کد مطلب: ۹۷۶۸
تاریخ انتشار: شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵

یک استکان شعر

به آن‌هایی که عاشق‌شان نیستم

خیلی مدیونم.

 

 احساس آسودگی خاطر می‌کنم

وقتی می‌بینم کسِ دیگری به آن‌ها بیشتر نیاز دارد.

 

 شادم از این که

خوابشان را پریشان نمی‌کنم.

 

 آرامشی که با آن‌ها احساس می‌کنم،

آزادی که با آن‌ها دارم،

عشق، نه می‌تواند بدهد،

نه بگیرد.

 

 برای آمدن‌شان به انتظار نمی‌نشینم،

پای پنجره، جلوی در.

 

مثل یک ساعت آفتابی صبورم.

می‌فهمم

آن چه را عشق نمی‌تواند درک کند،

و می‌بخشایم

به طوری که عشق، هرگز نمی‌تواند.

 

 از دیدار، تا نامه

فقط چند روز یا هفته است،

نه یک ابدیت.

 

مسافرت با آن‌ها همیشه راحت است،

کنسرت‌ها شنیده می‌شوند،

کلیساها دیده می‌شوند،

مناظر به چشم می‌آیند.

 

و وقتی هفت کوه و دریا

بین‌مان قرار می‌گیرند،

کوه‌ها و دریاهایی هستند

که در هر نقشه‌ای پیدا می‌شوند.

 

 از آن‌ها متشکرم

که در سه بعد زندگی می‌کنم،

در فضایی غیرشاعرانه و غیراحساسی،

با افقی که تغییر می‌کند و واقعی است.

 

آن‌ها خودشان هم نمی‌دانند

که چه کارهایی می‌توانند انجام دهند.

 

عشق درباره‌ی این موضوع خواهد گفت:

«من مدیون‌شان نیستم».

 

ویسواوا شیمبورسکا

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST