img
img
img
img
img
کتاب و کتاب‌خوانی به مثابه مبنای توسعه روستا

کتاب و کتاب‌خوانی به مثابه مبنای توسعه روستا

کتاب چطور می‌تواند به توسعه محلی آن هم در سطح یک روستای کوچک دور از مرکز کمک کند؟ آن هم در شرایط امروزی که اغلب، کتاب را محصولی از دست رفته و کنار نهاده معرفی می‌کنند. روایت عبدالقادر بلوچ در روستای وشنام دری یکی از روستاهای در جنوب شرقی ایران از تلاش‌هایش برای تأسیس کتابخانه لیلامهر وشنام دری و فعالیت‌های پیشروانه این کتابخانه نکته‌های مهمی در پاسخ به این پرسش دارد.

فاطمه عسگری‌نیا از گفت‌وگو با عبدالقادر بلوچ گزارشی خواندنی تهیه کرده که در روزنامه همشهری منتشر شده است:

روستای وشنام دری؛ جایی که حالا در سایه یار مهربان اسم و آوازه‌اش حسابی در ایران پیچیده و راه و رسم بچه‌های کتاب‌خوانش الگوی خیلی از بچه‌های روستاهای کم‌برخوردار شده است. درست است که این روستا هنوز از داشتن آب آشامیدنی لوله‌کشی محروم است، اما تا دلتان بخواهد به‌اندازه دبه‌های آبی که در هر خانه هست، کتاب در این روستا وجود دارد. کتاب و کتاب‌خوانی آنقدر به این روستا اعتبار و ارزش بخشیده که حالا هم به‌عنوان مرکز دهستان فعال بوده و هم دارای کتابخانه و مدرسه و زمین چمن مصنوعی است؛ خلاصه اینکه کتاب و کتاب‌خوانی با این روستا و بچه‌های باصفایش کاری کرده کارستان.

بانی همه این اتفاقات خوب در روستا، کسی نیست جز «عبدالقادر بلوچ»؛ کسی که تمام دوران کودکی‌اش در سایه محرومیت‌های روستا گذشت، اما هیچ‌وقت از پا ننشست و به‌سختی درس خواند تا توانست دیپلم بگیرد، اما همین‌که دیپلم گرفت با خودش عهد بست تا شرایطی را ایجاد کند که دیگر بچه‌های روستا روزگاری مثل او و هم‌سن وسالانش را تجربه نکنند.

تصمیم عبدالقادر

عبدالقادر می‌گوید وقتی بعد از دیپلم به روستا برگشتم دیدم بچه‌های روستا هیچ علاقه‌ای به ادامه تحصیل ندارند؛ از مدرسه مختلط قدیمی که دخترها بعد از پایان دوره دبستان مجبور بودند هم با در و دیوار قدیمی آن خداحافظی کنند و هم برای همیشه درس‌ومشق را ببوسند و کنار بگذارند گرفته تا پسربچه‌هایی که مسافت دور مدرسه در مناطق دیگر و هزینه بالای تحصیل انگیزه‌ای برای درس خواندن در آن‌ها باقی نمی‌گذاشت: «با خودم تصمیم گرفتم با ایجاد یک کتابخانه بچه‌های روستا را دورهم جمع کنم. فکر می‌کردم از طریق نامه‌نگاری با مراکز دولتی می‌توانم راه به‌جایی ببرم؛ به خاطر همین شروع به مکاتبه کردم، اما درنهایت با این پاسخ روبه‌رو شدم که روستای شما به حدی کوچک و دورافتاده است که امکان ساخت کتابخانه و سرمایه‌گذاری فرهنگی در آن را نداریم.»

راه تازه برای رسیدن به هدف

عبدالقادر وقتی این پاسخ را می‌شنود نه‌تنها انگیزه‌اش را از دست نمی‌دهد، بلکه دنبال راهی دیگر برای اهدافش می‌گردد: «تصمیم گرفتم خودم با نویسنده‌ها و ناشران ارتباط برقرار کنم و از آن‌ها بخواهم برای روستای ما از کتاب‌هایشان ارسال کنند؛ طرحی که خوشبختانه با استقبال خوب این افراد روبه‌رو شد و برای من شیرین‌ترین لحظه وقتی بود که بچه‌های روستا با چشم‌های گرد شده و هیجان‌زده کتاب‌های رنگارنگ روستا را ورق می‌زدند؛ چراکه تا آن زمان نتوانسته بودند جز کتاب‌های درسی هیچ کتاب داستان دیگری را لمس کنند!»

بسته‌های کتاب که از راه رسید، روستا جایی برای دورهمی کتاب‌خوانی عبدالقادر و بچه‌های علاقه‌مند به کتاب نداشت، اما درخت بزرگ و سبزی که در میانه روستا بود، سایه‌اش را چتر این دورهمی و همه را زیر سایه خود مهمان کرد تا گعده کتاب‌خوانی روستا تشکیل شود: «قرار هر روزمان شده بود زیر درخت شریش؛ درختی بزرگ و سرسبز که بچه‌های کتاب‌خوان روستا را در آغوشش گرفت. بچه‌ها با شوق و ذوق زیادی به این محل می‌آمدند و من شروع می‌کردم به کتاب خواندن برای آنها. بعد از کتاب‌خوانی متناسب با رده سنی هرکدام کتاب‌هایی را توزیع می‌کردم تا بچه‌ها مطالعه کنند و در جلسه بعدی درباره‌اش به بحث بنشینیم.»

قصه‌خوانی برای بچه‌ها شروع شد

قصه کتاب‌خوانی درختی عبدالقادر و بچه‌های روستایش از طریق صفحه‌ای که او در شبکه مجازی مدیریت می‌کرد به گوش علاقه‌مندان به حوزه کتاب و کتاب‌خوانی رسید و دوستان جدید اعم از نویسندگان، ناشران و فعالان حوزه کتاب هم به آنها پیوستند. هر روز هم بر تعداد کتاب‌های ارسالی از سوی مردم اضافه می‌شد و هم بر تعداد بچه‌های کتاب‌خوان. همین باعث شد که عبدالقادر به فکر سقفی برای کتابخانه باشد: «درست است فضای زیر درخت برای روزهای آفتابی عالی بود، اما همین‌که باد و باران می‌شد دورهمی ما به‌هم می‌خورد. به‌خاطر همین تصمیم گرفتم فکر جایی برای کتابخانه باشم. خوشبختانه شانس با ما یار بود. اتاقک مخابراتی 3 در 4 روستا که بعد از باز شدن پای موبایل‌ها به زندگی مردم روستا دیگر خاطرخواهی نداشت از طرف اداره مخابرات تخلیه شد و بلاتکلیف در میانه روستا خالی ماند. این اتاقک برای تبدیل شدن به کتابخانه فقط کمی رنگ می‌خواست و تجهیزات محدود. سریع دست‌به‌کار شدیم و با رنگ کردن داخل اتاقک و انتقال کتاب‌ها به این مکان، نخستین کتابخانه روستای ما هم شکل گرفت.»

مطالبه‌گری؛ نخستین دستاورد کتاب

کتابخانه که شکل گرفت، فعالیت‌های عبدالقادر و دوستانش هم بیشتر شد. آن‌ها دیگر به پشتوانه این فضا می‌توانستند از مسئولان رده‌بالای شهرستان برای کمک به روستا دعوت کنند: «مطالبه‌گری نخستین درسی بود که بچه‌های روستای ما در سایه کتاب‌خوانی فراگرفتند. یک روز که رئیس اداره آموزش‌وپرورش به همراه دهیار و شواری روستا مهمان کتابخانه بودند دختران روستا با اعتماد به نفس بالا ایستادند و از خواسته‌هایشان گفتند. فاطمه گفت چرا دانش‌آموزی در قلب تهران باید در سایه برخورداری از همه امکانات آموزشی درس بخواند، اما دختران روستای ما که در دورترین نقطه کشور هستند باید با وجود شوق و علاقه‌ای که به درس خواندن دارند از این نعمت محروم باشند؟ همین صراحت کلام و مطالبه‌گری او بود که باعث شد در شیفت بعدازظهر مدرسه قدیمی روستا دوره اول متوسطه ویژه دختران راه‌اندازی شود و امروز مدرسه جدید دختران در دوره دوم متوسطه در حال تکمیل است تا اول مهر پذیرای دخترانی باشد که دوره اول متوسطه را با موفقیت طی کردند و حالا در رده تحصیلی جدید می‌خواهند ادامه تحصیل دهند.»

اولین کلاس‌های مجازی اینجا برگزار شد

فضای جدید کتابخانه باعث شد هم انگیزه بچه‌های روستا برای کتاب‌خوانی بیشتر شود و هم عبدالقادر ارتباطش را با فعالان حوزه کتاب بیشتر کند. در همین دوره بود که ارتباط یکی از فعالان حوزه کتاب به نام سورین دانش‌منش با کتابخانه روستای وشنام‌دری فصل جدیدی را در فعالیت‌های این کتابخانه گشود: «این خانم علاقه‌مند به کمک و آموزش به بچه‌های روستا بود، اما مسافت دور روستای ما این اجازه را به او نمی‌داد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم از طریق فضای مجازی برای نخستین بار همراه با بچه‌ها تماس تصویری با او برقرار کنیم. بعد از این تماس بود که کلاس‌های آنلاین ما شکل گرفت. او برای بچه‌ها به‌صورت آنلاین هم کتاب‌خوانی می‌کرد و هم آموزش‌های هنری مانند تصویرگری و نقاشی ارائه می‌داد. همین مقدمه باعث شد تا روستای ما به‌عنوان نخستین روستایی که قبل از کرونا تجربه برگزاری کلاس‌های آنلاین را داشته در زمان شیوع کرونا با هیچ چالشی در این زمینه روبه‌رو نشود.»

بانیان ساخت کتابخانه جدید

هر روز بر تعداد مربیان و نویسنده‌هایی که از طریق فضای مجازی برای بچه‌ها به معرفی کتاب، کتاب‌خوانی و آموزش‌های هنری و فرهنگی می‌پرداختند، افزوده می‌شد. همین انگیزه بچه‌های روستا را بیشتر کرد؛ تا جایی که حتی از روستاهای اطراف هم برای شرکت در این دوره‌ها راهی وشنام‌دری می‌شدند. تعداد زیاد بچه‌ها در اتاقک 3 در 4 متری کتابخانه حسابی مورد توجه مخاطبان فضای مجازی قرار گرفت: «یک روز یکی از همین مخاطبان اعلام کرد هم تعداد بچه‌ها زیاد است و هم فضای شما محدود. ما تصمیم گرفته‌ایم کاری برای این بچه‌ها انجام دهیم و چه‌بهتر اینکه شما را در ساختن کتابخانه‌ای در شأن روستا یاری کنیم.»

عبدالقادر باورش نمی‌شد آرزوهایی که برای روستا داشته در حال برآورده شدن باشد. او بعد از شنیدن این پیشنهاد دیگر انگار هیچ آرزویی نداشت: «باورم نمی‌شد چیزی که من بارها و بارها برای آن مکاتبه و مطالبه‌گری کرده بودم یک‌باره به لطف خدا و همراهی مردم در حال تحقق باشد. این خانواده با اعتماد کامل به ما تمام هزینه خرید زمین و تجهیز کتابخانه را واریز کردند و ظرف مدت 6 ماه کتابخانه روستا راه‌اندازی شد؛ کتابخانه‌ای که به یاد مادر این خانواده به نام مهر لیلا نام گرفت؛ تا لیلای مهربان مادر همه بچه‌های روستای ما هم باشد.»

کتابخانه عشاق

کتاب و کتاب‌خوانی حالا در وجود همه بچه‌های روستای وشنام‌دری رسوخ کرده است. فضای بزرگ کتابخانه باعث شده تا برنامه‌های جدی‌تری زیر سقف آن دنبال شود. علاوه بر دوره‌های کتاب‌خوانی و تبادل کتاب در کتابخانه، جوانان روستا هفته‌ای یک‌بار دورهم جمع می‌شوند و در انجمن شعر روستای وشنام‌دری سروده‌های خود را قرائت می‌کنند؛ البته این انجمن شعر به گفته عبدالقادر طرفداران زیادی دارد؛ تا جایی که حتی از چابهار هم مهمان دارد: «در این دورهمی‌های شعرخوانی علاوه بر نوجوانان و جوانان، ریش‌سفیدان روستا هم مهمان ما می‌شوند و ارتباط خوبی بین نسل‌های گذشته و جدید شکل گرفته است: «نکته قابل‌توجه اینکه امروز بچه‌های عضو کتابخانه ما حتی به‌صورت مستقیم با ناشران و نویسنده‌ها ارتباط برقرار می‌کنند و از تازه‌های نشر برای مطالعه بهره‌مند می‌شوند. خیلی از کتاب‌هایی که بچه‌ها می‌خوانند اصلاً در کتابخانه نیست و این حکایت از عشق و علاقه بچه‌ها در پیگیری تازه‌های نشر از نویسندگان دارد.»

درست است قالب فعالیت‌های روستای وشنام‌دری و بچه‌هایش امروز در حوزه کتاب و کتاب‌خوانی خلاصه می‌شود، اما این مسئله باعث نشده است که آن‌ها از سایر تفریحات خود هم غافل شوند؛ اتفاقاً در سایه یار مهربان موفق شده‌اند کلی امکانات برای روستای خود تأمین کنند که ازجمله آن می‌توان به زمین چمن مصنوعی روستا اشاره کرد: «با کمک خیرین و داوطلبانی که با ما همکاری دارند خوشبختانه هزینه‌های تأمین چمن مصنوعی برای روستا به نتیجه رسید و الان ما زمینی مجهز برای تفریح پسران روستا در اوقات فراغت داریم و امیدواریم از بین فوتبالیست‌های ما به تیم‌های کشوری هم راه پیدا کنند.»

یکی دیگر از دستاوردهای خوب، افزایش آگاهی اهالی روستای وشنام‌دری در سایه کتاب و انس و الفت آن‌ها با محیط‌زیست و گونه‌های جانوری است. عبدالقادر می‌گفت قبل از این یک گنجشک سالم از دست بچه‌های روستا جان سالم به در نمی‌برد، اما حالا بچه‌ها یکی از حامیان این گنجشک‌ها و تأمین امنیت و زندگی خوب آن‌ها هستند. علاوه بر این، بعد از افزایش آگاهی بچه‌ها دیگر گاندوها دشمن روستا نیستند و به‌محض اینکه یکی از این گاندوها مسیر را گم می‌کند و راهی روستا می‌شود، بچه‌ها با اداره محیط‌زیست تماس می‌گیرند و زمینه انتقال او را به محل امن فراهم می‌کنند؛ این در حالی است که در گذشته گاندوها به‌محض ورود به روستا کشته می‌شدند.

وشنام دری و عنوان روستای دوستدار کتاب

روستای وشنام‌دری حالا یک روستای دوستدار کتاب است؛ آن‌هم بعد از دریافت جایزه در جشنواره روستاهای دوستدار کتاب کشور: «سال ۱۳۹۸ جشنواره روستای دوستدار کتاب برگزار شد، اما ما عنوان روستای نامدار جشنواره را دریافت کردیم. در سال ۱۳۹۹ که مجدداً این جشنواره برگزار شد، آن‌هم با حضور بیش از ۲۵۰۰ روستا، روستای ما موفق شد عنوان روستای دوستدار کتاب را از آن خود کند؛ حالا نماد این افتخار را هم درست در وسط روستا نصب‌کرده‌ایم.»

روستایی که اسم و آوازه‌اش در کشور پیچیده دیگر آن روستای کوچک نیست که ارزش ساخت کتابخانه از طرف نهادهای دولتی را نداشت، بلکه به خاطر این اعتبار و جایگاه به مرکز دهستان تبدیل شده است و بچه‌های کتاب‌خوانش تلاش می‌کنند فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی را به روستاهای همسایه هم انتقال دهند: «کتاب‌های زیادی به روستای ما اهدا می‌شود که خیلی از آن‌ها تکراری هستند. ما این کتاب‌های تکراری را به روستاهای استان سیستان و بلوچستان یا حتی مناطق کم‌برخوردار سایر استان‌های کشور ارسال می‌کنیم و معتقدیم با افزایش فرهنگ کتاب‌خوانی و مطالبه‌گری می‌توانیم زمینه توسعه روستاها را فراهم کنیم.»

عبدالقادر و دوستانش یک طرح جالب هم در مناطق روستایی و شهری اجرا می‌کنند به نام طرح سبد کتاب: «در این طرح چند جلد کتاب با موضوعات خوب را به مدارس می‌بریم و بین دانش‌آموزان توزیع می‌کنیم تا مطالعه کنند و بعد از یک هفته این سبد را با سبد دیگری جایگزین می‌کنیم و این چرخش کتاب باعث می‌شود تا ظرفیت کتابی که داریم در اختیار همگان قرار بگیرد.»

عبدالقادر که از مروجان نمونه کتاب هم هست حالا آرزو دارد بچه‌های همه مناطق روستایی مانند روستای وشنام‌دری با کتاب بتوانند آینده خود را نجات دهند. او معتقد است با فعالیت‌های داوطلبانه می‌توان موجبات عمران و آبادانی روستاها را فراهم کرد. وقتی روستاها مردم باسواد و آگاه داشته باشند، دیگر خالی از سکنه نمی‌شوند و مردمانش برای عمران آن تلاش می‌کنند.