فرهیختگان: آمار پرفروشهای بازار کتاب ایران در
یکی دو سال گذشته نشان از آن دارد که آثار «جوجو مویز» در صدر فهرست قرار دارد. از
سویی استقبال از آثار این نویسنده، ناشران و مترجمان زیادی را وسوسه کرده است تا
از این تب و هیجان باز نمانند و حتی پای قاچاقچیان نیز به این رقابت باز شده است و
آثار جوجو مویز به صورت قاچاقی کپی و منتشر میشود. همزمان با این اتفاق، برخی از داستاننویسان
ایرانی نیز وارد این چالش شدهاند که موج ترجمه باعث تغییر ذائقه کتابخوانها به
سمت کارهای ساده و سطحی میشود. با مریم مفتاحی که با ترجمههایش جوجو مویز
را به ایرانیها معرفی کرد، در همین باره گفتوگو کردهایم.
ترجمههای شما از جوجو مویز هم در ردیفهای اول پرفروشها
قرار دارد. برخی از داستاننویسان ایرانی در برابر این اتفاق زاویه گرفتهاند. آنها
مدعی هستند که آثار نویسندگانی همچون «جوجو مویز» و «الیف شفق» ذائقه مخاطب ایرانی
را هدف قرار گرفته است.
از نظر من در صدر قرار گرفتن فروش ترجمهها در بازار
کتاب ایران نباید ما را به اعتراض وادارد، بلکه باید به تفکر و تحقیق وادارد.
نگرانی ما باید از این بابت باشد که چرا ایرانیها از کتابهای تألیفی استقبال
چندانی نمیکنند، چه ویژگیهایی در ادبیات خارجی وجود دارد که آنها را چنین مشتاق
خواندن میکند. به باور من بهتر است دنبال دلایلش بگردیم تا این که بخواهیم حضور
ترجمهها را در ایران کمرنگ کنیم. سیاست حمایتی معمولاً جواب نمیدهد، چه در
اقتصاد و تولید باشد چه در حوزه فرهنگی. اگر بیاییم به خاطر حمایت از تولید داخلی،
واردات خارجی را ممنوع یا محدود کنیم، رقابت از بین میرود و ضررش را خریدار میبیند.
در دراز مدت نیز تولیدکننده متضرر میشود، اگر جنس خوب و استخواندار به خریدار
بدهیم، طالب متاع ما میشود. به نظر من حوزه فرهنگی نیز مستثنی نیست. کلاً با این نظر
مخالفم که یکی با حذف دیگری رونق بگیرد. بهتر است کار خوب و پرمایه عرضه و آن را
بهدرستی معرفی کنیم و بگذاریم مشتری خود تصمیم بگیرد. باید به شعور مردم و حق انتخابشان
احترام گذاشت.
آیا آثار پرفروشی مانند کتابهای جوجو مویز بیشتر بر
خوانده نشدن داستان ایرانی تأثیر جدی میگذارد یا عامهپسندها را تهدید میکند؟
در خصوص اظهارنظرهای برخی داستاننویسان ایرانی که بهشدت
علیه کتابهای خارجی و بالاخص کتابهای مویز، گارد گرفتهاند و جالب است که اغلبشان
هم حتی یک کتاب از ایشان نخواندهاند، باید بگویم بهتر است درپی آن باشیم که به
راز و رمز مویز در برقراری ارتباط با خواننده پی ببریم. منتقدان بریتانیایی و
آمریکایی ادبیات شگفتزده به این نکته اشاره میکنند که جوجو مویز هنر ارتباط با
خواننده را به طرزی عالی بلد است و قصهگویی را خوب میداند. میتوانیم با مدلسازی،
نه البته تقلید و نه تقلید از سبک او بلکه از روش کارش به ارتقای کار خودمان کمک
کنیم. اینکه کتابهای مویز موجب رکود کتابهای جدی ادبیات میشود یا عامهپسند،
باید بگویم ظاهراً جواب برخی نویسندگان جدینویس ادبیات ایران به این سؤال
این است که کتابهای مویز بر فروش کتابهای ادبیات جدی ایران اثر گذاشته و منجر به
کاهش فروش کتابهای آنها شده است، زیرا نویسندگانی که اینجا و آنجا اظهارنظرهای
منفی علیه کتابهای مویز میکنند، تماماً از نویسندگان ادبیات جدی هستند یا خود را
اینگونه میپندارند وگرنه من هیچ نقدی از نویسندگان عامهپسند ندیدم یا
اعتراضی که فروش آنها پایین آمده باشد. اگر آنها کتابهای مویز را عامهپسند و
سطح پایین میبینند، پس قاعدتاً باید بر کتابهای عامهپسند اثر بگذارند، آنها
دیگر نگران چه هستند؟ من خودم به شخصه این کتابها را همهپسند میدانم ولی انتظار
ندارم مورد پسند تمام افراد قرار بگیرد، طبیعی است با ذائقه برخی از آنها
جور در نیاید. بسیار اوقات پیش میآید یک کتابخوان حرفهای و جدی از کتابی
در حوزه ادبیات جدی خوشش نیاید، به همین اندازه هم ممکن است که از کتاب مویز خوشش
نیاید. جوجو مویز یک نویسنده معمولی عامهپسند نیست. ایشان از معدود نویسندگانی
هستند که موفق شدند دو بار جایزه انجمن رماننویسان عاشقانه بریتانیا را ببرند، یک
بار در سال ۲۰۰۴ با همین رمان «میوه خارجی» که با ترجمه من در نشــــر
آموت منتشـــــر شده است. اما من معــــتقدم خیــــر، در دراز مدت هیچ کتابی از هیچ نویسندهای روی فروش هیچ سبک
کتابی، چه جدی و چه عامهپسند، اثر منفی نمیگذارد، بلکه خواننده مشتاق میشود
کتابهای بیشتری بخواند. به عقیده من هیچ کتاب و نویسندهای را نباید تا این حد
بالا برد. مساله این است که باید کارهای خوب در اختیار خواننده قرار داشته باشد.
بحث کیفیت است، اما این را هم بگویم که در برههای از تاریخ ایران که با دوره
قاجاریه شروع میشود و به دنبال آن در دهه ۳۰ و ۴۰ به اوج میرسد،
آثار مهمی از ادبیات جهان و شاهکارهای ادبی به همت مترجمان بزرگی به فارسی ترجمه
شدهاند، از همان زمان نیز همیشه ایرانیان به ترجمهها توجه خاص داشتند و این به
سالهای اخیر خلاصه نمیشود.، اما در کنار آثار ادبی جهان ما نویسندگانی چون سیمین
دانشور هم داشتیم که پابهپای ادبیات جهان پیش میرفتند و گاهی هم پیشی میگرفتند.
من خودم به خاطر دارم که در ۱۴ سالگی کسی به من دو تا کتاب هدیه داد
که «بنال وطن» آلن پیتون و «سو و شون» سیمین دانشور بود و من همان روزها کتاب «همسایهها» ی احمد
محمود را به دور از چشم خانواده در دست مطالعه داشتم.
آیا میتوان گفت که خوانندگان آثار جوجو مویز در
آینده مخاطبان کارهای خوب ایرانی هم خواهند بود؟
نمیتوان نظر قاطع داد چون هیچ تحقیق جدی و کار میدانیای
در این زمینه انجام نشده است که پایه و اساس دستکم آماری داشته باشد. اما من
همیشه مشتاق بودم و هستم بدانم خوانندگان مویز چه کسانی هستند. طبق تحقیقی که من در
صفحات افرادی که این کتابها را به دیگران توصیه کردهاند، میکنم، بسیار دیدهام مثلاً
آن فرد طرفدار مویز در پست قبلی خود در دنیای مجازی کتابهای خوب ایرانی را
خوانده و معرفی کرده است. بسیاری از آنها کتابهای جدی خواندهاند و میخوانند یا
مثلاً عکسی که از کتابهایی که از نمایشگاه خریدهاند، میگذارند گویای این مساله
است. این طور که من فهمیدهام خوانندگان مویز اغلب دانشجویان هستند و من معتقدم
افراد با بالا رفتن سن و تجربه زندگی ذائقه و سلیقهشان تغییر میکند. بله من از
روی حدس و گمان میگویم احتمال زیادی وجود دارد سطح خواننده کتاب ساده اما عمیقی مانند
«من پیش از تو» بالاتر برود و اگر الان نمیخواند بعداً به کتابهای خوب
ایرانی روی آورد.
چه اتفاقی میافتد که برخی ناشران به خودشان زحمت نمیدهند
تا در بین این همه کتاب پرفروش در دنیا، سراغ داستان نویس دیگری بروند و حاضر به
خطرپذیری نیستند؟
با وجودی که اولین کتاب خانم جوجو مویز در سال ۲۰۰۳ منتشر شد، این روزنامهنگار و نویسنده بریتانیایی تا دو سال پیش در ایران
ناشناخته بود،. وقتی
نشر آموت رمان «من پیش از تو» را با ترجمه من منتشر کرد، کسی حتی نام مویز را هم
نشنیده بود. خوشبختانه با تلاشهای زیاد و معرفی خوبی که نشر آموت از این کتاب
انجام داد، به مرور کتاب جا افتاد و خوانندههایی که آن را خواندند، به دیگران
پیشنهاد دادند. کار به خوبی معرفی شد و نتیجه داد. طبیعی بود من به عنوان مترجمی
که این نویسنده بریتانیایی را به جامعه کتابخوان ایرانی معرفی کردهام، درصدد
ترجمه برترین کتابهایش برآیم.
برخی ناشرها با دیدن موفقیت این کتابها از فرصت
استفاده کرده و دست به ترجمه و نشر رمانهای ایشان زدهاند، و این امری اجتنابناپذیر
است و به هر حال همیشه در هر صنفی افرادی هستند که دوست دارند سر سفره آماده
بنشینند و چون کشف و معرفی یک نویسنده جدید کار راحتی نیست و به تلاش زیادی نیاز دارد،
آنها به خود زحمت کشف و معرفی نویسنده جدیدی را ندادند و کتابهایی از
نویسندهای منتشر کردند که زحمت معرفیاش روی دوش دیگران بوده و امتحانش را پس
داده است. حالا هم دارند تمام کتابهایش را با هر ترجمهای منتشر میکنند. ولی من
خودم حاضر نیستم از این اعتماد خواننده سوءاستفاده کنم و هر کتابی از ایشان را
ترجمه کنم، با این که میدانم با اشتیاقی که خواننده برای کتابهایش دارد، آن هم
با ترجمه من فروش کتابهایش تضمینشده است. زیرا میدانم تمام کتابهای یک نویسنده
موفق نیست، همانطور که تنها کتاب موفق کالین مکالو، «مرغ خار» بوده است. من
بهترین کتابهایش را با حداقل حذفی ترجمه کردهام و تا وقتی کتاب خوبی از ایشان به
دستم نرسد حاضر نیستیم صرفاً برای فروش و چاپهای متعدد، کتابی از ایشان منتشر
کنیم.
قاچاق ترجمههای شما از جوجو مویز در ایران هم از
پدیدههای جدید بازار کتاب ایران است. به عنوان مترجمی که ترجمهتان در سطح وسیع
قاچاق میشود، این حاشیه امن برای قاچاقچیان را ناشی از چه میدانید؟
متأسفانه قاچاق کالا گریبانگیر تولیدات فرهنگی هم شده و
سالهاست به یکی از معضلات صنعت نشر ایران تبدیل شده است. من دلیلش را ناتوانی
قانون میدانم و معتقدم تا وقتی خلأ قانونی آن برطرف نشود همچنان با این مشکل روبهرو
خواهیم بود. از قرار معلوم ترجمههای من در سطح وسیعی بهطور غیرقانونی چاپ شدهاند
و به فروش میرسند. کاش مراجع قانونی به همان اندازه که به چاپ یک کلمه یا جملهای
در کتاب واکنش و حساسیت نشان میدهند، به قاچاق کتاب نیز توجه میکردند.
شما خودتان هم اشراف جدی بر داستان ایرانی دارید و گویا
رمانی نیز در دست نوشتن. در مقام یک مؤلف آینده، آیا میتوانید پیشبینی کنید که
رمانتان با استقبال خوانندگان آثار جوجو مویز روبه رو شود؟
اگر روزی رمان من منتشر شود، شاید برخی از طرفداران مویز
به خاطر اسم من کتابم را بخرند، ولی این را بگویم آنها مویز را در کتابم پیدا نخواهند
کرد، چون آنچه من تا کنون از این رمان نوشتهام، کاری کاملاً متفاوت از سبک کار مویز
است و دغدغههای اجتماعی و آن نگاه ژورنالیستی که شما در کتابهای مویز میبینید،
در رمان من وجود ندارد.