آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS) ـ منوچهر دینپرست: از سال ۲۰۰۰ میلادی که رایزنی فرهنگی ایران در روسیه تاسیس شد، فعالیتهای قابل توجهی از سوی این رایزنی در روسیه صورت گرفته است. طی سفری که اخیرا به مسکو داشتم گفتوگوی مفصلی با رایزنی فرهنگی ایران در روسیه انجام دادم که بخش اول این گفتوگو درباره فعالیتهای رایزنی ایران در مسکو صورت گرفته که ملاحظه میکنید.
فعالیتهای رایزنی فرهنگی ایران در روسیه به چه صورت است و چگونه در جهت این اهداف گام بر میدارد؟
هفتاد سال است که ما رایزنی فرهنگی در روسیه نداشتیم اما آنها در ایران رایزنی فرهنگی داشتند. بنابراین آنها توانستند در ایران فعالیت فرهنگی انجام دهند. از سال ۲۰۰۰ که رایزنی فرهنگی در روسیه تاسیس شد، استقبال خوبی از ناحیه روسها شد. ما در چند حوزه فعالیت با روسها را آغاز کردیم، نخست در حوزه نشر. در شوروی سابق روسها توجه زیادی به ادبیات ایران داشتند اما پس از فروپاشی در این جهت هزینه زیادی نتوانستند بکنند و به همین دلیل توجه به ادبیات ایرانی متاسفانه کم بود و تا حدودی میتوان ادعا کرد فراموش شد. ما با توجه به این مشکل کوشیدیم توجه زیادی به گسترش ادبیات فارسی و ترجمه برخی از متون فارسی به زبان روسی کردیم. خوشبختانه بیش از دویست ایرانشناس در روسیه حضور داشتند که پتانسیل خوبی برای امر ترجمه بودند. این اتفاق هم دورهای کارآموزی برای ایرانشناسان بود که از زبان فارسی دور نشوند و هم سود فراوانی در زمینه ایرانشناسی در روسیه داشت. از سوی دیگر ما ادبیات فارسی را در اختیار مردم روسیه قرار دادیم، مردم روس هم به این آثار علاقهمند بودند. ادبیات ما نقطه برتری ما در روسیه هستند، بزرگترین ادیبان روسی در حوزه شعر پوشکین است که خودش میپذیرد که پیروی سعدی و حافظ است. اما مهمتر از همه فردوسی است که اگر نبود به هیچ وجه نمیتوان مطمئن بود که فارسی آیا میتوانست پایدار بماند یا خیر. بنابراین تاثیر راسخ ادبیات در ایران قابل مقایسه با همین تاثیر در روسیه نیست. بخشی از این امر قابلیت زبانی فارسی برای خلق چنین اشعاری است. اما در روسیه در حوزه ادبیات کلاسیک بزرگانی چون تولستوی و داستایوسکی و چخوف و گوگول و... حضور دارند. روسها با داشتن چنین بزرگانی باز به ادبیات فارسی علاقه مندند. وقتی شش دفتر مثنوی در روسیه ترجمه و منتشر شد، بسیار مورد توجه قرار گرفت و بیش از هشت کتاب با استفاده از این کتاب نگاشته شد. این امر نشان گر توجه زیاد است. ما در بسیاری از حوزههای هنر مثل مینیاتور برتریهای قابل ذکری نسبت به روسها نداریم، اما در حوزه ادبیات خیلی برتری داریم و جای جولان دادن ما در این حوزه هاست. اندیشههای دینی که در ایران مطرح میشود، به گوش روسها نخورده است. در هشت دور گفتوگوی اسلام و مسیحیت، احساس کردم که کمک بزرگی به مسیحیان کردهایم تا راه بیافتند. لذا ما باید به دو چیز توجه کنیم، نخست هاضمه روسها را تشخیص دهیم و ذائقه فرهنگیشان را بشناسیم و ثانیا برتریهای خودمان را تشخیص دهیم. به نظر من ادبیات و اندیشههای دینی موضوعاتی است که برتری ماست. در حوزه هنر سینمای پس از انقلاب که به دور از خشونت و سکس است، بسیار مورد توجه است. ایران چهار بار در جشنوارههای روسی شرکت کرده و هر چهار بار ما برترین جایزه جشنواره را گرفته است. ایشان از بیاخلاقی رنج میبرند و وقتی ما از اخلاق و معنویت صحبت میکنیم، ایشان به این سمت میآیند.
تا چه اندازه رایزنی میکوشد ایدههای نو را منتقل کند؟
روسها بارها رسما به ما مراجعه کردهاند تا تجربیات خود را در حوزه آموزش مسائل اسلامی در اختیارشان قرار دهیم. در حوزه مسائل جمعیتی به سراغ ما آمدهاند و از ما میخواستند مشوقهای اسلام برای افزایش جمعیت را برایشان توضیح دهیم. در زمینه آشنایی با موسیقی ایرانی بسیار مراجعات فراوان است. برخی از پایان نامههای دانشگاهی در روسیه در زمینه موسیقی مستقیما به موسیقی ایرانی توجه دارند. مثلا خانمی در زمینه ردیف میرزاعبدالله در موسیقی ایران نوشته است. حتی پایان نامههای فراوانی در زمینه اندیشههای ایرانی صورت میگیرد، مثلا پایان نامهای در حال نگارش است درباره نقش روحانیت در انقلاب اسلامی ایران. بنابراین به نظر من روسها متوجه این مسائل هستند. دو هفته فرهنگی که ما برگزار کردیم، بر اساس تقاضای روسها بود و علاقهمند بودند فرهنگ و فیلم و هنر ایرانی را ببینند. روسها به نمایشگاههای ایران بسیار توجه میکنند، این را وقتی متوجه میشویم که میبینیم در نشریاتشان بازتابهای گسترده دارد. روسها گاهی سی و دوبار مقالات ما را چاپ کردهاند. به نظر من درک فرهنگی در روسیه به دلیل آنکه بیسوادی صفر است، بالاست، هنر برای مردم روسیه ملموس است و مختص گروهی از افراد نیست. مثلا فلسفه در تمام رشتههای دانشگاهی الزامی است، زیرا معتقدند که بخشی از فلسفه را تمام رشتهها باید بخوانند و نیاز عمومی است. روسها توجه ویژهای در حوزه فرهنگی به ایران داشتهاند و همواره از فرهنگ ایران استفاده کردهاند. هنوز شاهنامه چاپ مسکو از معتبرترین نسخههای این کتاب است، یا اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید، اولین بار توسط آقای والنتین ژوکوفسکی مطرح شده است. از سال ۱۸۰۵ اولین کتاب را از فارسی به روسی ترجمه کردهاند، در حالی که تنها صد سال بعد است که نخستین کتابهای روسی به فارسی ترجمه میشود. نویسندگانی چون تولستوی و داستایوفسکی تاثیر فراوانی از متون اسلامی و ایرانی گرفتهاند.
آینده رابطه ایران و روسیه از حیث فرهنگی را چگونه ارزیابی میکنید؟ و نقش ایران به لحاظ فرهنگی در آینده روسیه چیست؟
به نظر من روسها بعد از فروپاشی از نقطه تفریط به سمت افراط حرکت کردند و الان در حال بازگشت به نقطه تعادل هستند. بعد از فروپاشی به شدت به این تصور رسیدند که غرب ممکن است تمام خواستههای فرهنگی ایشان را تامین کند، اما بعدا متوجه شدند که زیرساخت فرهنگیشان شرقی است و بسیار متفاوت است با نگاه غربی. به همین دلیل در حال بازگشت به نقطه تعادل هستند و به نظر من در نقطه تعادل تثبیت خواهند شد. مثلا بعد از ترجمه گلستان و بوستان سعدی بسیار دیدهام که مردم در مترو این کتاب را میخوانند. یعنی ذائقه مردم به این سمت است. البته آثار غربی را هم میخوانند، اما آنچه ایشان را به سمت رضایت فرهنگی میبرد، فرهنگ شرقی است. عموما ضرب المثلهای ایشان شرقی است. البته فرهنگ در برخی حوزهها دوره فترتی را طی میکند. اتفاقاتی چون گسترش ارتباطات و آمدن اینترنت در این امر تاثیر گذار بوده است. انبوه هجمهها زیاد شده است و ما فرصت بررسی اینکه با کدام سازگار شویم را نداشتهایم. مردم روسیه بسیار با فرهنگ هستند و جزو کتاب خوانترین مردم دنیا هستند. روسها علاقهمند به مسائل فرهنگی هستند و از این طریق میشود با آنها ارتباط برقرار کرد. در آسیای مرکزی، روسیه و کشورهای شوروی سابق ما توان تاثیرگذاری بیشتری از غرب داریم. توان تاثیرگذاری ما در آسیای مرکزی بیش از اروپای شرقی است. ما باید از این قابلیت استفاده کنیم. نکته پایانی اینکه روسیه کشوری نیست که ما آن را نشناسیم به این دلیل که ما سالها با روسیه همسایه بودیم و الان هم با اهم مرز آبی داریم و هیچگاه در تاریخ نبوده که سرنوشتمان با روسیه گره نخورده باشد. در آینده و حال نیز با روسیه ارتباط خواهیم داشت و میارزد که با روسیه ارتباط داشته باشیم و روابطمان با روسیه را بر اساس شناخت صحیح مدیریت کنیم. من این نقص را در کشورمان خودمان میبینم که ما روسیهشناسی قوی نداریم، البته بخش روسیهشناسی در دانشگاه تهران تاسیس شده و اقدامات خوبی صورت گرفته است اما در واقع این اقدامات بسنده نیست و به بخش روسیهشناسی در دانشگاه تهران باید توجه ویژه کرد. برای ارتباط خوب باید روسیه را بشناسیم. نکته بعدی اینکه ما همیشه در مسائل سیاسی فراز و فرود را تجربه کردهایم. یعنی گاهی روابط سیاسیمان در اوج و گاهی در فرود بوده است. اما روابط فرهنگیمان همواره رو به رشد بوده است. بنابراین تصور من این است که باید به این مسئله توجه ویژه کنیم. روابط فرهنگی پایه گذار روابط سیاسی هستند. وقتی کسی شما را از حیث فرهنگی بشناسد میتوانی با او رابطه خوبی داشته باشی. همچنین در روسیه فرهنگی هم بالذات مطلوب است و هم بالعرض. در این کشور سه میلیون آذری، دو میلیون تاجیک، چند میلیون ازبک و قرقیز است، وقتی در روسیه کار فرهنگی کنیم، خواه ناخواه در آن کشورها هم تاثیرگذار خواهد بود. روسیه یک کشور مادر است و چهارصد میلیون نفر در دنیا به این زبان صحبت میکنند. بنابراین نباید مقیاس کار در روسیه را با یک کشور دور و کوچک بسنجیم. اندازهشناسی اهمیت زیادی دارد، اندازه روسیه را نه بیشتر و نه کوچکتر از آنچه هست باید در نظر گرفت. الان روسها برای بسیاری از فعالیتهای فرهنگی ما هزینه میکنند. به نظر من از این قابلیت و پتانسیل باید استفاده خوبی صورت بگیرد.