کد مطلب: ۲۴۵۳۷
تاریخ انتشار: شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰

مرگ‌اندیشی در کشاکش فرضیه‌ها

امید حسینی‌نژاد

شهرآرا: مرگ یکی از مسائل ناشناخته پیش روی بشر بوده است. از گذشته‌های دور تاکنون سخن‌های بسیاری در شناخت این اتفاق در میان انسان‌ها گفته شده است، اما هنوز بشر حاضر به دنبال آن است تا با زوایای بیشتر این مسئله آشنا شود. در نگاه درون دینی مفاهیم بسیاری برای شناخت این پدیده ارائه شده است و آیات و روایات متعددی دراین باره مطالب سودمندی را به ما نشان داده است، اما بشر مدرن به دنبال آن است تا با کاوش‌های تجربی و عینی نگاهی جدید به این مسئله پر رمز و راز داشته باشد.
پدیده مرگ در ایران از منظر جامعه شناسانه، به ویژه با رویکردی به بیماران در حال احتضار کمتر مورد توجه بوده است. به جز برخی تحقیقات فولکلوریک و مطالعات موردی درباره مناسک مرگ که در میان اقوام و روستاهای ایرانی انجام شده است، تحقیقات دیگری به شکل جامع، به ویژه در ابعاد جامعه شناختی در این‌باره انجام نشده است. اگرچه تحقیقاتی با چارچوب نظری ساختی _ کارکردی در ارتباط با خودکشی انجام شده، اما هرگز کاری درباره معنای مرگ نزد افراد و چگونگی برساختن اجتماعی آن انجام نشده است.
مدتی پیش کتابی با نگاهی جامعه‌شناختی به پدیده مرگ روانه بازار شد. «مطالعات اجتماعی‌مرگ» عنوان کتابی است که سعی دارد مسئله مرگ را در فرهنگ و جامعه ایرانی بررسی کند. شاید این نخستین کتابی باشد که به پدیده مرگ در جامعه در حال گذار ایران (از سنت به تجدد)، از حوزه‌های متفاوت، می‌پردازد. کتاب پیش رو در دو بخش جستار و مقاله تنظیم شده است. در بخش جستارها ما با تنوعی از موضوع‌ها و رویکردهای جامعه‌شناسی، فلسفه، تاریخ اجتماعی، پزشکی، روان‌شناسی، ادبیات، هنر و انسان‌شناسی روبه‌رو هستیم. این کتاب با ادبیات نظری در حوزه مطالعات مرگ آغاز شده است.
هاجر قربانی، پژوهشگر حوزه مطالعات مرگ و عضو رسمی مرکز مطالعات مرگ و جامعه انگلستان است که سال‌هاست مطالعات دانشگاهی خود را در این‌باره پی گرفته است. قربانی اکنون برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا در کشور کانادا به سر می‌برد. وی در این کتاب مقالاتی را درباره سویه‌ها و زوایای گوناگون مطالعات مرگ جمع‌آوری کرده است.قربانی اکنون در دو حوزه مدرن شدن مرگ در ایران و مسئله شهادت فعالیت علمی دارد. همچنین تجربه مدیریت و برپایی پنل تخصصی مطالعات مرگ در بهشت زهرای تهران و تخت فولاد اصفهان از دیگر تجربیات او در حوزه مطالعات مرگ است. در مصاحبه پیش رو به واکاوای مسئله مرگ در جامعه و فرهنگ ایرانی
پرداخته‌ایم.

 

مرگ مسئله‌ای پیچیده و کمتر شناخته شده برای بشر است. به نظر شما رویکردهای مختلف برای شناخت این اتفاق مهم را چطور می‌توان طبقه‌بندی کرد؟
بله. دقیقا مرگ تا به امروز برای انسان یک پدیده‌ی کمتر شناخته یا به تعبیری تسخیرناپذیر بوده است. پرسش و پاسخ‌های ابتدایی در باب مرگ را می‌توان در مباحث فلسفی جست‌وجو کرد، اما با زایش علم پزشکی و به‌دنبال ظهور جهانِ علمیِ نو درک و دریافت از مرگ تغییر کرد و در تقسیم‌بندی‌های جدیدی متجلی شد. به‌عبارتی مرگ به یک حوزه میان‌رشته‌ای یا بینارشته‌ای inter disciplinary تبدیل شد. بنابراین یک رویکرد و یک شاخه برای شناخت این پدیده در جهان مدرن کافی نیست.
تلاش بسیاری از پژوهشگران و محققان تا به امروز، بررسی نحوه مواجهه بشر با پدیده مرگ در دنیای مدرن در مقایسه با دوران‌های گذشته بوده است. به ادبیات این موضوع در فصل اول کتاب پرداخته‌ام و از تکرار آن در اینجا پرهیز می‌کنم؛ اما به طور کلی و به زعم «والتر» آنچه از این مطالعات برآمده روایت‌سازی‌های قهرمانانه‌ای از نقش پزشکی در مقابله با مرگ و افزایش طول عمر بشر است؛ اما امروزه باید به آن دقت کرد که همین پزشکی شدن موجبات جدایی سازی محتضران از بازماندگان و آمادگی خطر معضلات روانی-اجتماعی همچون اختلال در نوع مواجهه با مرگ، پماتم و سوگواری وجود دارد. اگرچه این موضوع‌ها امکان بحث دارد و امروزه بخشی از تمرکز پژوهشگران حوزه مرگ را به خود اختصاص داده است؛ اما گمان نمی‌کنم که ما، در جامعه ایران، بتوانیم چنین شتابزده به سوی طرح پرسش‌هایی این چنینی برآییم.
بنابراین پرداختن به بنیان‌های ابتدایی پدیده مرگ در ایران، تا به امروز یا به مذاق پژوهشگران ایرانی خوش نیامده یا در خوشبینانه‌ترین شکل علاقه و فرصتی برای پرداختن به این موضوع از سوی آن‌ها نبوده است. کافی است برای اثبات این نگاه مروری بر ادبیات پژوهشی جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی ایرانی پس از انقلاب داشته باشیم.
باید بدانیم که امروزه تغییر و تحولات مهمی در مطالعه پدیده مرگ رخ داده است که آن نیز مدیون شکل‌گیری جنبش مطالعات مرگ است؛ اما همین جنبش هم تا چندی پیش تنها «مرگ طبیعی» را موضوع مطالعه خود قرار داده بود، زیرا این پژوهشگران حتی زمانی که به مطالعه جوامع غربی و پسااستعماری روی آورده بودند تحلیل‌های خود را بر اساس جوامع غیردولتی بنا نهادند و همین امر موجب غفلت آن‌ها از پرداختن به رابطه مرگ و دولت شده بود .


تخصص آکادمیک شما در حوزه مطالعات مرگ است. چه چیزی سبب شد تا به پژوهش‌های این حوزه علاقه‌مند شوید؟
تجربه‌ی شخصی من از حضور در گورستان‌های تاریخی شروع شد. به واسطه‌ی رفت و آمد و بررسی‌های نخستین متوجه شدم که گورستان یک معنا را دربرندارد. گورستان به مثابه یک جامعه است که از خلال آن می‌توان به بی‌شمار لایه‌های فرهنگی دست یافت. با توجه به راهنمایی استادم متوجه شدم که چنین حوزه‌ای در برخی دانشگاه‌های خارج از ایران مورد توجه است و البته در ایران بسیار مهجور.
سامان‌دهی گورستان‌های تاریخی از دیگر مباحث مطرح شده در این کتاب است. برای نگهداری چنین فضاهایی، سامان‌دهی یکی از مهم‌ترین عملکردهای مدیریت شهری است. آنگاه که این تصمیم با اداره شهر و منطق اقتصادی گره می‌خورد؛ مرگ چرخشی به سوی سرمایه‌داری برمی‌دارد. حال راهکار سامان‌دهی مطلوب این فضاها و منظرها چیست؟ به عبارتی گورستان به مثابه منظری فرهنگی است که باید در حفظ و اعتلای آن کوشید. گورستان به مثابه امری اجتماعی، یک لایه و معنا را در بر ندارد، بلکه بی‌شمار لایه‌های آشکار و پنهان را در خود نگاه داشته است.
باید بدانیم که پرداختن به این لایه‌های فرهنگی مرتبط با مرگ - اعم از مناظر و فضاها یا مناسک و روش‌ها _ تنها موضوع و دغدغه پژوهشگران نخواهد بود، بلکه نحوه مواجهه فرهنگ و جامعه با این پدیده، چه در دوران احتضار و چه پس از مرگ، از دیگر موضوع‌های مهم و مورد توجه است. کافی است به دو فضای پیشاصنعتی و صنعتی جامعه ایران نگاهی بیندازیم. مرگ آنگاه که امری سنتی محسوب می‌شد و در متن زندگی جامعه ایرانی قرار داشت به یک باره به بیرون از فضای زندگی‌مان پرت شده است و دیگر امری عینی درنظر گرفته نمی‌شود. چنین تغییر و تحولی در جامعه دین‌دار ایرانی چگونه عمل کرده است؟ چگونه از رهگذر مناسبات دینی می‌گذرد و به آن شکل و معنا می‌دهد؟


پدیده مرگ در نگاه درون دینی معانی خاصی را برای دین گرایان تولید کرده است. در دین اسلام آیات و روایات متعددی در شناخت پدیده مرگ داریم. به نظر شما نگاه دینی به مرگ تا چه اندازه به شناخت ما از این پدیده کمک می‌کند؟ و اینکه آیا نوع نگاه به پدیده مرگ در ایران دچار تحولاتی شده است؟
شاید پاسخ به این سؤال برای بسیاری از دین‌داران دلگرم‌کننده نباشد. شاید معانی خاصی که مدنظر شماست اندک حضور خود را در جامعه‌ی کنونی ایران حس کند. درست است که در دین اسلام به موضوعِ مرگ پرداخته شده و یکی از ۵ رکن اصلی دین را شامل می‌شود، اما چه بخواهیم چه نخواهیم مرگ دیگر تقدیر نیست. امروزه بیماران و افراد محتضر دیگر روانه‌ی اماکن مقدس نمی‌شوند تا درمان شوند یا شفا بیابند. مسیر امروز این افراد بیمارستان‌ها و پزشکان هستند. پزشکی که نه به ابزار دعا بلکه به ابزار جراحی و دانش پزشکی‌اش تکیه می‌کند. مرگ به مثابه یک گذار معنوی کم‌رنگ‌تر شده است. بازماندگان پس از مرگ عزیزشان هیچ دخالت جدی‌ای در برپایی امور مرتبط با متوفی ندارند، دانش اجتماعی و دینی‌اش را هم ندارند و از نسلی به نسل دیگر هم منتقل نمی‌شود. بیشترِ بازماندگان پس از مواجهه با مرگ‌های سخت سراغ روان‌شناس، روان‌پزشک و روان‌درمان می‌روند. به نظر می‌رسد مرگ بی‌اختیار از کنترل دین و معنویت خارج شده است. نگاه و عقلانیت ارزشی کم‌رنگ‌تر شده و اقتصاد، عقلانیت، مدیریت و... جایگزینش شده‌اند. کافی است به مدیریت‌های نو در گورستان‌های کلان‌شهرها نگاهی بیندازید یا نگاهی به خبری درباره دستگاه دیجیتال شست‌وشوی جسد آن هم در مهم‌ترین شهر مذهبی ایران، یعنی مشهد، بیندازید. فارغ از تعاریف مرگ‌های فرهنگی، ما دیگر «مرگ» نداریم. «انواع مرگ» داریم که بیشتر آن‌ها نیز به‌واسطه‌ی دانش پزشکی تقسیم‌بندی می‌شوند.
باید بپذیریم که امروز اگر حتی مردم در برابر مرگ دست به دعا بردارند پشت درهای بیمارستان و اتاق‌های جراحی است. سقط جنین و اهدای عضو بنا به دلایل مختلف پزشکی مشروعیت دینی هم می‌یابد. در سال‌های اخیر که شاهد آن هستیم تنها عنصر مبارزه با مرگ خود فرد است، فرد با اقتدار خویشتن و قدرت روحی از مقابله با مرگ گاه پیروز و گاه شکست‌خورده بیرون می‌آید. اراده و قدرت خود اوست که مورد توجه و دقت همگان قرار می‌گیرد.


بیماری مرموز و ناشناخته عصر ما، ویروس کووید-۱۹، تحولات گسترده‌ای در زندگی بشری ایجاد کرده است. به نظر شما کرونا مطالعات مرگ را متحول خواهد کرد؟
پاندمی کووید-۱۹ همان‌طور که خود شما هم به آن اشاره کردید تحولات گسترده‌ای را در زندگی جوامع ایجاد کرده است. در یک سال اخیر بیشتر همایش‌ها، مقالات، سمپوزیوم‌های بین‌المللی مطالعات مرگ تشنه‌ی شنیدن تجربیات مدیریت مرگ و سوگواری جوامع مختلف بوده است. ما هم در این برنامه‌ها سهم داشتیم و در یک کار میدانی در بهشت‌زهرای تهران در ایام کرونا مقاله‌ای را در مجله‌ی current sociology به پذیرش و مرحله‌ی چاپ رساندیم.
ببینید مرگ به خودی خود موضوع مبهم و پیچیده‌ای است که همیشه حساسیت پژوهش در باب آن وجود داشته باشد، اما فکر نمی‌کنم مطالعات مرگ با مسئله کووید-۱۹ دچار تحول شود. چون تا حد زیادی پاندمی‌ها، اپیدمی‌ها، مرگ‌های جمعی مثل نسل‌کشی، جنگ و... مورد توجه پژوهشگران بوده است و فرضیه‌ها و نتیجه‌گیری‌ها با این رویداد تا حد زیادی مطابقت داشتند. فقط شاید بتوان گفت این روزها بازار مطالعات مرگ بیش از هر موضوعی داغ است و خبر «مرگ» در کنار «واکسیناسیون» از مهم‌ترین اخبار روز جهان است.شاید بتوانم بگویم معنای مرگ در این دوران بیشتر تغییر خواهد کرد و اختلال‌های سوگواری فردی و جمعی در آینده خود را بیشتر نشان خواهد داد. اینکه چگونه و به چه شکل نیازمند گذشتن از این بحران است، هنوز خیلی زود است تا فرضیه‌های جدی‌تر و دقیق‌تری را ارائه داد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST