شهرآرا: جمهوری آذربایجان سال ۹۲، در راستای هویتسازی ملی برای خود، کاشینوشتههای
فارسی بر روی مقبره نظامی گنجوی را تخریب کرد. همچنین این جمهوری نوظهور، طی سالهای اخیر کوشیده است در میدانهای کشورهای
مختلف جهان همانند ایتالیا (رم) و چین (پکن)، مجسمه نظامی به عنوان شاعری
آذربایجانی و غیرایرانی نصب شود؛ این در حالی است که تمام آثار نظامی، شاعر نامی
سده ششم، فارسی است و خود او نیز فارسیزبان بوده است.
نظامی گنجهای (۵۳۵ تا ۶۱۲ ق) یکی
از بزرگترین شاعران ایرانی است که پیشوای داستانسرایی در ادب فارسی شناخته شده
است. او در سرودن شعر غنایی و داستانهای عاشقانه کمنظیر است و برخی از کتابهایش
تاکنون به زبانهای فرانسوی، انگلیسی و روسی ترجمه شدهاند. مهمترین اثر وی «پنج
گنج» یا «خمسه»
است که تعداد ابیات آن را تا حدود ۲۰ هزار بیت نوشتهاند و مخزن الاسرار، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت
پیکر و اسکندرنامه را دربرمیگیرد.
سال گذشته بنا به تصویب اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بنا شد روز ۲۱ اسفند
به نام روز بزرگداشت نظامی گنجوی نامگذاری شود و از امسال نیز این مناسبت در
تقویم رسمی ثبت شد. اقداماتی از این دست، حرکتهای فرهنگی خوبی برای حفظ مفاخر
ادبی ملی است، اما کافی نیست. اگر سکوت و بیتفاوتی مسئولان دولت ایران در برابر
مصادره اندیشمندان و مفاخر ایرانی، ادامه داشته باشد، چهبسا کشورهای دیگر نیز به
خود اجازه بدهند به فرهنگ و تاریخ ما دستدرازی کنند. دکتر محمدرضا راشد محصل،
استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی، به مناسبت نخستین سالی که روز بزرگداشت نظامی
گنجوی را در تقویم خود دارد، با ما از این شاعر و اندیشمند گرانمایه سخن گفت.
نظامی گنجوی در ادب فارسی چه جایگاهی دارد؟
نظامی، از دقیقترین و بهترین شاعران غناییسراست که پنج گنج او یا
همان کتابهای پنجگانهاش شهرت بسیاری دارد. این آثار و نیز بقیه کتابهایش در
زمینه غنایی سروده شده است و پند و اندرزهای فراوانی دارد. او همچنین یکی از شاعران
انتقادی است. یعنی بسیاری از اشعارش بهویژه در مخزنالاسرار، خالی از انتقاد
اجتماعی نیست و افراد زیادی، در این بخش از کار او، پژوهشهایی انجام دادهاند.
درضمن همانطور که میدانید نظامی شاعر «گنجه» است و گنجه امروز در یکی از جمهوریهای
شوروی سابق قرار گرفته است، به همین خاطر، یک آکادمی نظامیشناسی در
مسکو هست که کارهای بسیاری در رابطه با این شاعر کرده است، اگرچه کارهای این
آکادمی از نظر کیفیت و اهمیت کار، به اقداماتی که در داخل ایران انجام گرفته و
بیشترین آنها را شادروان وحید دستگردی و شادروان دکتر بهروز ثروتیان انجام دادهاند،نمیرسد.
با توجه به اینکه جمهوری آذربایجان طی سالهای اخیر، در راستای هویتسازی
برای خود، نظامی را به عنوان شاعری ترک، مصادره کرده است،به نظر شما آیا دولت ایران
پاسخی درخور به این حرکت سادهانگارانه داده است؟
متأسفانه این مصادرهکردنها فقط به نظامی ختم نمیشود. مولوی را یکی،
نوروز را یکی دیگر و خاقانی را دیگری مصادره کرده است و این رشته سر دراز دارد. کاری که باید انجام شود، این است که متولیان
رسمی مملکت، به این مسائل، حساس باشند، ولی متأسفانه میبینیم چنین حساسیتی وجود ندارد.
اگر هم تلاش و کوششی برای حفظ مفاخر ملی میشود، از ناحیه انجمنهای فرهنگی و
سازمانهای پژوهشی مردمی است که آن هم کمتر به نتیجه میرسد. حتی کشورهای تازهتأسیسشدهای
مثل کشورهای حاشیه خلیج فارس یا
شرق ایران، مدعی کسانی همچون ابنسینا هستند. در حالیکه این کشورها اصلاً
در سدههای سوم و چهارم و روزگار زندگی این بزرگان وجود نداشتهاند.
بخش قابل توجهی از آثار این شاعر سده ششم، عاشقانه است، در عین حال او
خود را به اخلاق پایبند میداند و در سرودههایش، بیپرده سخن نگفته است. این رویکردعفیفانه
نظامی از جهانبینی و شخصیتش نشئت میگیرد یا شرایط زمانی، او را به این گونه
سرودن وادار میساخته است؟
قطعاً شیوه سرایش و سبک شعری هر فردی متعلق به خودش است. نظامی از
جهات مختلف، به اخلاق، باورمند بوده و برخی مسائل را هم در لفافه یا با ایهام و
ابهام بیان کرده است. گرچه در مقام مقایسه، فردوسی خیلی عفیفتر از او سخن گفته و
به فضایل انسانی بیشتر متوجه بوده است. شکی در اثرگذاری وضع اجتماعی زمانه بر
زندگی این افراد نیست، اما باید گفت شاعرانی که در سطح بالایی از فضایل اخلاقی
هستند، دنبالهرو اجتماع زمان خود نیستند. اینان درحقیقت راهنمایان معنوی جامعهاند
و اینکه بگوییم سبک شعریشان متأثر از وضع اجتماعی و مسائل بیرون از حیطه ذهنی آنهاست،
کمی اشکالدارد.
چرا با وجود اینکه پیش از نظامی، فردوسی بزرگ را با اثر فاخر شاهنامه
داریم که در آن داستانهای فراوانی را آورده، نظامی، «پیشوای داستانسرایی» در ادب
فارسی شناخته شده است؟
فردوسی شاهنامه را نه به عنوان داستان، بلکه به عنوان مظهر فرهنگ و
تاریخ ایران سروده، اما نظامی واقعاً آثار غناییاش را مثل لیلی و مجنون به قصد داستانگفتن
سروده است؛ بنابراین چون نظامی، داستان را به نظم درآورده به داستانپرداز و
داستانسرا مشهور است. شاید بزرگان ادبی دیگری هم باشند که نخواستهاند مانند
فردوسی، تاریخ را گزارش کنند و جلوههای فضیلت اخلاقی ایرانیها را بیان کنند، ولی
نظامی حرف آخر را در زمینه داستان و عناصر داستانی زده است، یعنی شما بعد از
نظامی، عناصر داستانی تازهای در ادب فارسی نمیبینید و هرچه هست همانهاست که در
زمان او شکل گرفته است.
به نظر شما، در فضای علمی و فرهنگی ما چقدر حق این شاعر گرانمایه ادا
شده است؟
اگر از من میپرسید، میگویم اصلاً ادا نشده است، فقط وحید دستگردی و
دکتر ثروتیان، نخستین قدمها را برداشتهاند. متأسفانه جامعه دانشگاهی ما حتی به نظامی
نزدیک هم نشده است، دلیلش این است که دریافت معانی اشعار وی، سخت و مشکل است و
خیلیها این سختی را به جان نمیخرند. امروزه بیشتر به دنبال سادگی مفاهیم و معانی
شعری هستند و شعر نظامی نیازمند تفکر کارساز و دقت فراوان است.