کد مطلب: ۱۰۳۰۳
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۶

سفرنامه‌ها روشنگر زوایای پنهان تاریخ

سایر محمدی

ایران: «بدایع‌السمر و وقایع‌السفر» عنوان کتابی است به قلم شیخ الرئیس ابوالحسن میرزاقاجار، فرزند هفتمین پسر فتحعلی‌شاه قاجار، که سید مرتضی آل‌داود این نسخه خطی را در کتابخانه آستان قدس رضوی پیدا کرد و ضمن تصحیح و توضیح، متن آن را در انتشارات مگستان منتشر کرد.سیدمرتضی آل‌داود متولد ۱۳۲۹ خور و بیابانک از توابع اصفهان، فارغ‌التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی است و به‌تازگی دوره کامل مجله یغما را در ۳۲ مجلد گردآوری و از سوی انتشارات مگستان به بازار عرضه کرد، مجله‌ای فرهنگی- ادبی که به مدیرمسئولی حبیب‌یغمایی شاعر، انتشارش را از سال ۱۳۲۷ آغاز کرده بود. سید مرتضی آل‌داود که برادرزاده حبیب یغمایی است انتشار دوره مجله یغما را وظیفه فرهنگی خود می‌داند. وی در کارنامه‌اش تألیف کتاب‌هایی چون «دلتنگی‌ها» در شش دفتر، «شوراب» و «گذری در سرزمین گرگ»، مجموعه داستان «من به ری مانده...» را دارد و در زمینه تصحیح نیز «سیاستگران دوره قاجار»اثر احمد خان ملک ساسانی، «سفرنامه حج میرزا داود» از اعتماد الدوله وزیر وظایف، «این قصه کهن» برگزیده مراثی احمدصفایی جندقی و... را منتشر کرده است.

آقای آل‌داود، الان چه‌کاری در دست نوشتن یا انتشار دارید؟
از مجموعه دلتنگی‌ها که تاکنون شش دفتر آن منتشر شده، دفتر هفتم را در دست آماده‌سازی دارم که بزودی منتشر می‌شود. می‌دانید انتشار دلتنگی‌ها را که شامل هم خاطره است و سفرنامه، هم داستان، هم بررسی اوضاع فرهنگی اقتصادی خور و بیابانک از سال ۹۱ شروع کردم و تا سال ۹۴ شش دفتر آن چاپ و عرضه شد و حالا دفتر هفتم را در دست چاپ دارم.
علاوه بر این یک جلد یادنامه برای حبیب یغمایی، شاعر و مدیر مجله یغما (۱۲۸۰- ۱۳۶۳) تدارک دیده‌ام که ۴۱۰ نفر از نویسندگان و صاحب‌نظران که در طول سی و یک سال انتشار این مجله با یغمایی همکاری داشتند که اغلب‌شان هم جزو نویسندگان تراز اول کشورند، شرح حالی تحلیلی از هر یک تهیه کرده‌ایم همراه با بررسی آثارشان. این کتاب را به‌عنوان جلد سی و دوم مجله یغما و همراه با آن منتشر می‌کنیم.
گویا علاقه‌خاصی به سفر و سفرنامه‌نویسی و سفرنامه نویسان دارید؟ این علاقه‌از کجا ناشی می‌شود؟
در زمانی که ما یعنی من و برادرانم، محصل بودیم و در زادگاه خود تحصیل می‌کردیم پدرما اهل کتاب بود و دلمشغولی‌اش غالباً مطالعه سفرنامه‌ها بود و طبیعتاً علاقه خاصی به سفرنامه‌ها داشت. بنابراین، این‌علاقه خود به خود به ما هم منتقل شد، یادم هست درباره نخستین سفرنامه‌ای که پدر برای ما تعریف می‌کرد و ما هنوز سواد خواندن نداشتیم، سفرنامه ابن بطوطه بود، بخش‌های جالب این سفرنامه را برای ما می‌خواند و تعریف می‌کرد همین باعث شوق و اشتیاقی در ما می‌شد که بعدها ما برادرها هم توجه ویژه‌ای به سفرنامه‌ها داشته باشیم.
از جمله کتاب‌هایی که در طول سال‌های گذشته منتشر کردید، یکی کتاب «بدایع‌السمر و وقایع‌السفر» به قلم شیخ‌الرئیس ابوالحسن میرزا قاجار بود که در سال ۹۴ آن را تصحیح و چاپ کردید.
این کتاب جزوه کوچکی بود که در کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می‌شد، البته من در مقدمه کتاب مشخصات این نسخه خطی را نوشتم. زمانی که من در مشهد سکونت داشتم به این نسخه دسترسی پیدا کردم و در روزنامه توس سال ۱۳۷۰ به صورت پاورقی آن را منتشر می‌کردم. موضوع این کتاب مأموریتی است از طرف حاکم خراسان آصف الدوله که شیخ‌الرئیس پیدا می‌کند تا برود بین معاندان و کسانی مانند شجاع‌الدوله حاکم قوچان تا از اردوی معاندان گزارش تهیه کند و آنها را به دولت نزدیک کند. تقریباً در این مأموریت هم موفق بوده‌است.
در مورد اهمیت کتاب «بدایع‌السمر...» و نویسنده‌اش شیخ‌الرئیس چه اطلاعاتی دارید؟
ارزش این سفرنامه در این است که شهرهایی که در فاصله مشهد تا قوچان قرار داشت معرفی می‌شود. بعد هم به مسائل تاریخی و نژاد کرد زعفران لو می‌پردازد که چه موقعیتی داشتند و در آن خطه چه کردند. به هر حال گوشه‌هایی تاریک از تاریخ ایران را سفرنامه‌هایی مثل این روشن می‌کنند. شیخ‌الرئیس نویسنده این کتاب هم از شاهزادگان قاجاریه بود، با اینکه یک شاهزاده بود و قاعدتاً می‌باید وفادار و وابسته به این خاندان باشد ولی در دوران مشروطه و آزادیخواهی علم مخالفت با خاندان قاجار بلند کرد. مدتی هم تبعید شد و به عشق آباد بعد به استانبول رفت...
شیخ‌الرئیس در همان ایام با وجود اینکه فرزندهفتمین پسر فتحعلی شاه قاجار بود به جامه روحانیت درآمد. تبعید در استانبول این امتیاز را داشت که ناراضیان حکومت قاجار در امنیت بودند و سلطان عبدالحمید ثانی به نوعی از ناراضیان حکومت قاجاری حمایت می‌کرد چون می‌خواست با سیاست خود اتحادی عظیم بین مسلمانان برای مقابله با دشمنان اروپایی به وجود بیاورد.
شیخ‌الرئیس پس از استانبول و مدتی اقامت در ترکیه به ایران بازگشت و به نمایندگی دوره دوم مجلس شورای ملی انتخاب شد، این مقارن زمانی است که محمدعلی شاه به دستور لیاخوف مجلس را به توپ می‌بندد و شیخ الرئیس هم دستگیر می‌َشود و شکنجه‌های فراوانی می‌بیند. در زندان یک رباعی خطاب به شاه سرود و بابت همین رباعی مورد بخشش قرار می‌گیرد و آزاد می‌شود و سرانجام از ایران مهاجرت کرد.
با چه انگیزه‌ای به سراغ مجله یغما رفتید و دوره کامل این مجله فرهنگی- ادبی را تجدید چاپ کردید؟
من برادرزاده حبیب یغمایی‌ام. در ایامی که دانشجو بودم یعنی از سال ۱۳۵۰ مراوده‌هایی با این مجله داشتم و خود به‌خود علاقه‌ای نسبت به این مجله در من به‌وجود آمد. از طرفی به‌علت نایاب بودن آن و نیاز اهل فن و جامعه علمی کشور به آن محسوس بود، همین باعث شد که من با اجازه ورثه مرحوم یغمایی و موافقت و مساعدت وزارت ارشاد این مجموعه را که آثار ارزشمند تشخیص دادند، منتشر کنم. من بابت مساعدتی که در این راه به من شده وظیفه خود می‌دانم از مسئولان ارشاد بویژه از آقای صالحی معاونت محترم فرهنگی وزارت ارشاد تشکر و قدردانی کنم. به‌هر حال مجله یغما سندی است از فرهنگ و ادب ایران که در هیچ زمانی وابسته به حکومت نبود. به قول باستانی پاریزی این مجله صغیر به اندازه یک دانشکده ادبیات به فرهنگ و ادبیات این کشور خدمت کرده است.
در نخستین شماره مجله یغما یعنی مربوط به تاریخ ۱۳۲۷ در سرمقاله‌اش به قلم حبیب یغمایی می‌خوانیم: «هیچ‌گاه مجموعه و مجله جدی آن رشد و رسیدگی را نیافته که ریشه بدواند و به پای خود بایستد و خواهندگان و مشتریانی پیدا نکرده که به حداقل درآمد آن با هزینه برابر افتد.» این وضع تا امروز که حدود هفتاد سال از آن می‌گذرد همچنان ادامه دارد.
مجله یغما در زمانی که حبیب یغمایی زنده بود ماهیانه دو هزار نسخه منتشر می‌شد که در مقایسه با امروز انصافاً خوب بود. از این دو هزار نسخه، هزار نسخه به خارج از کشور فرستاده می‌شد و هزار نسخه هم در داخل توزیع می‌شد. به هر حال هیچ وقت مجله یغما به لحاظ اقتصادی مجله‌ای خود کفا و سودده نبوده است. حبیب یغمایی در طول سال‌ها انتشار این مجله، آن را با خون دل اداره می‌کرد و تعداد کارمندانش در هیچ زمانی از دو نفر تجاوز نمی‌کرد. به هر حال یغما یک مجله فرهنگی- ادبی بود و مشتریان خاص خودش را داشت، با همه این اوضاع همیشه از نخبه‌ترین چهره‌ها برای حضور در این مجله دعوت می‌کرد و از آنها مطلب می‌گرفت. کسانی مانند فروغی، دهخدا، جمالزاده، زریاب خویی، زرین کوب و... کسانی که در فرهنگ و ادبیات این سرزمین استخوان خرد کرده‌اند و در این آب و خاک ریشه دوانده‌اند. این‌ها نویسندگان مجله یغما بودند.
ارزش و اهمیت مجله یغما در عصر حاضر چیست؟ چه ضرورتی شما را به تجدید چاپ آن ترغیب کرد؟
در مجامع دانشگاهی و در حوزه تحقیقات رسانه‌ای کمبود مجله یغما کاملاً محسوس بود. همین امر باعث شد که به تجدید چاپ این مجله در ۳۱ مجلد اقدام کنم. نخست با این پیش فرض کار را شروع کردم که ممکن است به لحاظ اقتصادی متضرر هم بشوم. ولی در جریان کار متوجه شدم این گونه نیست. وقتی دخل و خرج آن رامحاسبه کردم، دیدم متعادل است. به هر حال از انتشار آن راضی‌ام. و کاری بود که باید به انجام می‌رسید. چندان در فکر سود و زیان آن نبودم. که اگر غیر از این بود به دنبال چاپ یک کتاب عامه پسند و پرفروش می‌رفتم و متحمل این هزینه سنگین نمی‌شدم.
باتوجه به اینکه یکی از ناشران دوره مجله «راهنمای کتاب» را در ۲۰ مجلد و دوره مجله «فرهنگ ایران زمین» را در ۱۵ مجلد با هزینه سنگین چاپ کرده بود، اما به‌لحاظ بازگشت سرمایه موفق نبود...
من در جریان چاپ دوره مجلات راهنمای کتاب و فرهنگ ایران‌زمین بودم، اما مجله یغما را در زمان حیات حبیب‌یغمایی انتشارات احمد علمی چاپ دوره‌کرد به جلد پنجم که رسیده بود یغمایی درگذشت. ولی آقای علمی کار را زمین نگذاشت و جلدهای بعدی را چاپ کرد. یعنی ۳۱ جلد را تجدید چاپ کرد و چون در بازار مورد توجه و علاقه جامعه قرار داشت چاپ علمی دوره مجله یغما خیلی زود به فروش رفت و نایاب شد. مرحوم ایرج افشار هم یک جلد دیگر به آن افزود که جلد ۳۲ مجله یغما را تشکیل داد. در واقع جلد ۳۲ خاطراتی است از نویسندگان و اهل قلم که با حبیب یغمایی داشتند و زحمت گردآوری و تدوین آن را آقای افشار به عهده گرفت.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST