کد مطلب: ۹۵۴۱
تاریخ انتشار: شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵

حرف‌های زیادی در تصویرگری کودک داریم

صادق وفایی

 مهر: گفتگو با رضا هاشمی‌نژاد مدیر موسسه انتشاراتی افق، بعد از ظهر یکی از روزهای بهمن ماه در دفتر این مدیر نشر انجام شد و در آن، درباره مسائلی از جمله حضور در نمایشگاه فرانکفورت، مساله کپی رایت، خرید ارشاد از ناشران و ... صحبت شد.

هاشمی‌نژاد در قسمتی از گفتگو که مربوط به حضور ایران در بازارهای جهانی و نمایشگاه فرانکفورت است، درباره خرید و فروش رایت کتاب صحبت‌هایی دارد و بخشی از سخنانش که مربوط به کتاب‌های کودک و تصویرگری‌شان می‌شود، می‌تواند مورد توجه واقع شود. او معتقد است کتاب‌های ایرانی در حوزه تصویرگری کودک و نوجوان، حرف‌های زیادی برای گفتن در بازار جهانی دارند.

مشروح گفتگو با هاشمی نژاد در ادامه می‌آید:

* آقای هاشمی نژاد، شما از جمله ناشرانی هستید که کارتان را در دهه ۶۰ شروع کردید.

بله سال ۶۹ بود.

* و بدون هیچ حمایتی این کار را شروع کردید؟

اگر منظورتان حمایت دولتی یا حمایت از طرف شخص خاصی است بله. بدون حمایت شروع کردم.

* طبیعتاً، وضعیت و ساختار افق آن زمان، شبیه افق امروز نبوده است.

نه به هیچ وجه. در آن سال‌ها من حتی مکانی برای دفتر نشر افق نداشتم. پیش از آن برای پنج سال ، یک کتابفروشی در صادقیه، و تجربه کتابفروشی داشتم. پس از آن، یک نشر را با شراکت یک نفر دیگر به راه انداختم که پس از مدتی به این نتیجه رسیدیم بهتر است با هم ادامه ندهیم. بنابراین من سهم خودم در آن نشر را به شریکم واگذار کردم و با بیرون آمدن از آن نشر، نشر افق را راه اندازی کردم.

وقتی افق را پایه گذاری کردم، جایی برای دفتر نشر نداشتم. در واقع با سرمایه بسیار اندک چند عنوان کتاب چاپ کردم و از راهنمایی و کمک‌های آقای مهدی حجوانی بهره بردم. آقای محمدعلی کشاورز هم به عنوان مشاور هنری کمک زیادی به من کرد. بعد از چاپ چند عنوان کتاب، سراغ هم محله‌ام آقای قدیانی در نشر قدیانی رفتم. من با برادر آقای قدیانی که شهید شدند، دوست بودم. به هر ترتیب، نزد آقای قدیانی رفتم و گفتم آیا کتاب من را پخش می‌کنید؟ ایشان هم گفت کتاب‌ها را چاپ کن و بیاور تا درباره‌شان صحبت کنیم. من کتاب‌ها را پیش آقای قدیانی بردم و ایشان هم خیلی تعجب کرد که من کار را شروع کرده‌ام. بعد از بررسی کتاب‌ها، پخش آن‌ها را قبول کرد و پیشنهاد کرد که هفته‌ای ۲ یا ۳ روز به دفتر نشر قدیانی بروم و کارهای نشر ایشان را انجام بدهم؛ یعنی در امور ویرایش کمک کنم.

بعد از پذیرش این پیشنهاد و رفتنم به نشر قدیانی، از آقای حجوانی که آن زمان در نشر امیرکبیر کار می‌کرد دعوت کردم برای حضور در شورای ویرایش نشر قدیانی به این انتشارات بیایند. ایشان هم آمد و با آقای قدیانی شروع به کار در بخش کودک و نوجوان این انتشارات کرد. پس از مدتی که گذشت، نشر افق کمی گسترش پیدا کرده بود و با همکاری هم کتاب چاپ و توزیع می‌کردیم.

در آن سال‌هایی که من ناشر شدم، ناشر شدن از یک نظر سخت و از یک نظر آسان بود. سختی‌اش در این بود که مشاوره و اطلاعات  و منابع  امروزی نبود و آسانی‌اش به این دلیل بود که مردم به هم کمک می‌کردند و روحیه همیاری وجود داشت.

آمار کتاب افق هم به مرور رشد کرد که مثلاً در سالی ۵ عنوان و سال بعدش ۱۰ عنوان کتاب چاپ کردیم.

* شکل فعلی افق، از دهه ۸۰ بود که بخش بزرگسال و کودک داشته باشد؟

بله. همین طور است. ما چاپ کتاب‌های بزرگسال را از سال ۸۰ شروع کردیم و تا پیش از آن فقط کودک و نوجوان چاپ می‌کردیم. البته پیش از آن، کتاب‌های علمی تخیلی هم داشتیم که ۱۰ عنوان بودند. همچنین از سال ۸۰ در ساختمان فعلی افق مستقر شدیم.

* پس سرمایه‌ای که باعث شروع کار افق شد، شراکتی بود.

واقعیت این است که سرمایه بسیار ناچیز بود. شراکتی هم که از آن یاد می‌کنید، شراکت در کار بود. کمی هم از سرمایه‌هایی که از زندگی‌هایمان آوردیم، به کار اضافه کردیم. البته بعد از مدتی من سهام شرکایم را خریدم.

آن موقع که ما کار را شروع و رشد کردیم، یارانه و حمایت به صورت کاغذ بود. آن کمک‌ها هم بود. نکته دیگر این بود که آموزش و پرورش بودجه زیادی را برای خرید کتاب در نظر می‌گرفت. مسابقات مرتبط با کتاب هم زیاد برگزار می‌شد. اگر خرید کتابی در آموزش و پرورش تصویب می‌شد، فروش خوبی پیدا می‌کرد.

* به فعالیتتان در کتابفروشی در صادقیه تهران اشاره کردید. آن زمان در دهه ۶۰ وضعیت فروش کتاب چگونه بود؟

البته من سال ۶۷ از آن کتابفروشی بیرون آمدم. ولی کتاب به میزان امروز فروش نداشت.

* پس بیشتر فروش کتابفروشی از لوازم التحریر و اجناس دیگر بود!

مطمئن نیستم بیشتر ولی مهم این بود که سایر کالاها مثل لوازم التحریر مردم را وارد فروشگاه می‌کرد و در فروش بیشتر کتاب تأثیر داشت. فروش کتاب هم از سهم فروش فروشگاه بد نبود ولی به شکل امروزی نبود.

* در حال حاضر از فروش سهم کتاب در فروشگاه‌های کتاب و به ویژه فروشگاه‌های بزرگ راضی هستید؟

بله. به نظر من نسبت به گذشته خیلی وضع بهتری دارد.

* جالب است چون تعدادی از ناشران گلایه می‌کنند و می گویند اگر لوازم التحریر نباشد، کتابفروشی ها فروش چندانی ندارند.

بله. این نکته کاملاً درست است. منظور من این نبود که کتاب به تنهایی سرپا می‌ایستد. بلکه مقصودم این بود که وضع فروش کتاب نسبت به گذشته بهتر است. قطعاً لوازم التحریر باید در کنار کتاب باشد.

* یک نوع از حمایت‌های دولتی، خرید کتاب ارشاد است.

خرید کتاب ارشاد نسبت به گذشته خیلی کم شده است.

* عده‌ای از ناشران و اهالی کتاب گلایه دارند که ارشاد یا نهادهای سازمانی و دولتی کتاب‌ها را سلیقه‌ای خرید می‌کنند!

خریدها، در مقاطعی خیلی کمک کردند و در مقاطع دیگر خیلی چالش ایجاد کردند. ببینید، قرار بود یارانه کاغذ به طریق دیگری به صنف داده شود ولی آن طرق مؤثر نبودند. مثلاً قراردادهای کتاب‌های نفیس را با ارشاد می‌بستند و ارشاد پیش خرید می‌کرد. ما حتی یک قرارداد از این گونه قراردادها نداشتیم.  به این ترتیب ناشر مورد نظر از نظر بودجه و خریدار مطمئن بود و سودش را می‌برد.

آن موقع هم تیراژ خرید بالا بود مثلاً ۷۰۰ نسخه یا حتی هزار نسخه. ولی امروز دیگر میزان خرید به قدری پایین آمده که به رقم‌هایی چون ۵۰  نسخه رسیده است. ولی قطعاً در این گونه کارها، اعمال سلیقه می‌شود. ببینید، من نمی‌روم فهرست خرید را نگاه و بررسی کنم ولی به طور خودکار یا اتوماتیک، در چنین رویکردهایی، اعمال سلیقه حتمی است. یعنی مثلاً روشی مثل حذف مالیات ناشران، روشی عمومی است و مربوط به عموم ناشران می‌شود ولی اتفاقاتی که بسته به نظر یک گروه و تعداد مشخصی از افراد است، به سمت سلیقه متمایل می‌شود. من از منظر سیستمی نظر می‌دهم و موردی صحبت نمی‌کنم.

زمانی فردی فهرست را می‌بیند و می‌گوید خرید جهت دار است و زمانی هم می‌آید که فردی، فهرست را ندیده نظر می‌دهد . من نه این هستم نه آن. و می گویم طبیعی است که در این سیستم‌ها، سلیقه وجود دارد و خرید با توجه به سلایق انجام می‌شود.

* صبحت از تیراژ شد. الان، کتاب‌هایی چاپ می‌شوند که برای نویسندگان کتاب اولی هستند. مشخص است که ناشر چنین کتابی را با تیراژ ۲ هزار نسخه چاپ نمی‌کند. تیراژ پایین افق هزار و ۱۰۰ و تیراژ بالایش ۲ هزار نسخه است. درست می گویم؟

بله. در حوزه بزرگسال این گونه عمل می‌کنیم.

* کتاب‌های کودکتان هم گاهی با ۳ هزار یا ۵ هزار نسخه چاپ می‌شود. ملاک و میزان تیراژ فعلی افق چیست؟

وقتی می‌بینیم که میزان فروش کتاب بالاست، با تیراژ بالا چاپش می‌کنیم ولی تیراژ هزار و ۱۰۰ تایی به این معنی است که به این نتیجه رسیده‌ایم که نسخه‌های کتاب مورد نظر طی ۲ سال فروش می‌رود. به همین دلیل هم هست که ناشرهایی سراغ کتاب دیجیتال رفته‌اند.

* در حال حاضر در بخش بزرگسال، کتاب بالای ۲ هزار نسخه ندارید؟

نه. تنها معدود عناوینی مثل کتاب‌های رضا امیرخانی هستند که با تیراژ بیشتر چاپ کرده‌ایم؛ ۳ هزار یا ۵ هزار نسخه.

* به انتشار کتاب دیجیتال فکر کرده‌اید؟

یک مورد آزمایشی در این زمینه انجام دادیم؛ دیدیم زحمت زیادی می‌برد و با خود گفتیم شاید ما این کار را بلد نیستیم. جلد را جداگانه چاپ کردیم و متن را دیجیتال زدیم. قیمت کتاب هم خیلی بالا رفت. در مورد آزمایشی‌مان که این گونه شد، نتوانستیم به این کار خو بگیریم و ادامه ندادیم. شاید اطلاعاتمان کم بوده ولی کم کم داریم به این نتیجه می‌رسیم که باید روی این حوزه کار کنیم؛ یعنی روی تیراژ کم. مشکل این است که برخی ناشران، رقم تیراژ را هزارتا می‌زنند ولی فقط ۲۰۰ نسخه دیجیتال می‌زنند. نمی‌دانم آن‌ها حق التالیف نویسنده را چگونه پرداخت می‌کنند؟ چاپ دیجیتال برای ۲۰۰ نسخه می‌صرفد و نه حتی ۵۰۰ تا. یعنی ۵۰۰ نسخه دیجیتال تقریباً برابر با چاپ عادی می‌شود.

* افق، سیستم پخش مستقل دارد یا با نهادی از بیرون همکاری می‌کنید؟

ما با چند پخشی بزرگ همکاری داریم اما برای این که خیلی هم وابسته نشویم، کارهای مربوط به خریدهای نهادی را خودمان انجام می‌دهیم. مثلاً کارهای فروش کتاب‌هایی که برنده جوایز یا جشنواره‌ها می‌شوند و قرار است یک نهاد آن‌ها را خریداری کند، خودمان انجام می‌دهیم؛ مثلاً جشنواره رشد یا کانون یا کتاب برتر. خودمان باید دنبال چنین کارهایی برویم. مثال دیگر، کانون پرورش فکری است که کتاب‌ها را برای خرید برای کتابخانه‌هایش، تصویب می‌کرد که این کار البته خیلی کم و تقریباً قطع شده است. این گونه فروش‌ها و دیدارهای مهم را که باید خودمان برویم و ویزیت کنیم، به عهده خودمان است ؛ چون همه کتاب‌ها را پخشی‌ها ویزیت نمی‌کنند.

در واقع یک پخش داریم که نیمی از کار را انجام می‌دهد و بخش بزرگی از فروشمان هم از همکاری با پخشی‌ها حاصل می‌شود.

* یک ویژگی که آثار ترجمه‌ای افق چه در حوزه بزرگسال و چه کودک دارد، این است که کپی رایت در آن‌ها رعایت شده است.

البته نه در همه کتاب‌ها.

* ملاک و میزان این رعایت چیست؟ چون ابتدای برخی کتاب‌های افق این جمله درج می‌شود که این کتاب با خرید کپی رایت ترجمه شده و ابتدای برخی دیگر از کتاب‌هایتان این جمله نیست.

ما با هر نویسنده‌ای که فکر کنیم می‌خواهیم کتاب‌هایش را به صورت دنباله دار چاپ کنیم، ناشرش برخورد خوب داشته باشد و خیلی سخت نگیرد، قرارداد کپی رایت امضا می‌کنیم. این کار را هم با استفاده از یک فهرست انجام دادیم. یعنی گفتیم اول این ناشر، بعد آن یکی و دیگری. به این ترتیب، دامنه این کار را اینگونه گسترش دادیم. ولی الان کار بسیار سخت شده است. چون ناشران دیگر ایرانی هم مشغول خریدن کپی رایت هستند و با وجود نبود کپی‌رایت در ایران پیش پرداخت و درصد بالایی را از طرف خارجی قبول می‌کنند. به همین خاطر خارجی‌ها نمی‌توانند  باور کنند که در ایران هیچ حمایتی از کپی رایت نمی‌شود و می‌پرسند اگر شما درست و منصفانه می گویید چرا آن یکی ناشر ایرانی قیمت بالاتری را پیشنهاد می‌دهد؟

 در جمع بندی مشکلاتمان در حوزه کپی رایت باید بگویم که با ۳ معضل پیشنهادهای بالای ناشران ایرانی، سختی حواله کردن پول و این مشکل روبرو هستیم که به دلایل تحریم برخی می گویند با ایران کار نمی‌کنیم.

* یکی از موارد شاخص تعامل کپی رایتی افق، چاپ کتاب‌های پل استر نویسنده آمریکایی است. در این باره، شما با ناشر توافق کرده‌اید یا با خود استر؟

با آژانس ادبی‌اش قرارداد امضا کرده‌ایم.

* در حال حاضر افق به صورت انحصاری کتاب‌های پل استر را چاپ می‌کند؟

نه. ناشران دیگر هم کتاب‌هایش را چاپ می‌کنند.

* تلقی رایج این است که افق ناشر اختصاصی پل استر است!

ما ناشر اختصاصی آثارش با رعایت کپی رایت هستیم ولی ناشران دیگر هم کتاب‌هایش را چاپ می‌کنند.

* آن‌ها بدون کپی رایت این کار را می‌کنند؟

بله. کسی هم نمی‌تواند جلویشان را بگیرد.

* گفتید که در تعارف کپی رایت مانده‌اید. به این حساب، رعایت کردنش در حال حاضر به نفع شماست یا به ضررتان؟

ببینید، در ابتدای کار، استراتژی‌مان این بود که برای رعایت اخلاق، این مساله را رعایت کنیم. پس به سمت اش رفتیم. حداقل اش هم این بود که این کار را به عنوان یک ارزش تبلیغی انجام می‌دادیم؛ به این ترتیب، هم اخلاق و هم پرستیژ بین المللی یک ناشر را رعایت می‌کردیم. از طرف دیگر به این فکر می‌کردیم که وقتی کپی رایت بخریم، می‌توانیم حق انتشار آثارمان را هم بفروشیم. اما در عمل نتیجه نداد. یعنی کتاب‌ها را باید به طور کامل به انگلیسی ترجمه می‌کردیم و فرستادن نسخه خلاصه دردی را دوا نمی‌کند. اگر هم خارجی‌ها ترجمه کامل کار را از ما بخواهند، باید آن را به چه کسی بدهیم تا ترجمه کند؟ ناشر خارجی‌ای هم که ویراستار فارسی زبان داشته باشند، وجود ندارد یا انگشت شمارند که بتواند اثر را به فارسی بخواند و در مورد کتاب نظر بدهد.

* پس حضور ناشری مثل افق در نمایشگاه فرانکفورت، به این معنی نیست که به همان میزان که رایت می‌خرد، رایت بفروشد!

نه. اصلاً به این معنی نیست.

* چه نسبتی بین فروش و خرید رایت وجود دارد؟ یک به سه؟ یک به پنج؟

جاهایی که ما به آن‌ها کپی رایت فروختیم، اصلاً از ناشرانی نبودند که از آن‌ها کپی رایت خریدیم. اصلاً چنین الزامی برای طرف مقابل وجود ندارد. ایران هم در بازار بین المللی کتاب حضور ندارد. این یک امر مشخص و ناراحت کننده است. کتاب‌هایی هم که از فارسی به دیگر زبان‌ها ترجمه می‌شود، مربوط به کار مترجمانی است که در کشورهای دیگر زندگی می‌کنند و با ناشران چاپ کننده آثارشان، ارتباط دارند.

* یعنی حرکت‌های انفرادی و پراکنده!

بله سازمان یافته نیستند. ولی در حوزه کتاب کودک، موفقیت‌هایی بوده است. یعنی ناشرانی از کشورمان موفق به فروش کپی رایت شده‌اند. دلیلش هم مشخص است چون زبان کتاب کودک،  گویا است و متن کوتاه است. بنابراین می‌شود ترجمه‌اش کرد. نکته بعدی این است که ما در حوزه تصویرگری، خیلی برتر هستیم. همین تصویرگری است که باعث می‌شود در حوزه کتاب کودک، حرفی برای گفتن داشته باشیم.

* افق در این زمینه تجربه‌ای داشته است؟

بله. نمونه‌هایی داشته‌ایم. مثلاً ۳ کتاب را به یک ناشر ایتالیایی فروختیم که به ایران آمد و آثار را دید. به ناشران هندی و فنلاندی هم فروخته‌ایم. خیلی از این خریداران، ناشران ایرانی ساکن آن کشورها هستند؛ مثلاً در سوئد. ولی این فروش‌ها خیلی پراکنده بوده و به شکل جریانی که بتوانیم آن را موفقیت آمیز توصیف کنیم، نبوده است.

* به نظر شما ادامه روند فعلی که هر ساله تعدادی از ناشران به فرانکفورت می‌روند و برای خرید کپی رایت مذاکره می‌کنند، شاهد رشد بین المللی نمودار صنعت نشرمان هستیم یا اینکه داریم روی یک خط مستقیم پیش می‌رویم؟

این را که رشد و توسعه صنعت نشرمان به فرانکفورت رفتن یا نرفتن ربط دارد یا خیر، نمی‌دانم اما در حال حاضر ناشران بیشتری به سمت رعایت کپی رایت حرکت می‌کنند. ناشران ایرانی اکثراً زبان انگلیسی یا مشابه را بلد نیستند. پس امکان مذاکره و تبلیغ حضوری آثارشان را ندارند. حدس می‌زنم بیشتر ناشران ایرانی که به فرانکفورت می‌روند، برای فروش رایت نمی‌رود. گمان می‌کنم می‌روند تا با اوضاع آشنا شوند و یا کتاب‌های مناسب را شناسایی و برای ترجمه و نشر در ایران انتخاب کنند. در فرانکفورت غرفه گروهی به نام کتاب‌های ایران (Books from Iran) توسط موسسه نمایشگاههای فرهنگی مدیریت می‌شود . در این غرفه با پنل‌های مستقل برای ناشرین منتخب و همینطور غرفه بزرگی که توسط اتحادیه ناشران تهران اداره می‌شود وجود دارد.در همان قسمت ولی تا آنجا که می دانم در فروش رایت کتاب موفقیت خاصی به دست نیامده.البته این حضور فواید دیگری دارد که از این بحث جدا است.

* قصد دارید فعالیت‌های کپی رایتی‌تان را گسترش بدهید؟

نه. چنین قصدی نداریم در همین سطح حفظش می‌کنیم.

* در ارتباط با کتاب‌های تألیفی چطور؟ به وضعیت فعلی راضی هستید؟

باید طرح و نقشه دیگری را در دستور کار قرار بدهیم. چون بازار به شدت رقابتی شده است و به هر صورت ناشران جدیدی که وارد این بازار می‌شوند، ناشران پیشین را الگو قرار داده و چیزی هم به این الگو اضافه می‌کنند. اگر طرح و نقشه جدیدی نداشته باشیم، از این بازار کنار گذاشته می‌شویم.

* ناشران جدید، اگر بخواهند به جایگاه فعلی شما برسند، نیاز به سرمایه و حمایت دارند؟

بله نشر امروز نیازمند سرمایه است. ولی در زمان شروع کار من خلأ وجود داشت و رقابت تا این حد نبود. و راحت‌تر می‌شد از افراد خبره راهنمایی گرفت. فرض کنید نزد کسی می‌رفتم و می‌گفتم کتاب من را پخش می‌کنی؟ او می‌گفت بله و من هم در کار دیگری کمکش می‌کردم. الان واقعاً کسی که می‌خواهد وارد عرصه کتاب شود، باید سرمایه بیاورد و اتفاقاً ناشرانی هم که وارد بخش کودک و نوجوان شده‌اند، از قبل در بخش‌های دیگر نشر سرمایه زیادی داشتند و خیلی هم جدی آمده‌اند. و بیشتر هم روی حوزه کتاب نوجوان متمرکز شده‌اند.

* به نظرتان کتاب کودک، سود بیشتری برایشان ندارد؟

شاید به این دلیل که کتاب‌های نوجوان، یک قطع و یک شکل باشند که تولیدشان راحت‌تر باشد چون کتاب‌های کودک، قطع و شکل مختلفی دارند. البته ناشرهای کودک خوبی هم در بازار فعالیت می‌کنند و رقابت بسیار جدی است.

* این توجه به کتاب نوجوان را می‌شد در اقدامی که چند سال پیش کانون پرورش فکری با انجام پروژه رمان نوجوان انجام داد، مشاهده کرد. که البته ادامه هم پیدا نکرد. خب، در مورد سختی‌های کار بگویید! طی مدتی که ناشر هستید، چه چالش‌ها و سختی‌هایی داشتید؟

در مورد سختی که نگویید. همین سختی‌هاست که طی سال‌ها و به مرور، باعث احساس خستگی‌ام می‌شود. من کار را از آن کتابفروشی صادقیه شروع کردم که اجاره‌ای بود. از آن زمان تا امروز، چند مرتبه کارد به استخوان رسید و سختی خودش را به شدت نشان داد.

* به نظرتان دوره سختی را طی کرده‌اید یا هنوز هم باسختی ها دست و پنجه نرم می‌کنید؟

هنوز هم این سختی مورد اشاره و دست و پنجه نرم کردن را در کارم دارم. برای این که افق به کارش ادامه بدهد، ناچارم صبح تا شب فعالیت کنم. همین الان بعد از این مصاحبه هم قرار کاری دارم. به غیر از این صبح تا شب ایستادن سر کار، مسائل بیمه، مالیات، قانون کار و ... به شدت سخت شده است. ناشران از مالیات معاف شده‌اند اما ملزم به این هستند که دفاتر بنویسند و صورت معاملات ارائه کنند که کاری به شدت سنگین است. متاسفانه در شرایط فعلی، به تعداد لازم و مطلوب، حسابدار وجود ندارد و وقتی موسسه‌ای بزرگ شود، حساب و کتاب کردن این گونه مسائل با پرسنل، بسیار سخت است.

* ولی این محدودیت برداشته شده که ناشر نتواند در مکان مسکونی کار اداری نشر انجام دهد!

تا جایی که می دانم، این مساله این گونه گفته شده که مستأجر نه و باید صاحب ملک باشی تا بتوانی در ملک مسکونی‌ات، کار نشر انجام دهی.

* چالش فعلی نشر افق چیست؟

چالش فعلی به نظر من، اوضاع اقتصادی است که مبلغ چک‌های برگشتی خیلی بالا رفته است. مورد دیگری که وجود دارد، شکل جدید رقابت بین ناشرهاست. یعنی فضایی به وجود آمده که ناشرهایی با سرمایه زیاد، تجربه و سازماندهی و همچنین مدیریت، وارد کار شده‌اند. این ناشران کار خوب ارائه می‌دهند البته از نظر ویرایش و محتوا چندان قدرتی ندارند اما از نظر ارائه و پخش، بسیار جدی وارد شده‌اند.

* این ناشران، دولتی هستند؟

نه. خصوصی هستند.

* یعنی ناشران خصوصی برای شما چالش به وجود آورده‌اند؟

رقابت طبیعت کار است و این چالش‌ها اگر نبود کار رشد نمی‌کرد.

* این گلایه را که «مردم کتاب نمی‌خوانند و باید جذابیت زایی کنیم» زیاد در حوزه نشر می‌شنویم. این ناشرانی که توانایی ایجاد چالش برای ناشرانی چون شما را دارند، با وجود این بازار و سطح مطالعه مردم، هرچقدر هم که خوب کار کنند، نمی‌توانند از تیراژ هزار و ۱۰۰ یا ۲هزار تا بالاتر بروند و به نوعی نمی‌توانند بازاری را که افق گرفته، به دست بیاورند.

نه. برای ناشری که با فکر و جوان و با سرمایه وارد بازار شود و از طرفی از کانالهایی که برای ناشرینی مثل ما امکان ورود به آن عرصه نیست هم بهره ببرد بازار بزرگتری وجود دارد. چنین امکانی مستقیماً مرتبط است با تبلیغات وسیع مبنی بر فروش سی‌هزارتایی و بالاتر یک کتاب.

* اما ناشری که نوپا و تازه کار باشد و بخواهد با سرمایه شخصی کارش را شروع کند، بدون این که سرمایه زیادی داشته باشد، در ابتدای کار شکست می‌خورد. درست است؟

منظورتان ناشران جدید است؟

* بله.

به این مساله توجه داشته باشید که برخی از ناشران، خوش فکر هستند؛ ایده دارند و از همان کتاب اولشان، موفق می‌شوند. این طور قاطع نمی‌توان گفت که حتماً شکست می‌خورند. بله باید سرمایه هم داشته باشند. بدون سرمایه نمی‌توانند وارد این کار شوند.

* صحبت‌های شما به گونه‌ای است که گویی از جانب مخاطب خیالتان راحت است. یعنی اگر ناشر خوش فکر و کتاب خوب باشد، به فروش خواهد رفت.

مصرف کتاب کودک و نوجوان در ایران بالاست و بخشی از ایراد مربوط به ضعف انتخاب کتاب یا نویسنده و مترجم است. به نظرم اگر ناشری کتاب خوبی چاپ کند، در فروشش موفق خواهد بود. این که شما می گویید بازار ظرفیت محدودی دارد و از یک حدی بیشتر خرید نمی‌شود، یک طرف قضیه است. از طرف دیگر، کتابفروشی های بزرگ در حال رشد هستند و ظرفیت در حال افزایش است. طی دو سه سال اخیر درصد زیادی  به متراژ کتابفروشی های بزرگ افزوده شده است. این هم یک مزیت است. وقتی یک کتابفروشی ۴۰۰ متری تأسیس می‌شود، یعنی ۱۰ کتابفروشی ۴۰ متری شروع به کار کرده است. این اتفاق فقط هم مربوط به مرکز شهر یا کتابفروشی هایی که در مجتمع‌های تجاری تأسیس شده‌اند، نیست.

* شما در حال حاضر یک کتابفروشی در خیابان انقلاب دارید. قصد گسترش آن را ندارید؟

ما چنین طرحی داشتیم ولی چالش‌ها و گرفتاری‌ها باعث شده فعلاً آن را متوقف کنیم.  ایده «کتاب ِ افق» را به صورت زنجیره‌ای داشتیم. ولی فعلاً مسکوت است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST