛ «شاید این پرتوی خورشید است/ که بر تقاطعی که من ایستادهام میتابد/
یا شاید چیزی مانند تغییر فصل باشد/ اماای مادر، تو همیشه در خاطرم خواهی ماند. »