کد مطلب: ۱۱۵۰۵
تاریخ انتشار: سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶

پیام‌آور اخلاق

بامداد لاجوردی

اعتماد: درباره جایگاه و منش پیامبر در تاریخ اسلام سخن‌های بسیار رفته است. بدون تردید امروز همه مسلمانان خود را متعهد و مؤمن به تداوم میراث و سنت و کتاب پیامبر می‌دانند با این وجود نباید از اهمیت شخصیت پیامبر به عنوان یک منادی رحمت و اخلاق در جامعه عربستان غافل شد. فیض حضوری که با میلاد ایشان آغاز شد.

عبدالله ناصری، پژوهشگر تاریخ اسلام در این گفت‌وگو به تحلیل جغرافیایی سیاسی سرزمین‌های اسلامی و اسلام سیاسی در پیش و پس از حیات پیامبر (ص) می‌پردازد که در ادامه می‌آید.

 

از نظر شما مهم‌ترین مأموریت پیامبر (ص) در زمان حیات‌شان چه بود؟

وجه شاخص مانیفستی که پیامبر (ص) از جانب خدا برای ابلاغ آن مأمور شده بود، گفتمان انسان‌سازی و رشد اخلاق انسانی و هدایت انسان‌ها به سمت و سوی اخلاق بود؛ پیامبر (ص) مبعوث گردید تا اخلاق انسان را کامل کند. هرچند در این باره بسیاری از سنتگرایان این پرسش را به میان می‌کشند که اساساً اخلاق ذیل دین قابل طرح است یا نه؟ و همین اشکال را نواندیشان دینی از زاویه دیگر و به زبان دیگری مطرح می‌کنند.

اخلاق امری فرادینی است، اما آموزه‌های دینی می‌گوید که نه تنها اخلاق بلکه اصولی مانند عدالت که عمدتاً پیشادینی هستند در گفتمان قرآن قرار دارند. به همین جهت پیامبر(ص) می‌گوید من برای اتمام مکارم اخلاقی آمده‌ام. البته قرآن نیز در آیات متعددی این راهبرد را به پیامبر(ص) ابلاغ می‌کند و خطاب به ایشان می‌فرماید، تو پیامبر اخلاق هستی. این بر همه روشن است، اگر خدا اراده می‌کرد می‌توانست همه را مسلمان و امت واحدی را ایجاد کند و همه را به ایمان وا می‌داشت. تعبیری که از این مهم می‌توان داشت این است که برخلاف نظر کسانی که مبتنی بر فهم سنتی خودشان، کثرت‌گرایی را در گفتمان دینی نفی می‌کنند، نص صریح آیات قرآن و سیره پیامبر (ص) نشان می‌دهد تکثر به اشکال مختلفی پذیرفته شده است. به همین ترتیب در سیره پیامبر (ص) نیز دیده می‌شود، وقتی پیامبر (ص) از مکه به مدینه هجرت کردند، ایشان عملاً ساختار قبیلگی را به امت واحد تبدیل کردند و در پی آن مروج ارزش‌های اخلاقی و انسانی مانند برابری بودند و مردم را به وانهادن ارزش‌های قبیله‌ای در جامعه عرب تشویق می‌کردند.

آیا پیامبر (ص) برای نیل به این هدفش نیاز به ابزار سیاسی داشت؟

در این مورد هم برخلاف تعابیر برخی سنت‌گرایان دینی یا متن‌گرایان دینی که اصرار دارند در مدینه پیامبر (ص) تشکیل حکومت داده است باید گفت پیامبر در مدینه به هیچ‌وجه ملزم به تشکیل حکومت دینی نبود، بلکه زمانی‌که ادامه حضور پیامبر در مکه به دلایل سیاسی اجتماعی ممکن نبود ایشان تصمیم گرفتند به مدینه بروند. وقتی پیامبر اسلام (ص) وارد مدینه شدند، با یهودیان و بت‌پرستان شهر به عنوان دو گروه بزرگ این شهر روبرو شدند. واکنش پیامبر (ص) به جامعه آن زمان مدینه حائز اهمیت است. حضرت محمد (ص) با یهودیان و بت‌پرستان پیمان‌نامه شهروندی می‌بندد و نکته قابل توجه آن است که ایشان در هیچ کدام از بندهای این پیمان‌نامه آنان را ملزم به پذیرش اسلام نمی‌کنند. در عوض تاکید پیامبر (ص) بر این بود که آنها در آیین خود آزادند و تنها باید بابت خدمات و ایمنی‌ای که استفاده می‌کنند، مالیاتی بپردازند. لذا مادامی که آنها این پیمان را زیر پا نگذاشتند، پیامبر چیزی را بر آنها تحمیل نکرد.

هرچند قریش از همان سال دوم حملاتی را انجام داد و یهود نیز در جنگ‌های خیبر و احزاب پیمان را شکست و پیامبر (ص) ناچار شد با آنها برخورد کند. حتی پیامبر در این جنگ‌ها هم اصرار داشتند به خارج از مدینه بروند تا کمتر کشته شوند، لذا آن آماری که در متون مستشرقین آمده، نسبت به واقعیتی که در مدینه رخ داده مبالغه‌آمیز است.

بنابراین پارادایمی که پیامبر (ص) به عنوان اسلام معیار تکلیف کرد این بود که خداوند هیچ‌گونه تکلیفی برای اسلام و ایمان‌آوردن معین نکرده است، بلکه پیامبر (ص) فقط مأمور ابلاغ بوده‌اند. پیامبر اسلام (ص) به دنبال آن بودند مسیری را برای مردم مشخص کند و نشان دهد صلاح و رستگاری تنها در پذیرفتن راه اسلام است. به همین دلیل ماهیت جنگ‌های پیامبر دفاعی بود - البته جنگ بدر تحلیل دیگری دارد که باید در فرصتی جداگانه به آن پرداخته شود - بنابراین پیامبر (ص) فقط به دنبال ساخت، رشد و بلوغ انسان بودند.

بعد از رحلت پیامبر چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

در تاریخ اسلام با رحلت پیامبر (ص) وارد گفتمان دیگری می‌شویم اگرچه این چرخش گفتمانی در دوره خلیفه اول کامل تجلی پیدا نمی‌کند ولی در دوره خلیفه دوم این ساختارهای چرخش گفتمانی شکل می‌گیرد. در این دوره برای آنکه بتوانند بر امر سیاست مستولی شوند و آن مسیری که در سقیفه شکل گرفته بود با استحکام بیشتر ادامه پیدا کند ساختارهای اداری جدیدی را بنیان‌گذاری کردند یا به تعبیر برخی نواندیشان دینی نهاد دینی، اسلام سیاسی را شکل دادند. در این دوره بر اساس برداشت‌هایی که از رفتار و سنت پیامبر (ص) ساخته شده بود، به تدریج منش و روش واحدی برای اداره جامعه تجویز شد و از اینجاست اسلام تاریخی ظهور و بروز پیدا می‌کند- جز دوره حضرت امیر (ع) که مستثنی است- حتی در دوره حضرت امیر(ع) باید توجه داشت در جامعه‌ای که امیر المومنین(ع) بر آن حکم می‌کند جز اقلیت محدودی که با گفتمان نبوی آشنایی دارند اکثریت جامعه به دنبال بازگشت به عقب-یعنی دوران جاهلی- هستند و هرچند گفتمان امام علی (ع) در تداوم پیامبر (ص) قرار دارد اما اکثریت تحت تأثیر بازگشت به دوران پیش از پیامبر (ص) قرار گرفته بودند به همین خاطر امام (ع) تمام دغدغه ۵ ساله‌اش به درون جامعه مسلمان شده فکر می‌کند و هیچ نوع عملیات برون مرزی از سوی ایشان نمی‌بینیم بلکه تمام جنگ‌های حضرت، با مخالفین و معارضین داخلی است. هرچند تمام تلاش امام بر این است که جنگی اتفاق نیفتد اما در نهایت جنگ‌هایی رخ می‌دهد و غاصبان روند خلافت چهره جدیدی از سلطنت اسلامی یا حکومت موروثی را بنیان گذاشتند و با امام درگیر شدند و امام علی (ع) نیز حملات آنها را پاسخ می‌داد. جنگ، غارت و شبیخون‌ها و نبردهای نامنظمی که از جانب دشمنان امام صورت می‌گرفت از جمله این اقدامات است که در آنها هجمه و حمله از جانب دشمنان امام علی (ع) صورت می‌گرفت و ایشان در موضع دفاع قرار داشت.

اما بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) شاهد گسترش جغرافیایی اسلام و تعدد فتوحات هستیم. به نظر می‌رسد عامل بازدارنده اعراب برای این فتوحات پیامبر اسلام (ص) بوده است.

جز در دوره ۵ ساله پایانی عصر خلفای راشدین که هیچ میلی به فتح سرزمین‌های جدیدی وجود نداشت در دوره‌های پیش و پس از آن فتح سرزمین ابزاری برای تأمین معیشت و غنایم می‌شود و فتوحات جنبه اقتصادی پیدا می‌کند. مخصوصاً برای اعراب از نظر اقتصادی کم‌توان، سرزمین‌های جدیدی همگی از نظر کشاورزی حاصلخیز بودند و این فرصت‌ها در آن نظر آنها جذاب بود. فتوحات تا اوایل عصر عباسی ادامه پیدا می‌کند و رسیدن به سرزمین‌های پرمحصول مانند ایران برای اعراب اهمیت پیدا می‌کند.

از سویی دیگر اصرار حکومت بر انجام فتوحات به این دلیل بود که جامعه دچار پرسشگری نشود و به ابهام ذهنی مبتلا نگردد و تنها درگیر مشغله‌ای جدی به نام فتوحات باشد. این روند ادامه پیدا می‌کند منتها تمام دوره تاریخی اسلام را در بر می‌گیرد و ادبیات نظری کشورگشایی در اسلام تاریخی و سنت تاریخی مبنای آموزه‌های دینی وارد و سپس در متون تاریخی، تفسیری، حدیثی و قانونمند و قاعده‌مند می‌شود، و عموماً اهل تسننی که طی چهارده قرن قدرت را در اختیار داشتند، مانیفست جدیدی از اسلام تاریخی را تولید و منتشر می‌کنند که حاوی مضامینی مبتنی بر کشور گشایی است.

چه عاملی باعث شد اعراب فتوحات خودشان را تا این حد گسترش دهند؟

وعده ورود به سرزمین‌های حاصلخیز، انگیزه قبایل عرب برای مشارکت در جنگ را دو چندان می‌کرد. لذا وقتی جنگ اعلام می‌شد قبایل به راحتی تمکین می‌کردند و وارد سرزمین‌های جدید می‌شدند و به دلیل حاصلخیزی منطقه جدید بازنمی‌گشتند چون مایل نبودند به سرزمین‌های خشک سابق‌شان بازگردند. روشن است فتح سرزمینی به قصد منابع اقتصادی دور از گفتمان نبوی بود؛ مردم جزیر\العرب وارد تجارت و دامداری می‌شدند و با فتح سرزمین‌های جدید منابع اقتصادی جدید برای آنها فراهم می‌شد.

بنابراین بعدها در متون تاریخی ادعاهایی شکل گرفت تا رفتارهای خلفای سه‌گانه اول و خلفای اموی و عباسی را به رفتارهای پیامبر (ص) شبیه‌سازی کنند و لذا تفسیر قالبی از آیه جهاد صورت گرفت و ادعا شد همه جهادهای پیامبر (ص) ابتدایی بود در صورتی که حقیقت این است جهادهای پیامبر (ص) هیچ کدام ماهیت ابتدایی نداشت. اما این تفسیر تا عصر عباسیان قوت داشت و در نتیجه سرزمین اسلام از چین تا اقیانوس اطلس رسید و اعراب وقتی وارد این سرزمین‌ها می‌شدند آنجا را موطن خودشان انتخاب می‌کردند و در آنجا مستقر می‌شدند.

به همین ترتیب به نظر می‌رسد تعدد تفاسیر هم بعد از رحلت حضرت محمد (ص) رشد چشمگیری پیدا می‌کند.

تفسیر خیلی سریع اتفاق نمی‌افتد. هرچند از تعبیر تفسیر برداشت‌های مختلفی قابل طرح است؛ مثلاً در دوره خلفای راشدین بخشی از غنایم جنگی طبق دستور خلیفه دوم به فاتحین داده می‌شد در حالی که پیش از آن سنت بود که غنایم جنگی به دیوان بازگردد. یا بر اساس قاعده ائتلاف قلوب بخشی از هزینه مسلمانان برای جذب غیرمسلمین به این آیین ادامه پیدا می‌کرد اما در این دوران این روند کند و متوقف می‌شود.

به همین ترتیب در جنگ صفین، شاهد شکل‌گیری نحله جدید کلامی خوارج ناشی از برداشت‌ها و تفسیری غلط از قرآن هستیم. باورمندان به این نحله ادعا می‌کردند حکم فقط حکم خداست و بحث برداشت از آیات قرآن درباره عاقبت مرتکب گناهان کبیره و تعریف مسلمان و کافر و فاسق رشد کرد. اما از قرن دوم به بعد دایره تفسیری گسترده شکل می‌گیرد و در این زمان از تفاسیر قابل اطمینانی که به ائمه (ع) نسبت داده می‌شود می‌توان صحیفه سجادیه یا برخی ادعیه مانند دعای کمیل، نیایش عرفه یا ابوحمزه ثمالی را نام برد و ما جز اینها منابع زیادی در اختیار نداریم و مابقی چیزهایی است که از قرن دوم به بعد وجود دارد.

علت محدودیت منابع معتبر از ائمه (ع) چیست؟

خلیفه دوم به منع کتابت دستور داده بود و این دستور یک قرن تا آغاز عمر بن عبدالعزیز ادامه پیدا کرد تا زمانی که او دستور داد کتابت آزاد شود. به همین خاطر در قرن اول عملاً به دلیل منع قانونی خلیفه دوم از کتاب و شعار «کتاب قرآن ما را بس است» هیچ نوع نوشته‌ای وجود ندارد و هرچه هست شفاهیات است. بعد از صدور مجوز کتابت، جعل حدیث اتفاق می‌افتد و بسیاری از این جعلیات به عنوان اسرائیلیات یاد می‌کنند. این جعلیات هم در متون تفسیری و هم در متون حدیثی وارد شد. ریشه جعل احادیث در تاریخ اسلام ریشه در اسفار پنجگانه تورات دارد که از طریق ترجمه عهد عتیق در قرن دوم وارد شد یا از طریق یهودیان کعب الاحبار و عبدالله بن سلام این متون را وارد منابع کردند. بعد از پیامبر (ص) بلافاصله آنچه در فرهنگ مکتوب می‌بینیم آن چیزی نیست که مطمئناً رخ داده باشد و برخی قصه و مجعول هستند.

یک نکته دیگر باید توجه کرد که هنوز رگه‌های آن در تاریخ فرهنگ اسلام وجود دارد. ما از حیات تاریخی پیامبر (ص) اطلاعات زیادی در قرآن نداریم و بسیاری از روایات مجعول هم با پارادایم اخلاق‌محور قرآن فاصله دارد.

خوارج خیلی زود بعد از رحلت پیامبر (ص) دست به تفسیر زدند.

نگاه خوارج متأثر از برداشت‌های نادری بود که روی برخی آیات قرآن تمرکز داشت. بعدها خوارج در تداوم حیات تاریخی خودشان در دوره امویان و عباسیان، استناداتی به آیات قرآن داشتند. تنها فرقه‌ای که از آنها ماندگار شد خوارج اباضیه هستند که تا امروز ماندگارند و فرهنگ مکتوب خوارج از قرن چهارم به بعد است که تدوین شده و گفتمان دینی آنها از قرن چهارم به بعد و مشخصاً در فاصله قرن ۴ تا ۷ هجری رواج پیدا کرد. باید درباره خوارج بازنگری کنیم. خود خوارج اباضیه که مانیفست خوارج را تدوین کردند بحث‌هایی دارند و ادعا می‌کنند که مثلاً در قالب گفتمان انتقادی کارهایی را کرده‌اند و معتقدند این تصویری که در منابع از خوارج وجود دارد توسط فرهنگ‌نویسان وارد منابع تاریخی شده است.

از نظر اجتماعی هم بعد از رحلت پیامبر (ص) نوعی آشفتگی دیده می‌شود.

مهم‌ترین حرکتی که بعد از وفات پیامبر (ص) با آن روبه‌رو هستیم جنگ با مرتدین است. این یک واقعیت تاریخی است که برخی از آنها ادعای نبوت و پیامبری داشتند. برخی به دلایل کاملاً عقیدتی جمع‌بندی سقیفه را قبول نداشتند و خراج نمی‌دادند مثلاً ماجرای مالک بن نویره، معتقد بود امر رهبری بعد از وفات پیامبر(ص) غصب شده و لذا مالیات قبیله خودش را پرداخت نمی‌کرد. به همین جهت اتهام ارتداد دینی به آنها زده شد.

از همین‌جا اختلاف در جزیر\العرب آغاز شد؛ بعد از رحلت پیامبر (ص) دیگر کاریزما و شخصیت محبوب ایشان وجود نداشت؛ لذا هرکسی برداشت خودش را از تقریرات، رفتارها و آیات قرآنی بیان می‌کرد. از نظر جامعه‌شناسی جزیر\العرب جامعه‌ای متکثرالقول و متکثرالفهم از پیام اسلام نبوی می‌شود.

بعد از وفات پیامبر (ص) که جامعه دچار تردید می‌شود؛ بخشی طرفدار امام علی (ع) و بخشی از انصار مخالف به قدرت رسیدن مهاجرین می‌شوند و در نهایت به سرزمین شام مهاجرت می‌کنند. اما بهترین ابزار برای دستگاه خلافت مرکزی در مدینه این بود که زمینه‌ای را فراهم کند تا مردم به صورت جبری مهاجرت کنند.

بعد از رحلت پیامبر (ص) به نوعی اسلام سیاسی مسیر جدیدی را پیش گرفت.

برای اسلام سیاسی که دوران متاخرتر شکل گرفت یعنی از زمانی که نحله‌های دینی و کلامی شکل گرفتند که نخستین آن مرجئه در عصر امویان است که در آن تفکیک ایمان و عمل صالح مطرح و ادعا شد هرکسی ایمان آورد مسلمان است و عمل صالحش با خداست و همین طور فرقه‌هایی که یکی پس از دیگری شکل می‌گرفتند اما فرقه مرجئه بر بی‌اراده بودن انسان تاکید داشتند، نتیجه این برداشت این بود که انسان مسلمان در برابر هر شکلی از حکومت، الزاماً باید تبعیت کند و لذا از همانجا خروج علیه خلیفه حاکم باطل اعلام می‌شود که بعداً البته در قرون چهارم و پنجم با تجربه‌ای تاریخی در گذشته در قالب احکام‌السلطانیه مانیفست سیاستمداری و سیاست‌ورزی پایه‌گذاری می‌شود و پس از آن ادامه پیدا می‌کند.

بهترین شاهد مثال جنگ‌های برون مرزی و فتوحات است؛ در این موضوع بحث بر سر این است که آیا این روش مدنظر پیامبر (ص) بوده یا نه؟ که به نظر می‌رسد بر اساس متن قرآن و مشی حضرت علی (ع) چنین مشی مورد قبول ایشان نبوده است حتی در مشی ائمه (ع) هیچ چیزی جز جامعه‌ای اخلاق محور وجود ندارد بطوری که حتی صلح‌نامه‌هایی را به برخی از ائمه (ع) تحمیل می‌کنند و حتی مضامین صحیفه سجادیه کاملاً در قالب یک اسلام فرهنگی و اخلاقی است. پیام قرآن و اسلام بر محوریت اخلاق است اگرچه تئوری‌های مختلفی در میان شیعیان و اهل تسنن شکل می‌گیرد و همگی اینها بر مبنای تجربه اسلام تاریخی است.

این روند ادامه پیدا می‌کند و امروز در دنیای مدرن در جهان اسلام، جلوه اسلام سیاسی را بسیار پررنگ می‌بینیم. با استناد به اندیشه‌های جدیدی که در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم در میان متفکرین اهل سنت مانند مودودی و حسن البناء مطرح کردند و بنیان اسلام انقلابی و سیاسی را در دنیای معاصر بنا نهادند؛ برداشت آنها این بود که جهان کفرآلود است و با تشبیه کردن دوران معاصر به دوران جاهلیت، نتیجه می‌گرفتند باید برای زدودن عنصر جاهلیت اقدام عملی کنند. از همین ایده در دوره معاصر، اسلام سیاسی شکل گرفت البته اتفاقات دیگری که در مقابل جهان اسلام مانند اشغال سرزمین‌های فلسطین، جنگ اعراب، اسراییل و پدیده انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. این ایده امروز هم در اوج خودش است و البته به شکلی که بخش اعظمی از اهل تسنن و جمهوری اسلامی ایران به آن باور ندارد و در قالب داعش و نوسلفی‌گری ظهور کرده است. این جریان مدعی اسلام سیاسی است به طوری که این مأموریت را برای خودش در نظر دارد تا با کفر جهانی مبارزه کند.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST